پیروزی تجدد بر سنت نمایی از مدرسه رشدیه در تبریز

افتراقات اقدام اصلاحی رشدیه و گاسپرالی

به‌‌رغم شباهت‌هایی که بین اقدامات رشدیه در ایران و گاسپرالی در روسیه وجود داشت، باز بنا به دلایلی تفاوت‌هایی نیز در نحوه عمل و نتیجه کار آنها مشاهده می‌شود. قبل از هر چیزی باید خاطرنشان ساخت که با تمام اشتراکات مسلمانان روسیه با ایران، به دلیل حکومت طولانی روس‌ها و تاثیرپذیری بیشتر آنها از فرهنگ اروپایی، محیط روسیه برای پذیرش افکار و تشکیلات جدید مساعدتر بود. همچنین اقدامات اصلاحی گاسپرالی در راستای اصلاحاتی بود که نهضت جدیدیسم به دنبال اجرای آنها در بین مسلمانان روسیه بود، در حالی که اقدامات رشدیه بیشتر براساس غیرت و حمیت فردی بود و وی تشکیلات و نهضتی چون جدیدیسم را در پشت سر خود نداشت.

گاسپرالی در نوشته‌ای که در آن هم بر ضرورت آموزش زبان خارجی و هم علوم جدید تاکید شده، می‌نویسد: «تنها علت عقب‌ماندگی ما جهالتمان  است. از اختراعات و اتفاقات علمی اروپا تقریبا بی‌خبریم. باید آثار اروپاییان را بخوانیم تا از این انزوا خارج شویم. باید افکار اروپایی را از منابع اروپایی بخوانیم. در مدارس خود باید این مسائل را بیاوریم تا نور چشمان ما به افکار جدید دسترسی داشته باشند.» گاسپرالی از زبان دانیال، قهرمان داستانش، (که در واقع نمایانگر خود وی است) چنین به تشریح دغدغه‌ها و ایده‌های خود می‌پردازد: «چون دانیال متوجه شد که بدون آشنایی دقیق با وضع مردم قادر به خدمت‌رسانی به آنها نیست، به میان مردم رفت و مدتی با آنها زندگی کرد. با معاشرت با مردم بود که وی به دلایل ضعف ملی و همچنین نیازهای مردم آشنا شد.

وی پیش خود می‌اندیشید که با چه وسیله‌ای می‌تواند ملت خود را از غفلت و خواب بیدار سازد.» در جای دیگر گاسپرالی جواب دانیال را چنین می‌دهد: «برای کسی که در راه حقیقت و سعادت ره می‌سپارد یک دلیل و راهنمایی هست که چون فانوسی در تاریکی می‌درخشد. نام آن معارف یعنی علم است.» وی همچنین بر زبان ادبی مشترک و مشارکت زنان در اجتماع به عنوان پیش‌نیاز ترقی تاکید داشت. با این حال گاسپرالی، چشم و گوش‌بسته مقلد غرب نیست و بر برتری غرب در همه زمینه‌ها اعتقادی ندارد. وی تنها اخذ علم و دانش غرب را می‌خواهد. وی از زبان قهرمان داستانش می‌نویسد: «غرب تنها می‌تواند معلم شرق باشد. مدل و نمونه باشد و نه بیشتر.» همچنین گاسپرالی امکان تاسیس مدرسه برای دختران را نیز یافت، در حالی‌که در محیط ایران آن دوره، رشدیه چنین امکانی نداشت. اولین مدرسه اصول جدید دخترانه به سال ۱۳۱۰ هـ ق./  ۱۸۹۳ م. به مدیریت خانم پنبه بلادتوکووا، خواهر گاسپرالی، در باغچه سرای گشایش یافت. گاسپرالی همچنین در سال ۱۳۲۳ هـ .ق/ ۱۹۰۵م. مجله‌ای به نام «عالم نسوان» منتشر کرد. انتشار این مجله با اداره شفیقه گاسپرالی حدود یک سال ادامه یافت.

نتایج متفاوت

کاری که میرزا حسن رشدیه آغاز کرده بود، ادامه آن را دولت بر عهده گرفت و به سرانجام رساند. خلاصه آنکه گرچه انجمن معارف برای کمک به کار مدارس جدید و توسعه معارف کشور ایجاد شده بود، اما با تحریکات برخی از اعضا و دشمنی آنها با شخص رشدیه، در عمل انجمن در مقابل رشدیه قرار گرفت و با وسایل مختلف در کار مدرسه وی اختلال ایجاد کرد. به خصوص بر سر مخارج جاری مدرسه و نحوه اداره آن اختلافات عمیقی بین دو طرف بروز کرد. بعد از کشمکش‌های زیاد رشدیه مجبور به تمکین از انجمن شد و قبول کرد که مقررات انجمن را اجرا کند. همچنین انجمن معارف در جهت تضعیف رشدیه و خارج ساختن انحصار آموزش جدید از دست وی خود اقدام به تاسیس مدارس مشابه کرد. در واقع دشمنی انجمن معارف با شخص رشدیه در نهایت به نفع معارف کشور تمام شد. انجمن برای رقابت با رشدیه و با مبنا قرار دادن شیوه رشدیه خود به ایجاد مدارس جدید با همان سبک و سیاق پرداخت و کم‌کم شیوه رشدیه در تعلیم صوتی الفبا و اداره مدرسه شیوه رایج و معمول مدارس ایران شد (آجودانی، ۱۳۸۷: ۲۷۱).

در روسیه چنین امکانی برای گاسپرالی وجود نداشت. در کل در بین زمامداران روسیه تزاری یک نوع سوء‌ظن نسبت به فعالیت‌های فرهنگی مسلمانان امپراتوری وجود داشت. نیکلای ایوانیچ ایلمنسکی عقیده داشت که گاسپرالی و همفکرانش در آرزوی تعلیم و آموزش تاتارها خارج از کانال روسیه هستند و تلاش دارند وحدت فرهنگی بین مسلمانان روسیه ایجاد کنند. گاسپرالی برای کاستن از نگرانی روس‌ها سعی می‌کرد اقدامات خود را در راستای منافع دولت روسیه توجیه سازد. گاسپرالی می‌گفت که برخورداری مسلمانان روسیه از معارف جدید به نفع دولت روسیه نیز است. چراکه مسلمانان باسواد و برخوردار از آموزش مناسب، شهروندان بهتری برای امپراتوری روسیه خواهند بود. به همین دلیل دولت روسیه را تشویق می‌کرد که در راه ترقی فرهنگی و علمی مسلمانان، خود پیشقدم شود. به نظر گاسپرالی به زودی روسیه بزرگ‌ترین جمعیت مسلمانان جهان را خواهد داشت. این جمعیت عظیم به خاطر فقدان آموزش مناسب و غوطه‌ور بودن در جهل و بی‌خبری، چنان‌که باید نمی‌تواند برای کشور مفید باشد. بنابراین طبق گفته وی نیاز به سیستمی است که با ایجاد مدارس جدید و دانشگاه‌هایی که در آنها زبان مسلمانان در کنار زبان روسی آموزش داده می‌شود، دلبستگی مسلمانان نسبت به روسیه را بیشتر سازد.

نتیجه

تاسیس تقریبا همزمان مدارس اصول جدید در ایران و مناطق مسلمان‌نشین روسیه نشان از تغییر و تحول مهم در صحنه فرهنگی این دو جامعه دارد. در واقع این امر بیانگر شروع نهضت اصلاحی مسلمانان برای جبران عقب‌ماندگی‌های خود در این زمینه است. وارد شدن علوم جدید به کلاس‌های درس و همچنین یادگیری زبان‌های اروپایی، دریچه جدیدی به روی افکار مسلمانان این دو جامعه گشود و آنها را با افق‌های تازه‌تری آشنا ساخت. اقدام میرزا حسن رشدیه در تاسیس مدرسه سبک جدید در نهایت مورد پذیرش جامعه ایرانی قرار گرفت. چراکه دغدغه رشدیه دغدغه خیلی‌ها بود. ناکارآمدی مدارس قدیم از مدت‌ها پیش آشکار شده بود و مدافعان آن قادر به پنهان کردن عیوب آن نبودند. از طرف دیگر نتایج درخشان و چشمگیر شیوه آموزشی جدید باعث جلب اعتماد روزافزون مردم به مدارس جدید شد و در این رقابت مکتب‌های قدیم، کم‌کم از صحنه اجتماع به کنار رانده شدند.

اسماعیل گاسپرالی نیز گرچه در جامعه متفاوت‌تری به اقدام پرداخته بود، اما کم‌و بیش با مشکلات مشابهی روبه‌رو بود. مسلمانان روسیه آشنایی بیشتری با اصول جدید آموزشی نسبت به ایرانیان داشتند. مدارس روسی کم‌وبیش در مناطق مسلمان‌نشین نیز دایر شده بود. اما در عین حال مسلمانان روسیه خطر از دست دادن فرهنگ ملی را بیشتر از ایرانیان احساس می‌کردند. چراکه در زیر سایه سنگین فرهنگ روس به سر می‌بردند. بنابراین مخالفت آنها با اصول جدید بیش از آنکه از تحجر و کهنه‌پرستی آنها ناشی شده باشد، حکایت از واهمه و نگرانی‌ آنها از روسی شدن و روس شدن داشت. مطلب جالب توجه اینکه هم رشدیه و هم گاسپرالی اصول جدید خود را نه از روس‌ها، بلکه از اروپاییان غربی اخذ کردند. گرچه تاثیر روس‌ها در  روشن ساختن ذهن و فکر این دو اصلاحگر مسلمان را نمی‌توان نادیده گرفت و در واقع جرقه اول اقدامات آنها را روس‌ها زده‌اند.

مدارس سبک جدیدی که تقریبا همزمان از سوی میرزا حسن در ایران و اسماعیل گاسپرالی در کریمه تاسیس یافت، اشتراکاتی چون انگیزه تاسیس، همزمانی و روش آموزش و اداره داشتند. در واقع هر دو اصلاحگر خواهان مدرسه‌ای بودند که نقاط ضعف مکتب‌های پیشین را نداشته باشد. بر این اساس در هر دو جغرافیای موردنظر مدارس رشدیه یا اصول جدید مشخصاتی یکسان یافتند که عمده آنها عبارت بود از: تعیین معلم مشخص با حقوق مشخص جهت تدریس در پایه مشخص؛ وجود برنامه آموزشی تعریف‌شده و مشخص که براساس آن مدرسه فعالیت می‌کرد؛ گنجاندن مواد درسی جدیدی چون جغرافیا، ریاضیات، زیست‌شناسی و زبان خارجی و تدریس آنها در کنار مواد درسی قدیمی؛ آموزش صوتی الفبا؛ تهیه کتب درسی مناسب برای مقاطع مختلف تحصیلی و متناسب با سن و درجه علمی محصلان و در نهایت آزمون و امتحان روشمند از ‌آموخته‌های دانش‌‌آموزان.

همچنین در نتایج کار رشدیه با گاسپرالی تفاوت‌هایی وجود داشت. در ایران به‌رغم تمامی مشکلاتی که رشدیه با آن روبه‌رو بود، در نهایت روش تدریس و کلاسداری وی در جامعه رواج یافت و بعد از مدتی خود دولت متولی تاسیس و اداره مدارس جدید شد و به مرور زمان مدارس اصول جدید بسیاری در ایران تاسیس شد و به‌تدریج جای مکتب‌های قدیم را گرفت. در حالی که در روسیه چون مدارس اصول جدید گاسپرالی تنها در بین مسلمانان این کشور می‌توانست فعالیت کند و در نتیجه به نوعی از پشتیبانی دولتی محروم بود، رشد و شکوفایی یا افت و تنزل آنها به کار و فعالیت خود مسلمانان وابسته بود. در نتیجه اصول جدید گاسپرالی به‌‌رغم گسترش در تمامی مناطق مسلمان‌نشین قلمرو روسیه امکان تداوم کامل نیافت و با شروع انقلاب بلشویکی جای خود را به سیستم آموزشی‌ای داد که از مسکو هدایت می‌شد و دیگر نه به تصمیم متفکران و رهبران مسلمان بلکه به سیاست‌های حزب کمونیست وابسته بود.

منبع:  مقاله‌ای به قلم غفار عبدالهی متنق مندرج در دوفصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ‌نامه ایران بعد از اسلام، سال پنجم، شماره دهم، بهار و تابستان ۹۴، صص ۱۲۰-۹۹