نگاهی به شرایط اجتماعی شهر اردبیل طی جنگ جهانی اول
مصائب یک شهر
حضور نیروهای روس
زمانیکه جنگ جهانی اول شروع شد، مردم اردبیل به تازگی یک بحران بزرگ را از سر گذرانده بودند و آن حملات بیوقفه شاهسونها بود که دامنه بحث در رابطه با آن به تهران و نجف نیز کشیده شده بود. با این حال آرامش آنها چندان پایدار نبود و با آغاز جنگ جهانی اول مصائب تازهای برای مردم این منطقه آغاز شد. چراکه اردبیل همواره محل تلاقی نیروهای بیگانه و متخاصم بوده و شاهد حضور این نیروها از پیش از جنگ جهانی اول تا مدتها پس از جنگ جهانی دوم در این منطقه هستیم. با توجه به بافت شهری اردبیل و محلههای آن روند تحولات در این شهر طی دوره جنگ جهانی اول و پایان آن قابلتوجه است. منطقه نارینقلعه در اردبیل که در سال ۱۳۱۵ به فرمان رضاشاه تخریب شد و در گذشته زندان اردبیل نیز در این منطقه واقع بود، بعد از تخریب به مرکز اداری شهر مبدل شد.
در دوره جنگ این منطقه محل حضور روسها بود و کار کنترل امور منطقه عملا بهدست آنها افتاده بود. ظاهرا حتی پرچم ایران را از مکانهای عمومی این منطقه پایین آورده بودند. در یکی از اسنادی که در این رابطه وجود دارد، تلگرافی است که از نظمیه اردبیل به وزارت داخله در ۱۴ ربیعالثانی ۱۳۳۶ ه.ق ارسال میشود و طی آن از به اهتزاز در آمدن مجدد بیرق ایران در نارینقلعه و برخی از اماکن عمومی اردبیل ابراز خشنودی شده است. در اسناد دیگری که در سازمان اسناد نیز موجود است، فرماندار اردبیل بارها طی تماسهایی با تهران به این نکته اشاره میکند که روسهای ساکن در این منطقه هیچگونه اجاره بهایی پرداخت نمیکنند. آنها حاضر نیستند از اماکن دولتی ما خارج شوند و در مکان دیگری که از طرف ایرانیها به آنان پیشنهاد میشود، ساکن شوند.
ناتوانی محلات در کنترل بحران
بحران قحطی بعد از جنگ جهانی اول، مانند دیگر نواحی ایران، دامان مردم اردبیل را نیز بهطور وسیع گرفت. حتی امروزه نیز در برخی اصطلاحات و کنایهها از قحطی آن دوران یاد میشود و در محاورات مردم مورد استفاده است. کمبود خواربار و مواد خوراکی در آن دوران محسوس بود. این درحالی است که اردبیل در شمار سرزمینهای پربارش قرار داشت که به لحاظ مراتع و کشاورزی اوضاع مساعدی داشت اما دقیقا در همین چند سال جنگ جهانی اول دچار نوعی کمآبی و کاهش میزان بارش شده بود. در گذشته پیش از این اتفاق اگر هم گزارشهایی از کمبود مواد غذایی در اردبیل وجود داشت، مردم با خشکباری که هم خودشان تهیه میکردند و هم از مراغه و ارومیه میآوردند، گذران زندگی میکردند. به علاوه محلات نیز به یکدیگر کمک میکردند. در این برهه یک وضعیت کاملا استثنایی ایجاد شد که حتی سران محلات هم در این زمان دچار مشکل شدند و مناطق اطراف اردبیل نیز با قحطی دست و پنجه نرم میکردند و امکان انتقال مواد غذایی به شهر وجود نداشت.
وضع تجار در شرایط قحطی
این وضعیت در سال ۱۳۳۴ق به حدی شدت داشت که در شهر ایجاد اضطراب و نگرانی کرده بود و امکان کسبوکار و تجارت نیز برای مردم از بین رفته بود. این در شرایطی است که بازار اردبیل در منطقه شمالغرب ایران بعد از بازار تبریز شناختهشدهترین بازاری بود که کار تجارت را با بادکوبه، تفلیس، مراغه، تبریز و تهران انجام میداد. این بازار عمدتا بهکار فروش خشکبار اختصاص داشت و امروزه از باقیمانده همان بازار اکثر سراهای بازار اردبیل بهکار خشکبار مشغول هستند. چندین راسته در این منطقه به این فعالیت اشتغال دارند و این امر بهصورت موروثی تداوم داشته است. نقل میشود که تجار در این دوران به جهت کمبود موادغذایی امکان داد و ستد نداشتند و وضعیت بازار این شهر بسیار نابسامان بود. به علاوه بسیاری از تجار در این دوران اموال خود را از دست میدهند.
در کنار خشکبار، «فرش» یکی از عمدهترین کالاهایی بود که تجار اردبیلی در کار تجارت آن بودند و در آن زمان بخش زیادی از این فرشها بهوسیله نیروهای خارجی از کشور خارج میشود و امروزه در موزههای مختلف جهان قرار دارد. ابزار دیگری نیز که در خانههای مردم اردبیل در این دوران وجود داشت و برای روشنایی از آن استفاده میشد، لالههای چینی بود که بخش زیادی از آن در نتیجه این قحطی و فشار اقتصادی به فروش رسید و در خاطرات مردم محلی به آن اشاره شده است. در مجموع مردم حتی طبقه تجار که معمولا متمول بودند، ناچار شدند بخش زیادی از دارایی خود را در برابر خرید موادغذایی اساسی به فروش برسانند. در کنار وجود قحطی در شهر، اداره غله اردبیل نیز اقدام به سوءاستفاده از شرایط میکرد.
اقدامات مردمی
اردبیلیها در این زمان اصطلاحی در رابطه با نان بهکار میبردند با عنوان «نان اوچ تومانی» یعنی نان سه تومانی که ناشی از تعجب مردم از افزایش قیمتها بود. هنوز هم زمانیکه اجناس افزایش قیمت چشمگیر پیدا میکند، مردم به همین اصطلاح «اوچ تومانی» شدن آنها اشاره میکنند. در این زمان مشیرالسلطان حاکم شهر قادر نیست شهر را اداره کند، به همین سبب کمیسیونی تشکیل میشود به سرپرستی «میرزا بیوک آقا وهابزاده» که در آن زمان یکی از متمولترین افراد آذربایجان بود. وهابزاده در کنار ۴۴ نفر دیگر از اعضای این کمیسیون مانند «میرزاآقا عباس محسنی» و «جوادآقا محمدی» برای مردم مقدار مشخصی را بهعنوان جیره نان مشخص میکنند که به آن «پته» میگفتند.
اتفاق فرهنگی - اقتصادی جالب توجهی نیز در این دوران در اردبیل رخ میدهد. تا آن دوران تعداد مغازههای نانوایی در شهر محدود بود و مردم عمدتا در خانههای خود نان میپختند اما در این زمان شرایط پخت نان، به سبب فقدان گندم و جو در خانهها فراهم نبود و مردم ناچار بودند به نانواییها مراجعه کنند. در این زمان برخی از تجار اقدام به تاسیس مغازههای نانوایی جدید در شهر کردند و برای فروش نان پته (کوپن) به مردم داده شد تا از ازدحام مقابل نانواییها کاسته شود. به سبب این تغییر و تمایلی که مردم همچنان برای پخت نان در منزل داشتند، به نانی که از این مغازهها تهیه میکردند «شیطان نانی» یعنی نان شیطانی میگفتند.
از دیگر موضوعاتی که در این زمینه در رابطه با اردبیل قابلتوجه است، تاسیس اولین خیریه شهر در این دوران است. «میرزا بیوک آقا وهابزاده» در این هنگام اقدام به تاسیس خیریهای میکند که توسط آن دویست کودک صغیری که پدر و مادر خود را در این دوران از دست داده بودند، مورد حمایت و سرپرستی قرار گرفتند. تصویری از اسناد مربوط به این خیریه در سازمان اسناد وجود دارد و یک کپی از آن نیز در بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی نگهداری میشود. نکته جالب توجه دیگری که در زیست فرهنگی مردم اردبیل در دوران جنگ جهانی اول وجود دارد، برداشت مردم از وقایع بود. مردم در ابتدا گمان میکردند که این فشارها تماما در نتیجه حضور نیروهای خارجی است و قصد داشتند تنها کلیسای شهر را تخریب کنند. البته این کلیسا تخریب نشد اما خشم زیادی در میان مردم نسبت به نیروهای خارجی وجود داشت.
بیماری حصبه گرفتاری مهم دیگر مردم اردبیل در این دوران بود که البته در دیگر مناطق ایران نیز کم و بیش وجود داشت. مهمترین کسی که گزارشهایی از او در رابطه با این وضعیت وجود دارد، شخصی به نام «بابا صفری» است. این فرد در زمان دکتر مصدق شهردار اردبیل بود و از پدرش نقل میکند که این بیماری تا چه حد در این دوران جان مردم را گرفته است. با این همه وجود همگرایی مردمی بهویژه وجود سیستم محلی و سرپرستی روسای محلات که عمدتا همگرایی داشتند، امکان عبور از بحرانها را فراهم میکرد و سبب شد اردبیل در مقایسه با دیگر شهرهای ایران آسیب کمتری را متحمل شود.
ارسال نظر