چنین به‌نظر می‌رسد که هزینه زندگی برای مردم بومی که اجزای اصلی غذای روزانه آنها گوشت گوسفند، برنج و نان گندم است افزایش چندانی نداشته، ولی هزینه زندگی خارجی‌ها که بیشتر اقلام وارداتی اروپایی را مصرف می‌کنند از ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش یافته است. کالاهای اروپایی موجود در بازار به تدریج مصرف می‌شود و انتظار می‌رود هزینه‌های زندگی افزایش یابد.» بنابراین مشخص است که ۹ ماه پس از آغاز جنگ در اروپا؛ و ۶ ماه پس از اشغال اهواز و خوزستان به‌دست انگلیسی‌ها، و پس از بروز جنگ تمام‌عیار در آذربایجان میان روس‌ها و عثمانی، مواد غذایی هنوز به قدر کافی موجود بوده است. جفرسون کفری، کاردار موقت آمریکا، در ژوئیه ۱۹۱۶ یعنی نزدیک به دو سال پس از آغاز جنگ، درباره قیمت‌ها در تهران، این‌گونه گزارش می‌کند:

«قیمت کالاهای وارداتی همیشه در این پایتخت بالا بوده و قیمت کالای بومی نیز به‌حساب شرایطی که در اثر جنگ حاصل شده، افزایش یافته است. همان‌طور که گزارش کفری نشان می‌دهد، در ۱۹۱۶ تورم قابل‌توجهی وجود داشته و نرخ برابری ارز افزایش یافته بود. کفری می‌نویسد: «درحال‌حاضر نرخ برابری یک قران، ۱۴۳/ ۰ دلار است. در شرایط عادی نرخ برابری قران، ۰۸۷۵/ ۰ دلار است.» با این حال، هنگامی که قیمت جو، پوندی دو سنت بود، باز هم مواد غذایی در فصل برداشت در ۱۹۱۶ نسبتا فراوان بوده است. این واقعیتی قابل ‌توجه است؛ زیرا اساسا در دوران جنگ، سنگین‌ترین درگیری‌ها در غرب ایران از اواخر ۱۹۱۵تا تابستان ۱۹۱۶ رخ داده است؛ و پس از این تاریخ است که اوضاع رو به وخامت می‌گذارد.

اگر چه معمولا به قحطی در سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ اشاره شده است، اما واقعیت این است که بحران کمبود مواد غذایی از یک سال پیش از این تاریخ آغاز شده بود؛ و قحطی تا تابستان ۱۹۱۹ ادامه داشته است. ایران از نوامبر ۱۹۱۴ که انگلیسی‌ها به خوزستان هجوم آوردند، صحنه درگیری‌ها بود. از آغاز اشغال تبریز به دست عثمانی‌ها در ژانویه ۱۹۱۵، تا بهار ۱۹۱۷ که روس‌ها، عثمانی‌ها را از ایران بیرون راندند، نبردهای بزرگی در غرب ایران در جریان بود. درست در همین زمان روس‌ها و انگلیسی‌ها کنترل شدید خود را بر مناطق حوزه نفوذشان اعمال کردند. تا اکتبر ۱۹۱۶، معلوم شده بود که بحران شدیدی در راه است. کفری گزارش می‌کند:

«تامین مواد غذایی در تهران دارد به مشکلی جدی تبدیل می‌شود؛ به‌خاطر کمبود مواد غذایی از هر نوع به‌ویژه گندم، جو، برنج، کاه و یونجه، قیمت‌ها به شکلی غیرعادی بالا رفته و فقرا به‌شدت در رنجند. صف‌های طویل جمعیت، ساعت‌ها بیرون نانوایی‌ها منتظر می‌شوند تا شاید نانی با کیفیت بسیار نازل و با قیمتی بسیار گزاف بخرند. نانواها از جو و جایگزین‌های گوناگون دیگر به جای گندم برای درست کردن نان استفاده می‌کنند. او می‌افزاید: قیمت شکر به پوندی یک دلار و پنجاه و پنج سنت افزایش یافته است. انواع علوفه نایاب است، آن چیزی هم که قابل تهیه است اغلب کیفیتی نازل دارد. در مورد موجودی زغال‌سنگ، زغال‌چوب، نفت سفید و نفت کوره نیز وضع همین‌طور است. او در خاتمه می‌نویسد: وضعیت دارو از این هم بدتر است. در تهران امکان یافتن بسیاری از اقلام دارویی وجود ندارد.

یک هفته بعد، کفری بار دیگر درباره بحرانی که در پیش است، چنین گزارش می‌کند: مشکل تامین نان در تهران بسیار جدی شده، زیرا مقدار گندم موجود در پایتخت به‌طور کلی برای برآوردن نیاز شهروندان ناکافی است. از آنجا که این مردم تقریبا فقط از نان و پنیر بومی خود استفاده می‌کنند، موضوع بسیار جدی و حیاتی شده است. بلواهای نان آغاز شده بود: «روز گذشته چند شورش در شهر برپا شد، شرکت‌کنندگان اصلی زنان بودند و یک آشوبگر به ساختمانی که در تصرف وزارت داخله بود حمله برد.» کفری در پایان می‌نویسد: «دولت قول داده اقداماتی برای اصلاح اوضاع انجام دهد و اگر موفق نشود، اوضاع اینجا به زودی ناگوار خواهد شد.»  در پاییز ۱۹۱۷، ایران دچار قحطی ویرانگری شده بود.

منبع: محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۷.