تحصن بازرگانان در آستانه مشروطه
مهاجرت صغری که ۲۳ آذر ۱۲۸۴ رخ داد، ریشه در برخی از تحولات داخلی از جمله موضوع اخراج نوز بلژیکی و بهدنبال آن اهانت حاکم تهران به بازرگانان داشت. اخراج نوز به برخی از سیاستها و اقدامات توهینآمیز او به روحانیون و مردم بازمیگشت. نوز فردی بلژیکی بود که برای اصلاح امور گمرکی به ایران آمده و برخی از اقدامات او در راستای اهداف و مقاصد روسیه بوده و باعث شده بود تا بسیاری از بازرگانان ایرانی از این شرایط متضرر شده و نسبت به سیاستهای اتخاذی نوز معترض شوند و چون جنبه روحانیت نهضت مشروطه غلبه داشت و روسها مخالف آن بودند، نوز بلژیکی را لباس روحانیت پوشاندند و از او در این حال عکس گرفتند. انتشار این عکس اعتراض روحانیون و در نهایت برکناری نوز را در پی داشت.
در جریان این اتفاق بسیاری از روحانیون از جمله آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی ضمن اعتراض به این موضوع، به یکدیگر نزدیک شده و بعدها با همکاری یکدیگر نقش مهمی در احقاق مشروطیت ایفا کردند. بعد از این جریان از آنجا که علاءالدوله حاکم تهران از برکناری مسیو نوز کینه به دل داشت، با اهانت به برخی بازرگانان و تجار به بهانه گران شدن قند و شکر و به فلک بستن برخی از آنان، باعث اعتراض مردم و علما و تحصن آنان در حرم عبدالعظیم شد که این تحصن بعدها به مهاجرت صغری معروف شد. پیشنهاد تحصن در حرم عبدالعظیم از سوی آیتالله طباطبایی مطرح میشود و علت انتخاب این مکان قداست و در نتیجه احتمال ایمن بودن آن از خطر حمله عوامل حکومت بود.
از سویی آیتالله طباطبایی بر این باور بود برای دوری جستن از پیشامد فتنه و فساد بهتر آن است که برای چندی تهران را ترک کرده و به حضرت عبدالعظیم روند. در این تحصن مردم چهار خواسته اصلی خود را به دولت اعلام کردند: برکناری حاکم تهران، عزل نوز؛ اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه. معترضان، موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاکرات بعدی دستشان باز باشد. در پی مهاجرت صغری و تحصنی که در حرم عبدالعظیم صورت گرفت، مردم چهار خواسته اصلی خود را به دولت اعلام کردند: برکناری حاکم تهران، عزل نوز؛ اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه.
حاکم تهران عین الدوله، فردی مستبد بود و شیوه استبدادی وی در حکومتداری منجربه نفرت مردم از او شده بود، از اینرو مردم خواستار برکناری عینالدوله نیز بودند. قانون و تشکیل نهادی جهت اجرای آن و نیز طرح شکایات از دیگر خواستههای مردم بود که مورد بیتوجهی یا کمتوجهی حکومت قرار گرفته بود. حفظ شریعت نیز از دیگر موارد تاکیدی مشروطهخواهان و از جمله روحانیون بود. همانطور که آخوند خراسانی در این رابطه میگوید: برحسب وظیفه شرعی خود و آن مسوولیت که در پیشگاه عدل الهی به گردن گرفتهایم، تا آخرین نقطه در حفظ مملکت اسلامی و رفع ظلم خائنان از خدا بیخبر و تاسیس اساس شریعت مطهر و اعاده حقوق مغصوبه (غصب شده) به مسلمین خودداری ننموده... و فروگذار نخواهیم کرد. این درخواستها به گوش مظفرالدین شاه که در سفر به عثمانی بهسر میبرد رسید و مورد موافقت قرار گرفت.
آنچه که در مهاجرت صغری غیرمنتظره بود، واکنش متفاوت مظفرالدین شاه به خواستههای مردم بود؛ چنانچه پادشاهان پیش از او همچون ناصرالدین شاه گرچه با استقرار برخی نهادهای دموکراتیک موافقت کرده بودند؛ اما بسیاری از آن نهادها جنبه تشریفاتی داشت و در نهایت هنوز هم شاه مرجع اصلی و نهایی قدرت محسوب میشد. درحالیکه مظفرالدین شاه با صحه گذاشتن بر خواستههای مردمی، برخلاف مواضع پادشاهان پیشین رفتار کرد. علت واکنش مظفرالدین شاه از چند جنبه کلی قابل تحلیل است. اول اینکه مظفرالدین شاه مدتی بعد از سلطنت با ایجاد فضای باز سیاسی تلاش کرد مخالفتهای مردمی را کاهش دهد. وی بر این باور بود که ایجاد شرایط برای تحقق خواستههای مردمی، میتواند ضمن ایجاد رضایت آنها، از بار مخالفتها نیز بکاهد. به همین منظور، «ناگهان تدابیر امنیتی و انتظامی را کاهش داد... مرزهای کشور را بهروی روزنامههایی مانند حبلالمتین و پرورش که در کلکته و قاهره منتشر میشد باز کرد، همچنین ممنوعیت مسافرت را از میان برداشت؛ ملکم را به مقام سفیر ایران در رم گمارد و مهمتر از همه اینکه تشکیل انجمنهای صنفی و آموزشی را تشویق کرد و...»
هرچند در نهایت نتایج برخلاف انتظار پادشاه بود و سیاستهای وی که همزمان «با نفوذ گسترده غرب بود، فقط مخالفان را به تشکیل سازمانهای نیمه مخفی تشویق کرد». از سویی مظفرالدین شاه که به واسطه معالجه بیماری خود چندینبار به خارج از کشور سفر کرده و با مظاهر تمدن غرب آشنا شده بود، خود نیز رضایت چندانی از وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران نداشت. پیتر آوری با اشاره به این موضوع مینویسد: «حتی شخص شاه و ایرانیانی که مانند شاه به خارج رفته و با شیوههای حکومت و کامیابیهای اروپاییان آشنا شده بودند، از اوضاع راضی نبودند.»
شخصیت ضعیف مظفرالدین شاه نیز عامل مهم دیگری بود که مانع از اتخاذ تصمیمات مقتدرانه توسط وی میشد. شاه شخصیت ضعیفی داشت و بسیار ترسو بود. داستانهای شرمآور وی در سفرهای فرنگ و ترسهای مضحک وی از سوارشدن بر قطار تا ترس از تاریکی که بازگو کردن آنها تکرار مکررات است؛ همگی نشاندهنده شخصیت ضعیف این پادشاه قاجاری است. مخبرالسلطنه نیز با تاکید بر این بعد از شخصیت مظفرالدین شاه، علت موافقت وی با فرمان مشروطیت را نه علم و آگاهی شاه، بلکه ناشی از شخصیت وی و نیز ترس او از ناآرامی میداند. «مظفرالدین شاه مزاجا دموکرات بود، روزی مرا به فرحآباد خواست رفتم، در ایوان راه میرفت. جز سید بحرینی کسی نبود. نوبتی به من نزدیک شدند. آهسته سوال فرمودند: ژاپن مجلس دارد؟ عرض کردم هشت سال است...»
ارسال نظر