ملی شدن نفت و نخستوزیری مصدق
سیدضیا در این زمان حاضر بود دولتی خشن و قوی تشکیل دهد، مجلس را با توجه به اختیاراتی که شاه به تازگی از مجلس موسسان گرفته بود منحل سازد و با مردم و رهبران ملی درافتد و مساله نفت را دوستانه با بریتانیا حل کند. نقشه طوری طرحریزی شده بود که همه مخالفان رژیم را حیرت زده میساخت. در روز شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۳۰مجلس به جلسه فوقالعادهای فراخوانده شد. در این جلسه علا حضور نداشت. خبر استعفای او در مجلس منتشر شد و چون در آن زمان دولت حزبی و سیاست حزبی وجود نداشت، مجلس باید به یک نفر رای تمایل میداد و هر نمایندهای میتوانست کسی را نامزد نخستوزیری کند. آنگاه از شاه خواسته میشد برای شخصی که بیش از سایرین رای آورده، فرمان نخستوزیری صادر کند. سپس نخستوزیر منتخب، کابینه و برنامه خود را معرفی و پیشنهاد میکرد و مجلس به آن رای اعتماد میداد.
در آن لحظه سیدضیا در دربار و حضور شاه بود و منتظر بود جمال امامی رای تمایل مجلس را برای او بیاورد. امامی سیاستمداری زیرک بود. او میدانست که پیشنهاد کردن سیدضیا در آن جلسه نه تنها نتیجهای ندارد، بلکه پیشنهاد از همان آغاز محکوم به شکست است و برای خود وی نیز چنان پیشنهادی یک شکست محسوب میشود و چون قبلا نیز مصدق را برای نخستوزیری پیشنهاد و مصدق رد کرده بود (با این تصور که مصدق باز هم قبول نخواهد کرد) از وی خواست قدم جلو گذارد و رهبری امور مملکت را به دست گیرد. نتیجه این تاکتیک برخلاف میل امامی بود. مصدق در میان هلهله و شادی نمایندگان، این پیشنهاد را پذیرفت. قبل از اینکه امامی و یارانش از ضربه وارد آمده به هوش آیند، مصدق خواهان برپایی جلسه فوری مجلس و اخذ رای مخفی به جای رای تمایل شد. به این ترتیب قبل از اینکه نظر شاه دانسته شود، مصدق با اکثریت آرا (و ۲۱ رای ممتنع) از سوی مجلس به نخستوزیری برگزیده شد.
محاسبه امامی از آن رو نادرست درآمد که نمایندگان جبهه ملی دست شاه را خوانده بودند. مصدق به این امر پی برد؛ چون دو روز پیش ضمن گفتوگوی دو نفره با حسین علا نخستوزیر، علا به وی گفته بود قصد دارد در نخستوزیری باقی بماند. وقتی در مجلس از استعفای علا اطلاع یافت و دستخوش حیرت شد، دکتر عبدالله معظمی نماینده دموکرات منفرد و میانهرو در آن هنگام تمامی ماجرا را برای مصدق تعریف کرد و گفت که سیدضیا هم اکنون در دربار منتظر اخذ رای تمایل نسبت به خویش است. معظمی جریان را از خسرو قشقایی شنیده بود، از همینرو مصدق فرصت را از دست نداد و پیشنهاد را پذیرفت. مصدق نگران بود که مبادا همین اکثریتی که به نخستوزیریاش رای موافق داده علیه لایحه خلع ید از شرکت نفت رای بدهد و وی ناچار به استعفا شود. از همینرو، قبول نخستوزیری را مشروط به تصویب لایحه خلعید در مجلس ساخت. نمایندگان محافظهکار مجلس شورا و سنا از روی ناچاری به این خواست گردن نهادند. آنها حالا دیگر کنترل اوضاع را از دست داده بودند و نمیخواستند در برابر فشار افکار عمومی مقاومت به خرج دهند.
ارسال نظر