نگاهی به باورها و مناسک ایرانیان باستان در روزهای پایانی سال
اسفند ماه، زمان قدسی
آفرینش انسان و نور در این ماه
باور به آفرینش انسان در روزهای پایانی سال و در آخرین روز گاهنبار (هر یک از شش روزی که بنا بر روایات خداوند جهان را آفرید.) ششم یا «همسپثمدم» (پنج روز «تروفته» یا دزدیده= خمسه مسترقه) که در تقویم کنونی از سیصد و شصتمین تا سیصد و شصت و پنجمین روز سال که تا ۲۹ اسفند ماه ادامه دارد، جشن میگرفتهاند. بیرونی این روز را روز «خلق عالم» و «نوزایی آفرینش» و شمسالدین محمد دمشقی روز «آفرینش نور» بیان کردهاند (بیرونی، ۱۳۸۰: ص ۲۶۴؛ دمشقی، ۱۳۵۷: ص ۴۷۲). میرچا الیاده مینویسد: در آخرین روز سال عالم در آبهای ازلی ناپدید میشود تا در سال نو باز زاده شود (Eliade, ۱۹۵۹: ۷۹ .p). بنابر باور دینی، در این گهنبار پیکر مادی بشر بر مبنای نمونههای انسان عالم مینوی روی زمین شکل میگیرد (فرهوشی،۱۳۶۴: ص ۵).
تعلق داشتن ماه به اسپندارمذ، مادر- ایزد زمین
این ماه به ایزد بانویی به نام «سپنته مینیو» (اسپند مینو) یا «سپنته آرمیتی» (اسپندارمذ) تعلق داشته است. اسفندارمذ که «روح نیکوکار» و «خردکامل» معنی میدهد، مادر زمین و دختر اهورامزدا و یکی از سه زن- امشاسپند، از امشاسپندان هفتگانه دین زردشتی به شمار میآید و نام آخرین ماه سال از او گرفته شده و گل بیدمشک مظهر او دانسته شده است. باور این بود که این ایزدبانو از ماه اسفند و زمین پاسداری میکند و خاک را برای پرورش و رویش دانه و گیاه پاک و بارور نگه میدارد و نظام و امور زندگی در این ماه زیر نظر و با تدبیر او میگردد. فرشته اسفندارمذ را مولف برهان قاطع، موکل بیشهها و درختان (خلف تبریزی، ۱۳۶۱: ج ۱/ ص۱۳۱) و جلیل دوستخواه(۱۳۸۲: ج ۲/ ص ۱۰۰۳- ۱۰۰۲) نماد دوستداری، بردباری و فروتنی اهورامزدا در جهان مینوی و نگاهبان زمین و پاکی و باروری وسرسبزی در جهان دانستهاند. دوستخواه مینویسد: اسفندارمذ آفریده شد تا سرسبزی ببخشد به مرغزارهای رمهها و درمان ببخشد به بیماران با ده هزار نوع دارویی که دارد.
زمان بازگشت فروهرها و ارواح درگذشتگان به عالم خاکی
باور به فرود آمدن فروهرها یا روان امشاسپندان (نامیرایان نیکوکار) از آسمان به زمین و رستاخیز مردگان و بازگشت ارواح آنان به عالم خاکی و پیوستن به جمع زندگان در ۱۰ روز فروردگان در پایان سال از دیرباز در فرهنگ رفتاری مردم ایران بازتاب ویژهای داشته است و مردم با واکنشهایی نمادین بازتابندگی این باور را در مناسک و آیینهای آخر سال جلوهگر میساختهاند.
اعتقاد به بازگشت روان مردگان به عالم خاکی در میان بیشتر اقوام جهان و پیروان ادیان بزرگ جهان که به رستاخیز یا معاد جسمانی انسان باور دارند، در ایام گوناگون رایج بوده است. برای نمونه مسیحیان روز دوم از ماه نوامبر(مطابق با ۱۱ آبان ماه) را که برداشت محصول زراعی کشاورزان پایان مییابد روز مخصوص مردگان میپندارند و آن را «عید مردگان» یا «روز ارواح» و «روز اموات» مینامند. همچنین، چهارمین یکشنبه از چله پیش از «عید پاک» را نیز که روز مخصوص پرهیز و روزه گرفتن است، از آن ارواح میدانند و میان آنها به «یکشنبه اموات» شهرت دارد. مسلمانان شب نخستین جمعه ماه رجب معروف به «لیلهُالرغائب» یا «شب رغائب» و شیعیان ایران «شب جمعه» هر هفته و روزهای پایانی ماه اسفند، به خصوص آخرین شب جمعه و آخرین شب چهارشنبه و آخرین روز سال در ماه اسفند(شب نوروز) را که میان عامه مردم اصطلاحا به «روز علفه» (روز عرفه) معروف است، روز مردگان بهشمار میآورند و به یاد درگذشتگان و پذیرایی از ارواح مردگان خود به نیایش و دعا و دادن خیرات میپردازند و به زیارت اهل قبور میروند.
بنابر گفته بیرونی(۱۳۸۰: ص ۲۹۳، ۲۹۸) ایرانیان... در ایام فروردگان برای مردگان خود طعام و نوشابه میگذاردند و این همان روشی است که مردم سغد در خمسه مسترقه، پنج روز آخر ماه خشوم و خوارزمیان در پنج روز آخر ماه اسپندارمذ(= اسفند) و پنج روز الحاقی بهکار میبردند. بنابر گفته بروکلمان زنان ایزدیان(فرقهای مذهبی که بیشتر آنان در سرزمین عراق و ایران با اقوام کرد و ارمنی همزیستی دارند) سه روز مانده به پایان سال خوراک بر سر گورهای مردگانشان میبردند(کریستین سن، ۱۳۶۸: ج۲/ ص ۴۷۴).
در این روزگار نیز مردم ایران و مردم پارهای دیگر از سرزمینهای جهان، در روزهای پایانی سال، به ویژه واپسین چهارشنبه ماه اسفند و در برخی پاره فرهنگهای ایرانی در هریک از چهارشنبههای ماه اسفند در بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری و پذیرایی از مردگان خود آیینهایی نمادین برگزار میکنند که پختن غذا و توزیع آن و اطعام کردن تهیدستان و خیرات کردن حلواجات و خرما و شیرینی میان مردم از جمله این آیینها بهشمار میآیند.
در روزهای آخر سال، مردم برای فاتحه اهل قبور به گورستانها میروند و بر سر گور مردگان خود فانوس یا چراغ روشن میگذارند. در قدیم، در این شبهای سال، به ویژه شب چهارشنبه سوری و شب آخر سال برای اینکه تاریکی را از دوروبر محل مسکونیشان بزدایند و راه را برای آمدن فروهرها و ارواح درگذشتگانشان فروزان نگهدارند، روی بام خانههایشان فانوس میگذاشتند یا آتش میافروختند و چراغ خانههایشان را در غروب آفتاب روشن میکردند و تا سپیدهدم روز بعد میگذاشتند روشن بماند. مردم اردبیل(عناصری، ۱۳۶۲: ص ۸۲۱) در شب چهارشنبه سوری به نام هریک از اعضای خانواده در حضر و سفر شمعی روشن میکردند و زیر هر سقف خانه شمعی مینهادند تا فضای خانه در همه جا روشن باشد تا گرفتار نفرین چهارشنبه سوری نشوند.
برخی از عشایر ایران نیز دهه پایانی اسفند ماه و شب جمعه آخر سال را از آن مردگان میپندارند و برای یادآوری و آمرزش ارواح آنان خوراک میپزند و پخش میکنند. برای نمونه در میان لرهای ایل ممسنی فارس مرسوم بود که در این روزها آشی که به «آش اموات» مشهور است، بپزند و پخش کنند. ممسنیها باور دارند که در این موقع سال وقتی باد بهاری میوزد، بوی خوش آش را به مشام مردگانشان میرساند. مردم ایل پاپی لرستان در دهه آخر سال که آن را «الفه» و «برات» مینامند، حلوا و خرما برای مردگانشان خیر میکنند(شهشهانی، ۱۳۶۶: صص ۱۳۷-۱۳۵؛ پاپی، ۱۳۷۸: ج ۱/ ص ۱۰۰). زرتشتیان یزد در نخستین شب پنجه، در پایان یافتن سال ۳۶۰ روزه کوزهای نو با آب تازه برای نوشیدن فروهرها و ارواح پاک مردگان در ایوان خانههایشان میگذارند. سپس، آب کوزه را در فردای آن روز برای تبرک به در و دیوار خانههایشان میپاشند(رمضانخانی، صدیق و زهرا دهنوی، ۱۳۸۷: ص ۱۰۲).
حضور ایزدان برکتبخش روی زمین
در فرهنگ اساطیری ایران گروهی از ایزدان مذکر و مونث مانند مرد: ایزد ربیهوین یا رپیثوین و زن: ایزد اسفندارمذ در ایران باستان و خضر و پری دختهایی به نام «چهارشنبه خاتین» و «بیبی نوروز»، به نحوی با زمین و پدیدههای طبیعی و عالم نباتات پیوند داشته و در آستانه نوشدن سال در امور معیشتی مردم و سرنوشت آنان در سال نو تاثیرگذار بودهاند. برخی از این ایزدان در آغاز زمستان و سرد شدن زمین و هوا به زیر زمین میرفتند و در پایان زمستان که از نیرو و توان سرما کاسته میشد، روی زمین باز میگشتند. این ایزدان در زمستان نقش و وظایفی در جهان زیرزمینی و در اسفند ماه، بهویژه چهارشنبه آخر سال نقش و وظایفی در عالم خاکی برعهده داشتند.
پری دختها را که در اسفندماه از جهان فرودین به روی زمین و جهان زندگان فراز میآیند، به احتمال قوی میتوان شخصیتی ساخته و پرداخته از اسپندارمذ، زن- ایزد مادر زمین یا مظهر رستاخیزی او دانست که در پاره فرهنگهای امروزی ایران در سیمای «خاتون چهارشنبه» و «بیبی نوروز» و نامهای دیگر تجسم و هویت یافته است. این پری دختها با ارواح مردگان نیز پیوند دارند و در روزهای پایانی سال، بهویژه دهه آخر اسفند (ایام فروردگان) و شب چهارشنبه سوری از ژرفای زمین و چاههای آب روی زمین میآیند و به دیدار خانوادههایی میروند که به یاد آنها خوراک هدیه کردهاند و برای این گروه منتظران برکت و نعمت و شادی و برای زمینهای کشاورزیشان باران و فزونی و برای دامهایشان باروری در سال نو ارمغان میآورند.
منبع: بخشهایی از یادداشت دکتر علی بلوکباشی منتشرشده در انسانشناسی و فرهنگ
ارسال نظر