روابط خارجی و تحولات سیاسی و اقتصادی خلیجفارس در عصر افشاریه
احیای حاکمیت ایران
نادر با تیزبینی به اهمیت خلیجفارس پی برد و عمده روابط خارجی خود را بر این ناحیه متمرکز کرد و کوشید از طریق برقراری ارتباط با کمپانیهای خارجی به تاسیس ناوگان دریایی و ایجاد زیرساختهای لازم برای کنترل خلیجفارس اقدام کند. نادرشاه با احیای سلطه حکومت مرکزی ایران بر خلیجفارس بهویژه با تاسیس ناوگان دریایی، ضمن ایجاد امنیت لازم برای بازرگانی و دریانوردی،کنترل ایران بر سواحل خلیجفارس را افزایش داد و حتی این کنترل و سلطه تا عمان را نیز در برگرفت. بهطور کلی اقدامات نادر شاه برای تاسیس ناوگان دریایی نقطه عطفی در نیروی دریایی ایران و اوضاع سیاسی نظامی خلیجفارس به حساب میآید. حسین اسکندری دانشجوی دکترای تاریخ در دانشگاه بوشهر طی سخنرانی خود با عنوان «روابط خارجی و تاثیر آن بر تحولات سیاسی-اقتصادی خلیجفارس در عصر افشاریه» در نخستین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایرانی، کوشید ابعاد تلاشهای نادر و تحولات ناشی از اقدامات وی در این زمینه را روشن کند. آنچه در ادامه میآید متن سخنرانی این پژوهشگر تاریخ است.
طرح مساله
میدانیم که خلیجفارس همیشه نقطه اتصال بسیاری از اقوام بشری بوده است و هرگاه ما در خلیجفارس یک روابط منطقی سیاسی و تجاری داشتیم، جامعه ایرانی از آن بهرهمند شده و هرگاه این روابط دچار گسست شده، پیامدهای منفی آن دامنگیر جامعه ایرانی نیز شده است. در ادامه به این پرسش میپردازیم که گفتمان حکومت افشاریه بهویژه نادرشاه افشار با قدرتهای حاضر در خلیجفارس به چه صورت بوده است، این گفتمان چه پیامدهایی داشته و از سوی دیگر قتل نادرشاه و در تداوم آن حکومت افشاریه چه مناسباتی را در خلیجفارس به اجرا گذاشته است.
پیشینه مناسبات
در طول تاریخ، بهویژه دوره صفویه و دوران متقدم آن، نگاه بّری پادشاهان ایرانی و وجود یک ساختار نیروی ایلیاتی موجب شد که ما توجه زیادی به دریاها و بهخصوص خلیجفارس نداشته باشیم، تا جایی که در دوره متقدم صفویه شاهد تغییر شکل ساختار تجارت سنتی از طریق قدرتهایی مانند پرتغال به یک ساختار انحصاری هستیم. از دوره شاه عباس توجه بسیار زیادی به خلیجفارس، مساله تجارت و تحول در ارتش شد و نتیجه آن هم آزادسازی هرمز و رونق بخشی از تجارت ما در خلیجفارس شد. هرچند از دوره شاه عباس به بعد فقدان نیروی دریایی موجب شد که ما باز هم قراردادهایی با قدرتهای حاضر در خلیجفارس ببندیم که میتوانیم رد پای کاپیتولاسیون را در این قراردادها حتی در دوره صفویه مشاهده کنیم. در دوران متقدم صفویه باز هم ضعف حاکمیت ایران باعث شد که حاکمیت ما نسبت به خلیجفارس به خطر بیفتد تا جاییکه شورشهای فراوان در خلیجفارس را شاهد هستیم. شورشهای اعراب مسقط را در این ناحیه داریم و بخشهایی از کرانه خلیجفارس را از دست دادیم. اینبار نیز روابط ما با قدرتهای حاضر در خلیجفارس یکسویه و انحصاری است که نمونه آن اقدامات کمپانی هند شرقی هلند و انگلستان در این دوره است که به نوعی تداومبخش همان میراث و روشهای پرتغالیها در دوره اولیه صفویه است.
دوره قدرتیابی نادر
نادرشاه که توانست وحدت سیاسی و اجتماعی را به ایران بازگرداند، در زمینه خلیجفارس بر سه مساله تاکید داشت، نخست رونق اقتصادی، دوم احیای حاکمیت سیاسی ایران در خلیجفارس و در نهایت اندیشههای بینالمللیاش. در دوران متاخر صفویه و حکومت افاغنه بر ایران به نوعی رونق بنادر ایرانی دچار رکود شد و ما حتی تغییر مراکز تجاری را به سمت بنادر عربی مانند مسقط و بصره داریم، گفتمان نادر در خلیجفارس بهرهبرداری متقابل از قدرتهای حاضر است که شاید این گفتمان را امروزه نیز داریم و ضمن احترام به منافع و حقوق دیگران در خلیجفارس میکوشیم که حقوق خود را نیز تامین کنیم. تلاشهای نادر از همان ابتدا ارتباط با قدرتهای حاضر در خلیجفارس بهخصوص کمپانیهای تجاری است. تاجاییکه نادر موفق شد رونق این بنادر را به آنها بازگرداند و با تاسیس نیروی دریایی بهخصوص در بندر بوشهر بار دیگر این نواحی رونق گرفت. مساله مهم دیگر احیای حاکمیت سیاسی ایران است که نادر در این زمینه هم بسیار موفق است. موضوع بعدی که در روابط نادر با دیگر قدرتها متجلی میشود تاسیس ناوگان دریایی ایران است. بسیاری از مورخان بر این نکته واقف بودند و البته موجب تعجب بسیاری شد که چطور نادری که از دل بیابانهای خراسان برخاست اندیشه تاسیس نیروی دریایی داشت؟ بهنظر میرسد که نادر فراتر از اندیشه ملی، دارای یک اندیشه بینالمللی نیز بود و به تاسیس یک امپراتوری میاندیشید. مسلما نادر دریافته بود که در تاسیس این امپراتوری ناوگان دریایی و رونق اقتصادی، تاثیر بسیار متقابلی دارد. به علاوه بخشی از روابط با غرب در این دوران در راستای تاسیس ناوگان دریایی بود.
پس از قتل نادر
قتل نادرشاه که شاید بتوان از آن بهعنوان زلزله سیاسی در تاریخ ایران نام برد، به نوعی این گفتمان مناسب نادر و حکومت افشاریه با قدرتهای حاضر در خلیجفارس را دچار گسست کرد تا جایی که منازعات جانشینی بر سر قدرت نادر باعث شد که باز هم همان روند پیش از نادر در خلیجفارس احیا شود و این بار قدرتهای حاضر در خلیجفارس به جای حکومت افشاریه سمت و سوی روابط و مناسبات خود را به سوی حکام محلی در خلیجفارس بردند. نمونه آن را میتوان در روابط حاکم بوشهر، روابط حاکم بندر ریگ و مناسبات ملاعلیشاه از افسران نیروی دریایی نادرشاه با قدرتهای حاضر در خلیجفارس دید. نتیجه این شرایط آن شد که اینبار بهجای احیای وحدت سیاسی که نادر بسیار به دنبال آن بود، تمرکززدایی در خلیجفارس پدید آمد. حکام محلی هرکدام بهدنبال حذف یکدیگر در خلیجفارس بودند و روابط آنها با کمپانیهای تجاری بیشتر مبتنی بر حذف یکدیگر بود. از سوی دیگر تغییر مراکز تجاری در خلیجفارس به سود بنادر عربی را شاهد هستیم. بندرعباس از رونق افتاد و هرچند رونق نسبی را در بوشهر داریم اما خط تجاری مسقط-بصره دوباره رونق مییابد. ناامنیها در خلیجفارس افزایش یافت و این شرایط به زودی دامنگیر جامعه ایرانی نیز شد. در پایان باید اشاره کرد که نادرشاه موفق شد با یک گفتمان صحیح، ضمن احیای حاکمیت سیاسی ایران در خلیجفارس، رونق اقتصادی را دوباره به خلیجفارس بازگرداند. بعدها شاهد قدرتهای محلی هستیم که از همان ناوگان دریایی بوشهر استفاده میکنند و به این ترتیب میتوانیم به قدرت و عظمت ناوگان او پی ببریم. قتل نادرشاه موجب توقف این گفتمان مناسب شد و بنادر ایران از رونق افتاد.
ارسال نظر