باید واقعیت دنیا را می‌پذیرفتیم

البته بعدها من با خبر شدم که در آن فاز اول، آمریکا هم با انگلستان تفاهم زیادی درباره آشتی با مصدق نداشت؛ به‌خاطر اینکه نگران بودند مبادا ایران در دامن شوروی برود. بنابراین عامل‌های مثبتی که می‌توانست کمک کند به ما، کم نبود؛ ولی به شرط این‌که ما هم واقعیت دنیا را می‌پذیرفتیم و آن هم این بود که به همین راحتی نمی‌توانیم شرکت بزرگی را که تمام قدرت انگلستان پشت سرش است و نفوذی در کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا دارد، کنار بگذاریم. باید با اینها به صورتی کنار می‌آمدیم. پیشنهاد بانک جهانی درواقع این بود که آنها به‌عنوان عامل دولت ایران و زیر نظر دولت ایران کار کنند. حالا نمی‌خواهم وارد جزئیاتش بشوم؛ ولی به هر حال پیشنهاد خیلی جالبی داده بودند. بعدها من شنیدم دکتر مصدق به بعضی از همراهانشان که می‌گفتند خب با این شرکت یک توافقی بکنیم، می‌گفت آن وقت مردم چه می‌گویند؟ ولی خب یک رهبر سیاسی نباید بگوید مردم چه می‌گویند؛ باید بگوید من به مردم می‌گویم باید این کار را بکنید، اگر هم نخواستند من می‌روم.