علم «اکونومی» محمد علیشاه به روایت دهخدا

دهخدا در شماره دوم صوراسرافیل، مناظره‌ای خیالی با آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد را پیش می‌کشد و چنین سخن می‌راند: « ای آدام اسمیت! که اسمت را پدر علم اکونومی گذاشته‌ای… و لوازم تولید ثروت را منحصر به طبیعت و کار و سرمایه قرار داده‌ای و درمعنای این سه چیز هم درازمطلب نوشته‌ای… حالا یک کمی نگاه کن به علم اکونومی پادشاه ایران و آن وقت پیش خودت اقلا خجالت بکش… تو خودت می‌دانی که پادشاه ما کار نمی‌کند برای اینکه او شاهنشاه است. یعنی در دنیا و عامل هر جا شاه است او برهمه‌شان پادشاه است. پس به همچو آدمی کارکردن نمی‌برازد. آمدیم سر طبیعت آن را هم که شنیده‌ای که شاهنشاه ایران از آن وقت که به شبی یک حب تریاک عادت کرده طبیعتش آن قدرها عمل نمی‌کند اما آنکه سرمایه… آن را هم که لابد در روزنامه‌های پارسال خوانده‌ای که…‌دار و ندار عیالش [جواهرات سلطنتی] را برد گذاشت بانک روسی گرو که چهار روز چه‌چه بچه‌های میدان توپخانه را راه انداخت… شاه وقتی دید دست و بال‌ها تنگ است ستارخان از یک طرف زور آورده. بچه‌های خلوت هم از یک طرف برای مواجب نق‌نق می‌کنند… می‌دهد در دربار کیوان‌مدار یک سفره پهن می‌کنند. تمام وزرا، امرا، سردارها و سرتیپ‌ها و مجتهدها را جمع می‌کنند کنار سفره، ولیعهد را می‌نشانند میان همان سفره، دلاک را هم خبر می‌کنند… دلاک خرج عمل را تمام می‌کند. آن وقت یک دفعه می‌بینی… هی شاهی، پنج شاهی است که مثل باران می‌ریزد وسط سفره. وقتی پول‌ها را می‌شمارند خدا بده برکت شده است هفتصد و هفت تومان و دوهزار و یازده شاهی. حالا به من بگو ببینم این پول‌ها از کجا پیدا شد؟ طبیعت اینجا کار کرد؟ پادشاه دستش را از سیاه به سفید زد؟ یا یک سرمایه برای این کار گذاشته شد؟

دهخدا در سرمای جگرسوز سوئیس نیز، همچنان اجاق نقد خود را گرم نگه می‌دارد:

 اختراع جدید

«یک نفر دکتر اطریشی موسوم به آف وقتی که حکایت‌های نان‌های تهران (کیفیت بد نان‌ها) را شنید برای اینکه مینای روی دندان نرود و دندان‌ها ضایع نشود، غلافی فولاد برای دندان اختراع کرده. با استعمال این غلاف دندان حکم آسیابی را پیدا می‌کند که قوه‌ چهار اسب دارد. سنگ و کلوخ را به خوبی خرد می‌کند.»  اگرچه صوراسرافیل در تبعید دیری نمی‌پاید و انتشار آن متوقف می‌شود، اما از آن نشریاتی بوده که هنوز نیز دود از کنده آن بلند می‌شود.

امضا: مورخ خصوصی