ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
فصل پنجم: پنجاه سال و اندی اسرائیل، چشمانداز آینده
از اعلام تاسیس اسرائیل، پنجاه و سه سال گذشته است؛ اما رویارویی در منطقه همچنان بر مدار حضور اسرائیل میچرخد و تنشهایی که از زاویه خطر این حضور در برابر منطقه قرار میگیرد. این البته با وجود حرفهایی است که در محافل سیاسی منطقه و جهان با تمرکز بر «سازش» و تحقق صلح مطرح میشود. در واپسین کتاب خود «اسرائیل، در پنجاه سال»، رویکردی درباره ماهیت رویارویی ارائه کردهاید که دربرگیرنده محال بودن راهحلی برای این رویارویی بر اساس نگاههای مطرح است. همچنین توضیح دادهاید که علت بنیادین این موضوع، به ماهیت طرح صهیونیستی با ابعاد مختلف آن بازمیگردد. تحلیل شما از این طرح بر درک ساختاری از ابزار اجرای آنکه در قالب اسرائیل نماد یافته، استوار است. از دید شما اسرائیل، یک «پایگاه و پادگان نظامی» است که ماموریت توجیهکننده ادامه حیات آن، یورش به محیط پیرامونی، برای به تسلیم واداشتن آنها است؛ اما برداشت غالب، یا به تعبیری دیگر، تبلیغ جا افتاده در فضای بینالمللی و حتی در منطقه در پیوند با آنچه «امنیت اسرائیل» نامیده میشود، جنگهای اسرائیلی-عربی را به علل دیگری ارجاع میدهد. علتهایی از قبیل اینکه خطرات و تهدیداتی که اسرائیل در معرض آن قرار گرفته، همواره عامل جنگها بوده است. نگاه شما به جنگهای اسرائیل و پیوند آن با مقوله امنیت چیست؟
واقعیت این است که جنگهای تهاجمی پی در پی اسرائیل علیه امت عربی، تعیینکننده مراحل اصلی تاریخ اسرائیل از هنگام تاسیس تاکنون هستند. همه جنگهایی که ارتش اسرائیل بهعنوان ستون فقرات پایگاه شهرکنشینی صهیونیستی وارد آن شده، بهدلیل یکی از دو موضوع زیر بوده است: یا برای تامین ضرورتهای مورد نیاز پایگاه شهرکنشینی، یعنی یهودیسازی فلسطین و یا برای به تسلیم واداشتن امت عربی و به تعبیر دیگر انجام ماموریتهای پایگاه نظامی در منطقه پیرامونی خود. این هر دو هدف، به تمامی با تکیه بر ستون سوم سیاست اسرائیل، یعنی رابطه یگانه و ویژه با «کشور مادر» (ایالات متحده)، انجام شده است. این سه ستون با هم، مثلث امنیت راهبردی پایگاه شهرکنشینی صهیونیستی (اسرائیل) را شکل میدهد. هدف جنگ ۱۹۴۸، گرفتن فلسطین از درون و اشغال، طرد ساکنان اصلی و مصادره سرزمینهای آنها انجام شد و با هر معیاری، جنگی تهاجمی و نه مطابق ادعا و روایت رسمی اسرائیل، دفاعی است. هنگامی که ارتشهای عربی وارد فلسطین شدند، پایگاه شهرکنشینی صهیونیستی، همه شهرهای اصلی فلسطینی موجود در بخشی از سرزمین فلسطین را که سال۱۹۴۸ اشغال شد، گرفته، ساکنان آن را طرد و زمینهای آنها را در دست گرفته بود. اسرائیل در جنگ ۱۹۴۸، حدود ۸۰درصد فلسطین را اشغال و حدود ۸۰درصد ساکنان آن را طرد کرد. بدینسان مرحله سوم روند عملیات طرح شهرکنشینی صهیونیستی، مبتنی بر طرد ساکنان اصلی سرزمین، محقق شد. مرحله نخست، نفوذ به فلسطین، پیش از جنگ جهانی اول و وعده بالفور بود. مرحله دوم در بازه زمانی بین دو جنگ جهانی، مرحله سیطره سازمان یافته بر فلسطین، از ابعاد سرزمینی، جمعیتی و اقتصادی بود. اما اهداف مرحله دوم، با موفقیت های بزرگ همراه نشد و به ناچار باید کاری انجام میشد که طرح صهیونیستی از فروپاشی نجات داده شود. به همین خاطر، گرفتن فلسطین از درون، ضرورت موضوعی برای جلوگیری از فروپاشی طرح صهیونیستی بود. کاری که در قالب جنگ۱۹۴۸ انجام شد که برخلاف روایت رسمی اسرائیل، با طراحی و ابتکار عمل رهبری جنبش صهیونیستی انجام شد؛ اما مورخان جدید اسرائیلی که می کوشند این روایت رسمی را نقد کنند، همچون کسانی هستند که «گرگ را می بینند، اما رد پای آن را پنهان میکنند.» آنها حقیقت را میبینند و در جستوجوی جزئیات و اسناد آن هستند. اما جرات ندارند نتیجهگیری درستی از این اطلاعات و اسناد در اختیار بکنند؛ چون در این صورت بنیاد صهیونیسم را بر باد خواهند داد.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com