اثر رفتاری شیرینی
شیرینیها با رفتار ما چه میکنند؟
نقش گلوکز در تقویت پردازش حافظه، روشن به نظر میرسد. ساکاروز ممکن است اثر آرامبخش داشته باشد، اما هیچ داده قابل توجهی وجود ندارد که نشان دهد هر قندی خاصیت ضد درد دارد. بنابراین در مجموع میتوان گفت، پژوهشهای بیشتری برای تعریف ارتباط بالینی این نقش و سازوکارهای درگیر مورد نیاز است. اما در ادامه، با توجه به مطالعات صورتگرفته تا حال، به بررسی اثر شکر و شیرینی بر رفتارهای انسان خواهیم پرداخت.
شیرینیها و رژیم غذایی
این ادعا که غذاهای حاوی قند ممکن است اثر نامطلوبی بر رفتار داشته باشند، اولینبار در سال 1922 از سوی شانون مطرح شد. این مفهوم در سال 1947 از سوی راندولف، در توصیف سندرم خستگی تنشی، بیشتر توضیح داده شد. شکر بعداً در دهه 1970 به عنوان یک عامل صدمهزننده اصلی ظاهر شد؛ زمانی که ادبیات عامیانه، پوشش قابل توجهی برای وضعیتی به نام هیپوگلیسمی واکنشی عملکردی1 ارائه کرد. در تعیین شکر به عنوان یک جزء اصلی رژیم غذایی، بررسی اینکه آیا رابطهای میان قند و رفتار وجود دارد یا خیر، مهم است. اولین و برجستهترین ارتباط، میان ساکاروز و بیشفعالی و/ یا رفتارهای پرخاشگرانه است. دومین رابطه کمتر شناختهشده، میان گلوکز و حافظه تقویتشده، به ویژه در افراد مسن پیشنهاد شده است. سومین رابطه گزارششده، تاثیر قند و شکر بر ضد بیشفعالی، یعنی خاصیت آرامبخش آن است.
1- شیرینی و بیشفعالی
باور به ارتباط شکر و بیشفعالی، بر اساس دو نظریه است. اولین مورد، اینکه بیشفعالی یک پاسخ آلرژیک احتمالی به شکر تصفیهشده است، در نیمه اول این قرن به عنوان سندرم تنش-خستگی، یک ارتباط رفتاری با واکنش استفراغ به پروتئینهای شیر تصور شد. دومین علت پیشنهادی این است که برخی از کودکان ممکن است هیپوگلیسمی واکنشی عملکردی مشابه آنچه در بزرگسالان مشاهده میشود را تجربه کنند. افراد مبتلا به هیپوگلیسمی واکنشی عملکردی، سطوح گلوکز را در محدوده هیپوگلیسمی تجربه میکنند، در حالی که رژیمهای غذایی پرکربوهیدرات دارند. به نظر میرسد مصرف رژیمهای غذایی سرشار از پروتئین از این وضعیت جلوگیری میکند. این تئوری مطرح شد که کودکان در سطوح پایین گلوکز خون، فعالیت حرکتی بیشتری نشان خواهند داد.
بیشتر پژوهشهای مداخلهای مستلزم مطالعات چالش دوسو-کور2 کنترلشده است. کودکان با غذاها یا نوشیدنیهای حاوی ساکاروز یا یک شیرینکننده مصنوعی، در معرض چالشهایی قرار میگیرند که در آن کودکان، والدین آنها و پژوهشگران از ترکیب غذاها یا نوشیدنیها آگاه نیستند و رفتار و عملکرد شناختی آنها طی چند ساعت پس از مصرف به دقت ارزیابی میشود. در بررسی این مطالعات، نکات مهمی وجود دارد.
اولین نکته در هر مطالعه دقیق، ویژگیهای موضوع است. در بررسی اثرات شکر، آزمودنیها کودکانی با طیف وسیعی از ویژگیها بودهاند. مطالعات کودکان عادی، کودکانی که از لحاظ تاریخی پس از مصرف قند بد رفتار میکنند، کودکانی که دچار بیشفعالی یا اختلالات کمبود توجه بودهاند، و کودکان پرخاشگر یا بزهکار را شامل میشود. در این مطالعات از افراد در محدوده سنی از پیشدبستانی تا نوجوان استفاده شده است.
دومین مورد، نوع یا مقدار قندی است که احتمالاً بر رفتار تاثیر میگذارد. برای این موضوع، دستورالعملهای کمی وجود دارد- اگر وجود داشته باشد. ساکاروز برجستهترین عامل شیرینکننده مورد استفاده بوده است، اگرچه بسیاری از غذاها در حال حاضر با شیرینکنندههای ذرت، یعنی فروکتوز، شیرین میشوند. فروکتوز و گلوکز در تعدادی از مطالعات گنجانده شده است. اکثر مطالعات چالشی از مقدار استفادهشده در آزمونهای تحمل گلوکز (75/ 1 گرم بر کیلوگرم) استفاده کردهاند؛ اگرچه دوزهای بالای 6/ 5 گرم بر کیلوگرم نیز مورد مطالعه قرار گرفته است.
شرایط رژیم غذایی قبل از چالش، سومین بررسی است. این موضوع، به ویژه در مورد دستکاری خاص نسبت کربوهیدرات به پروتئین یا چربی، یک نگرانی بوده است. با این حال، تنوع زیادی در میان مطالعات وجود دارد؛ از عدم کنترل رژیم غذایی گرفته تا رژیمهای غذایی محدود. با این حال، انتظار میرود که با درجه تنوع موجود در مطالعات، اگر رژیمهای غذایی از قبل وجود داشته باشد، بتوان پاسخها را تشخیص داد.
موضوع مهم نهایی، اندازهگیری اثرات پیشنهادی شکر تصفیهشده است. بیشتر اقدامات بر روی رفتار کودکان مبتلا به اختلال بیشفعالی و کمبود توجه متمرکز شده است. مطالعات از گزارش والدین و/ یا معلم برای ارزیابی رفتار استفاده کردهاند. مقیاسهای رتبهبندی رفتار متعدد با ویژگیهای روانسنجی معقول، بسته به سن و دامنه رفتارها به کار گرفته شد. سایر اقدامات عصب-روانشناختی نیز برای ارزیابی هوشیاری، تکانشگری، حافظه و مهارتهای حرکتی به کار گرفته شده است. برخی از مطالعات از دستگاههای آشکارساز حرکت الکترونیکی برای ثبت سطح فعالیت بهره بردهاند. همچنین مشاهدههای مستقیم و ثبت رفتارها برای بخشهای کوتاهی از زمان از سوی ناظران مستقل، مکمل بوده است. اینها از این جهت مهم بودهاند که در حالی که والدین گزارشگرهای خوبی از رفتارهای فرزندان خود هستند، اما مستقل نیستند و بر رفتارهای فرزندان خود تاثیر میگذارند.
متاآنالیز 23 مطالعه که طی یک دوره 12ساله از سال 1982 تا 1994 انجام شده بود، برای آزمایش این فرضیه که قند (عمدتاً ساکاروز) بر رفتار یا عملکرد شناختی کودکان تاثیر میگذارد، تکمیل شد. این تحلیل برای این فرضیه پشتیبانی پیدا نکرد. در نتیجه، شواهد عینی کمی وجود دارد که نشان دهد قند به طور قابل توجهی رفتار یا عملکرد شناختی کودکان را تغییر میدهد. توصیه به محدود کردن مصرف قند کودک به منظور کنترل رفتار آنها مناسب نیست. اگر مشکلات رفتاری وجود داشته باشد، شناسایی دلایل زمینهای و جستوجوی مداخلات موجود و دقیقتر برای درمان آنها ضروری است.
۲- گلوکز و حافظه
شواهد فزایندهای وجود دارد که قند، به ویژه گلوکز، میتواند بر فعالیت سیستم عصبی مرکزی تاثیر بگذارد. اگرچه تقویت حافظه در هیچ یک از مطالعات چالشی که حافظه را در کودکان اندازهگیری میکرد نشان داده نشد، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد سطح گلوکز بر عملکرد حافظه در موشها و انسانها، فعالیت حرکتی و الگوهای خواب در موشها، و ناراحتی مرتبط با روشهای دردناک در نوزادان انسان تاثیر میگذارد. تمرکز پژوهشها در این زمینه، بر این بوده است که چگونه گلوکز به عنوان واسطه برای این اثرات عمل میکند.
از آنجا که حفظ حافظه یک عملکرد مهم سیستم عصبی مرکزی در فرآیند شناخت است، سازوکارهای سیستم عصبی مرکزی برجسته برای این عملکرد مانند سیستمهای نورآدرنرژیک و کولینرژیک مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی اثرات مثبت آدرنالین بر پردازش حافظه، یک مطالعه به طور سیستماتیک اثرات گلوکز را بر روی هم سوژههای حیوانی و هم انسانی بررسی کرد. مطالعه، از یک تمرینِ جلوگیری از پرش پا (سندرم پای بیقرار) بر روی موشها استفاده کرد و مشاهده شد که مشابه اثرات آدرنالین، به طور قابل توجهی باعث بهبود پرش در حیواناتی شد که ۱۰ تا ۱۰۰ میلیگرم بر کیلوگرم گلوکز، بلافاصله پس از تمرین دریافت کردند. اگر تزریق یک ساعت به تاخیر بیفتد یا اگر از دوزهای بالاتر یا کمتر استفاده شود، هیچ اثری مشاهده نشد. در مطالعه بعدی، نشان داده شد که گلوکز دارای اثرات مشابهی با سایر تعدیلکنندههای حافظه است.
با گسترش این فرضیه «که گلوکز عملکرد حافظه را بهبود میبخشد» به جمعیت انسانی، یک مطالعه، بهبود قابل توجهی را در پردازش حافظه از طریق یک معیار استاندارد در ۹ نفر از ۱۱ فرد سالمند پس از تجویز گلوکز خوراکی در مقابل دارونما نشان داد. علاوه بر این، یک مطالعه نشان داد که تقویت حافظه در افراد مسن ۲۴ ساعت پس از یادگیری، با تجویز گلوکز قبل یا بعد از کار یادگیری به طور قابل توجهی بهبود یافته است. این ممکن است شبیه به یافتهای در موشهایی باشد که در آنها تقویت حافظه در موشهای مسن نسبت به جمعیت موشهای بالغ جوان مشخصتر بود. هیچ یک از مطالعات قند در کودکان هیچ اثری بر حافظه نشان نداد، در حالی که مطالعات تکمیلشده با افراد مسن این تاثیر را نشان دادند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که بیشتر مطالعات کودکان از ساکاروز استفاده میکردند و تنها تعداد کمی از آنها به طور خاص حافظه را آزمایش کردند.
به طور خلاصه، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گلوکز به طور مجزا در تعدیل عصبی غدد درونریز ذخیره حافظه در موشها و انسانها نقش دارد. این تاثیر به بهترین وجه در افراد مسن نشان داده میشود. علاوه بر این، یکی از محلهای اثر گلوکز، سپتوم میانی (منطقه لذت) است که سرشار از ارتباطات با هیپوکامپ است. اگرچه سازوکار دقیق اثرات گلوکز بر حافظه هنوز مشخص نشده است، اما این یافتهها ممکن است پیامدهای گستردهای برای درمان دارویی اختلالات حافظه ناشی از پیری یا ضربه به سر داشته باشد. در حال حاضر پیامدهای بالینی این یافتهها هنوز تعریف نشده است. بنابراین قبل از نتیجهگیری در مورد پیامدهای مرتبط بالینی، پژوهشهای بسیار گستردهتری مورد نیاز است.
غذای سالم، مغز سالم
امی رایشلت، مدرس ارشد (تکمیلی) و عصبشناس تغذیه از دانشگاه آدلاید میگوید: «این باور که خوردن غذاها و نوشیدنیهای شیرین باعث بیشفعالی میشود، به طور ثابت برای دههها وجود داشته است و والدین بر این اساس، میزان مصرف فرزندان خود را کاهش دادهاند.
تغذیه متعادل در دوران کودکی حیاتی است. به عنوان یک متخصص علوم اعصاب که اثرات منفی رژیمهای غذایی ناخواسته با قند بالا را بر عملکرد مغز مطالعه کردهام، با اطمینان میتوانم بگویم که مصرف بیش از حد شکر برای ذهن جوانان فوایدی ندارد. در واقع، مطالعات تصویربرداری عصبی نشان میدهد مغز کودکانی که بیشتر از میانوعدههای فرآوریشده استفاده میکنند، در مقایسه با حجم مغز کودکانی که رژیم غذایی سالمتری دارند، بهویژه در قشر پیشانی، کوچکتر است. با این حال، شواهد علمی امروزی این ادعا را که شکر باعث بیشفعالی کودکان میشود، تایید نمیکند.»
او اضافه میکند: خود شکر ممکن است کودک شما را بیشفعال نکند، اما میتواند بر سلامت روحی و جسمی کودک شما تاثیر بگذارد. به جای اینکه شکر را شیطانی جلوه دهیم، باید اعتدال و تغذیه متعادل را تشویق کنیم، عادات غذایی سالم را به کودکان آموزش دهیم و رابطه مثبت با غذا را تقویت کنیم.
سازمان جهانی بهداشت (WHO) هم به کودکان و هم بزرگسالان، توصیه میکند که مصرف قند آزاد را به کمتر از ۱۰ درصد انرژی دریافتی محدود کنند- و حتی برای مزایای سلامتی بیشتر، آن را به پنج درصد کاهش دهند. قندهای آزاد شامل قندهایی هستند که در طول تولید به غذاها اضافه میشوند و به طور طبیعی نیز در عسل، شربت، آبمیوه و کنسانتره آبمیوه وجود دارد.
شکر هم از نظر طعم و هم از نظر مواد مغذی، بسیار خوشطعم و مفید است. بدن ما برای زنده ماندن به گلوکز نیاز دارد. با این حال، مصرف بیش از حد آن ممکن است باعث ایجاد سازگاری عصبی در سیستم پاداش شود که رفتار غذایی را از نیازهای کالری جدا میکند و باعث پرخوری اجباری میشود. مصرف بیش از حد قند با شرایط نامطلوب سلامتی از جمله چاقی، سندرم متابولیک و بیماریهای التهابی مرتبط است. نوسانات سریع گلوکز، یکی از مشخصههای مصرف قند، میتواند به رفتارهای تکانشی، کاهش خودکنترلی و حتی پرخاشگری منجر شود. ثابت شده است که خوردن قند افزودنی زیاد به طور منظم، باعث عوارض جانبی ناخوشایندی مانند تغییرات قابل توجه در تفکر، انرژی و سطح استرس میشود.
قند افزودنی بیش از حد، نحوه عملکرد مغز را تغییر میدهد و با زوال شناختی و اختلالاتی مانند بیماری آلزایمر و زوال عقل مرتبط است. مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ روی بیش از ۱۲۰۰ بزرگسال مالزیایی بالای ۶۰ سال منتشر شد، نشان داد که مصرف بیش از حد قند با عملکرد شناختی ضعیفتر مرتبط است. مصرف زیاد آن همچنین میتواند ترمیم کلاژن را مختل کند. کلاژن پروتئینی است که پوست را صاف نگه میدارد و کمبود آن موجب نازکتر شدن و پیری پوست میشود.
یک مطالعه برای بررسی تاثیر شکر بر بدن، مغز و رفتار انجام شد تا مشخص کند که چگونه و چرا مصرف شکر، در رفتارهای اعتیادآور و پیامدهای بد سلامتی نقش داشته است. نتایج این بررسی به طور خلاصه نشان میداد که کاهش مصرف قند افزوده، ممکن است به ترویج رفتار غذایی سالم و حفظ سلامت کلی فیزیکی و رفتاری کمک کند.
پینوشتها:
۱- هیپوگلیسمی اصطلاح پزشکی برای قند خون پایین است. هیپوگلیسمی واکنشی، که گاهی اوقات هیپوگلیسمی پس از غذا نامیده میشود، زمانی اتفاق میافتد که قند خون بعد از غذا کاهش مییابد.
۲- مطالعه دوسوکور (double-blind study) مطالعهای است که در آن نه شرکتکنندگان و نه آزمایشکنندگان نمیدانند چه کسی درمان خاصی را دریافت میکند. این روش برای جلوگیری از سوگیری در نتایج آزمایش به کار گرفته میشود.