سـرمقـاله
من روایت میکنم پس هستم
نوروز، زمان روایت و خلاقیت یا تکلیف و تمرینهای ملالتبار؟
زمان آیینی تعطیلات سال نو، در گونهشناسی زمانهای آیینی در نقطه مقابل کار و تکلیف تعریف میشود، زمانی که پس از یک سال کار و تلاش سخت، مردم از فشار و دغدغههای فصل و زمان کار رها میشوند، زمانی که فشارهای زندگی روزمره را برای مدتی کوتاه کم و بیش تعلیق میکند. در حالی که تفکر «پیک محور» در حوزه آموزش با ساختاری کردن مضاعف امر آموزش، فراگیری را تنها در حل وانجام تکالیف تعریف میکند، نوروز با توجه به تنوع فرهنگی، آیینی، مفهومی و معنایی خود بهعنوان یکی از مهمترین آیینهای اقوام ایرانی، بستری مناسب برای خلاقیت تلقی شده و زمانی است که میتواند با سیاستگذاری علمی در حوزه آموزش، فاصله میان آموزش و پرورش ومیراث فرهنگی را کم کرده و به میراث فرهنگی ایران معنایی میاننسلی ببخشد. این در حالی است که شکاف نسل جدید با میراث روایی و فرهنگی ایران در برخی از چشماندازهای آن بر اساس مطالعات میدانی قابل مشاهده است.
بر پایه رهیافتهای علمی در حوزه آموزش به ویژه آموزش چندفرهنگی، آشکار است که «روایت» پل اصلی اتصال کودکان به جهان پیرامون خود و مهمترین راه برای دستیابی به تجربه علمی و تعمیق خودآگاهی است. برخلاف تصور آنان که تخیل و از جمله گونههای روایی تخیل را تحقیر میکنند، روایت و تخیل، کودکان را در مسیری از خلاقیت و توانایی تولید معنا قرار داده و نزدیکی به علم و دانش را در نزد آنان به تجربهای خودجوش تبدیل میکند. شاید به همین دلیل است که صنعت فرهنگی بسیاری از کشورهای توسعه یافته، به منظور تقویت خلاقیت علمی کودکان، به داستانهای علمی و تخیلی توجه نشان میدهد. کلاسهایی که رویکرد اصلی آن روایتهای دانشآموزان و نقد و بحث درباره این روایتها است، کارآمدی خود را در مسیر آموزش و خلاقیت در سطح جهان نشان داده است. در اینجا نه رابطه مکانیکی با موضوع آموزش که رابطهای خلاقانه و مبتنی بر نقد و تحلیل موردنظر است.
زمانهای آستانهای چون زمان نوروز، زمانی ساختاری نبوده و بیرون از چارچوبهای رسمی، در پیوند با ابعاد بینالاذهانی، میان آیینی، برون ساختاری و میان متنی خود، یکی از مهمترین بسترهای خلاقیت تلقی میشوند. در اینجا است که میتوان از کودکان و دانشآموزان خواست که تجربه خود را در قالب روایت از نوروز بهعنوان یکی از جریانهای اصلی زندگی در فرهنگ ایرانی ارائه دهند. نوروز، سرشار از تجربههای متفاوت در چشماندازهایی چون آیین، سفر، هنر و غیره است و کودک و دانشآموز ایرانی میتواند با تفسیر نوروز و همه ابعاد آن در قالب روایت، خود را خالق و تولیدکننده معانی ملی و هویتی یافته و به جایگاه یک مفسر فرهنگ و تولیدکننده معانی ملی ارتقا یابد. امکان روایت و تفسیر فرهنگ نزد کودکان و نوجوانان تا بدان پایه مهم است که میتوان در مورد آنان گفت: من روایت میکنم پس هستم. به این ترتیب تقویت رابطه دانشآموزان (کودکان و نوجوانان) با روایت میتواند جریان علم را بهعنوان تجربهای خودجوش در آنان تقویت کرده و پیوند آنان را با میراثفرهنگی و تمدنی ایران همزمان در فصل آیینی نوروز قدرتمند کند.
ارسال نظر