شرکتهای برتر دنیا چگونه چشماندازهای استراتژیک خود را به خوبی پیادهسازی میکنند؟
رابطه دوسویه رهبری سازمان و اجرای استراتژی
چشمانداز و استراتژی
۱- یک رهبر سازمانی، مسوول و حامل چشمانداز سازمان است. این چشمانداز مسیر استراتژیک شرکت را هدایت میکند و باید هر سال در استراتژی آن ادغام شود.
۲- اجرا فرآیندی است که از طریق آن استراتژی پیادهسازی میشود؛ از جمله برنامههایی که از چشمانداز سازمانی ما ناشی میشود.
برای درک بهتر این موضوع، بیایید یکی از نمونههای بسیار باکیفیت را از شرکت اپل بیاوریم. این دو عنصر به طور مداوم استراتژی اپل را با موفقیت آن در طول تاریخ کوتاه این شرکت مرتبط کردهاند. رویکرد استیو جابز بر خلق محصولاتی متمرکز بود که نه تنها از نظر فناوری پیشرفته بودند، بلکه از نظر زیباییشناختی و کاربرپسند بودن نیز خوشایند بودند. بحث در مورد موفقیتی که محصولات اپل در طول زمان در بازار داشتهاند، دشوار است. چشمانداز شرکت همیشه بر پیشبرد مرزهای نوآوری و طراحی متمرکز بوده و این ثابت میکند که رهبران سازمانی بزرگ با چنین تمرکزی، میتوانند نتایج فوقالعاده رقم بزنند. استراتژی اپل همیشه این بوده است که سختافزار، نرمافزار و خدمات خود را برای ایجاد یک تجربه کاربری منحصر به فرد و قانعکننده به صورت یکپارچه ارائه کند. این فرآیند تفکر استراتژیک، در محصولات موفق اپل، از جمله آیفون، آی پد، مکینتاش، iWatch و موارد دیگر مشهود است. نحوه ارتباط چشمانداز اپل با استراتژی را بازگو میکنیم:
نوآوری و طراحی: چشمانداز اپل بر نوآوری و طراحی به عنوان تمایزهای اصلی تاکید دارد. این شرکت سرمایهگذاری هنگفتی را در تحقیق و توسعه برای معرفی فناوریهای نوآورانه و تمرکز بر طراحی براق و مینیمالیستی در تمامی محصولات خود انجام داده است. نمیتوان منکر پذیرش گسترده کاربران اپل در سراسر جهان شد.
ادغام اکوسیستم: استراتژی اپل با استفاده از تجربه کاربری یکپارچه در همه دستگاههایش، شامل ایجاد و ادامه توسعه یک اکوسیستم حلقه بسته است که در آن سختافزار و نرمافزار (شامل سیستم عامل iOS و سرویسهای iTunes و...) به طور هماهنگ کار میکنند تا کاربران تا جایی که میتوانند در «اکوسیستم اپل» باقی بمانند. جابز بر اهمیت سادگی و کاربرپسند بودن تاکید میکرد و آن را از طریق رابطهای کاربری خلاقانه و بصری، کاهش پیچیدگی و اطمینان از تجربه کاربری مثبت و آسان، به استراتژی اپل گره زد. این سادگی برابر با کاربرپسند بودن است و به مشخصه هر یک از محصولات آن تبدیل شده است. به این ترتیب، چشمانداز اپل درباره نوآوری، برتری طراحی و تجربه کاربری یکپارچه، تصمیمات استراتژیک این شرکت را به طور مستقیم منعکس میکند. این امر منجر به توسعه و بازاریابی محصولاتی میشود که با اصول آنها همسو باشد.
انگیزه و اقدام
۱- رهبری سازمان به افراد تیم انگیزه میدهد و آنها را برای انجام کارهای بزرگ ترغیب میکند.
۲- اجرای استراتژی به اعضای تیم نیاز دارد تا اقدامات را به صورت مشترک و به عنوان بخشی از یک برنامه هماهنگ انجام دهند.
شاید هیچ شرکت دیگری این دو ویژگی را بهتر از خردهفروش آنلاین کفش و لباس «زاپوس» که اکنون متعلق به آمازون است (از سال ۲۰۰۹)، نشان نداد. تونی شی فقید، مدیرعامل زاپوس، انگیزه زیادی برای ایجاد شرکتی داشت که رضایت مشتری و شادی کارکنان را در اولویت قرار دهد. او میخواست کسبوکاری ایجاد کند که در آن مردم از آمدن به سر کار لذت ببرند و خدمات مشتری فراتر از انتظارات همه باشد.
شی برای عملی کردن انگیزه خود، چند استراتژی کلیدی را اجرا کرد. زاپوس یک فرهنگ مشتریمحور ایجاد کرد که در آن کارکنان تشویق میشدند هر کاری را که برای خوشحال کردن مشتریان لازم است انجام دهند. آنها حملونقل رایگان و سیاست بازگشت محصول ۳۶۵ روزه را ارائه کردند و تمرکز زیادی بر تعامل با مشتریان داشتند. شی یک محل کار میخواست که در آن کارکنان احساس قدرت و مشارکت کنند. زاپوس یک ساختار سازمانی «هولاکراتیک» (عاری از سلسلهمراتب) اتخاذ کرد و خودمدیریتی را ارتقا داد. کارکنان تشویق شدند مالکیت نقشهای خود را بر عهده بگیرند و در تصمیمگیری مشارکت کنند.
شی انگیزه ایجاد یک شرکت مبتنی بر ارزشها را داشت که ارزشهای اصلی را توسعه دهد و از آن استقبال کند و تصمیمات و اقدامات شرکت را هدایت کند. ارتباط بین انگیزه و عمل در زاپوس گواه این است که چگونه رهبری یک شرکت، که توسط دیدگاه یک فرد هدایت میشود، میتواند گامهای خاصی را برای ایجاد یک محیط کاری و تجربه مشتری همسو با ارزشهای انگیزشی آن بردارد. نتیجه، ایجاد شرکتی بود که اغلب به دلیل خدمات فوقالعاده مشتری و رضایت کارکنانش مورد تحسین قرار میگرفت.
آمازون، پس از خرید زاپوس در سال ۲۰۰۹، تصمیم گرفت این شرکت را به عنوان یک شرکت تابعه و برند مستقل حفظ کند و به آن اجازه داد همچنان در فرهنگ فوقالعاده خود سرمایهگذاری کند. زاپوس در حال حاضر وبسایت، نام تجاری و فرهنگ سازمانی خود را حفظ کرده است؛ از جمله تعهد به خدمات استثنایی به مشتریان و ساختار سازمانی منحصر به فرد.
تصمیمگیری و اجرا
۱- رهبری سازمانی شامل تصمیمگیریهایی است که آرمانهای کوتاهمدت و بلندمدت سازمان را هدایت میکند.
۲- اجرا، یعنی پیادهسازی و مشاهده موفقیتآمیز تصمیمات به ثمر نشسته در هر سطح از سازمان.
یکی از بهترین نمونهها که رابطه بین تصمیمگیری و اجرا را نشان میدهد، تغییر استراتژیک انجامشده توسط مایکروسافت، تحت رهبری ساتیا نادلاست.
هنگامی که نادلا در سال ۲۰۱۴ مدیرعامل مایکروسافت شد، شرکتی را به ارث برد که در یک فضای بسیار رقابتی به سرعت در حال تغییر، با چالشهایی روبهرو بود. تمرکز سنتی مایکروسافت بر محصولات ویندوز و آفیس در حالی ارزیابی شد که تکنولوژی رایانش ابری و تلفن همراه، روزبهروز اهمیت بیشتری مییافت. نادلا چند تصمیم حیاتی گرفت و ابتکارات تغییر استراتژیک را اجرا کرد که مایکروسافت را به سمت استراتژی «اول ابر، اول موبایل» (cloud first, mobile first) سوق داد.
مایکروسافت همچنین سرمایهگذاری زیادی در پلتفرم ابری Azure خود انجام داد و خدمات جدید کلود بیس یا اصطلاحا مبتنی بر ابر را ارائه کرد. علاوه بر این، این شرکت شروع به توسعه نرمافزار و خدماتی کرد که روی پلتفرمهای آگنوستیک (تکنولوژیای که با هر نوع سیستمی، صرف نظر از معماری آن، کار میکند) بودند و آنها را در دستگاههای مختلف، از جمله دستگاههایی که روی سیستمعاملهای رقیب اجرا میشدند، در دسترس قرار داد.
نادلا با درک نیاز به یک تغییر فرهنگی، فرهنگ مشارکتی و خلاقانه را در مایکروسافت ایجاد کرد. مایکروسافت از یک فرهنگ «همه چیز را بدان» به سوی یک فرهنگ «همه چیز یاد بگیر» حرکت کرد و همکاری، آزمایش و ذهنیت رشد را در میان اعضای تیم خود ترویج کرد. این تغییر فرهنگی با هدف تسریع نوآوری و سازگاری و در عین حال تقویت متقابل روابط عملکردی انجام شد. مثال مایکروسافت نشان میدهد که چگونه تصمیمگیری موثر و اجرای استراتژیک میتواند منجر به تغییر و عملکرد مثبت سازمانی شود.
ارتباط و همسویی
۱- رهبری سازمان اهداف چشمانداز را به اشتراک میگذارد و انتظارات را برای اطمینان از همسویی تعیین میکند.
۲- اجرا متکی بر ارتباطات واضح و ثابت است تا اطمینان حاصل شود که همه، نقشها و مسوولیتهای خود را درک میکنند.
شرکت سلزفورس، پیشرو در فضای مدیریت ارتباط با مشتری، به دلیل تعهد خود به ارزشهای اصلی و چشماندازی روشن همراه با ارتباطات فعال، شناخته شده است.
تمرکز مارک بنیاف، موسس و مدیرعامل سلزفورس، نهتنها بر موفقیت مالی، بلکه بر تاثیر مثبت بر جامعه نیز بوده است. دیدگاه این شرکت که اغلب با عنوان «کسبوکار در حال بهبود وضعیت جهان است» بیان میشود، به طور مداوم از طریق کانالهای مختلف، از جمله بیانیههای رسمی، سخنرانیهای اصلی و رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود. سلزفورس چشمانداز داخلی خود را با ادغام ارزشهای اصلی در فرهنگ شرکت، فرآیندهای استخدام و برنامههای تعامل کارکنان تقویت میکند. این شرکت به دلیل ترویج برابری، پایداری، و بشردوستی و همسو کردن اهداف تجاری خود با هدف اجتماعی گستردهتر، شناخته شده است.
پاسخگویی و نتایج
۱-رهبری سازمان فرهنگ مسوولیتپذیری را با ایجاد انتظارات عملکردی ایجاد میکند که کاملا به آن پایبند هستند.
۲- اجرا شامل مسوولیتپذیری افراد برای مشارکت در نتایج موردنیاز تیمشان است.
شرکت آمازون تحت رهبری موسس و مدیرعامل سابق خود، جف بزوس، به دلیل تمرکز بیوقفه بر نوآوری و تعالی عملیاتی شناخته شده است که باعث شده فرهنگ مسوولیتپذیری در تمام سطوح سازمان ایجاد شود. این شرکت اعضای تیم را تشویق میکند تا مالکیت پروژهها و ابتکارات خود را بر عهده بگیرند و مسوولیت و اعتبار کامل نتایج را به آنها میدهد. این مسوولیتپذیری، زمانی که با تعهد به اجرا ترکیب میشود، نتایج سریع و کارآمدی به بار میآورد که آمازون ارزش بالایی برای آن قائل است. اگر هر فرآیند یا سیستمی نتواند در سطح بالا عمل کند، موقتا و تا زمان برآورده شدن انتظارات، متوقف میشود. یکی دیگر از عناصر مهم موفقیت آمازون، تمرکز بر مشتری است.
وسواس نسبت به مشتریان و تمرکز بر رفع نیازهای آنها، عمیقا در فرهنگ آمازون ریشه دوانده است. در پایان باید گفت رهبری سازمان با ارائه جهت، انگیزه و چارچوبی برای تصمیمگیری، زمینه را برای اجرای موثر فراهم میکند. از سوی دیگر، اجرای موفق، اثربخشی رهبری سازمان را تقویت میکند و به آن اعتبار میبخشد. این دو به یکدیگر وابسته هستند. پذیرش این همافزایی به کسبوکارها قدرت میدهد تا از پیچیدگیها عبور کنند و یاد بگیرند که در یک بازار جهانی رقابتی پیشرفت کنند.