وابستگی بقا به شفافیت سازمانی
مردم همواره درباره شغل خود با دیگران صحبت میکردهاند. با این حال، هیچگاه این اشتراکگذاری با سرعت و در مواردی با سطح گسترده مخاطبان کنونی نبوده است. امروزه اسناد محرمانه شرکت میتوانند با یک کلیک افشا شوند. یک کارت حافظه بندانگشتی میتواند به اندازه ۵ کشوی بایگانی اطلاعات داشته باشد. با موبایلهای مجهز به دوربین و میکروفون، انگار همه یک تریبون همراه دارند. تقریبا دیگر هیچ چیز مخفی نیست. با این شرایط، بیش از همیشه اهمیت دارد که شرکتها را بدون تلاش برای مخفیکاری اداره کرد.
سالهای اخیر تغییرات شگفتی در حوزه نشر و خبررسانی ایجاد شده است. ۱۰ تا ۱۵ سال پیش قابل تصور نبود که همه مردم به چنین سرعت انتقال اخبار و دایره وسیع مخاطبان دست یابند. بهویژه نسلهای پیشتر چنین آیندهای را تصور نمیکردند. امروز محتوای بسیاری از وبسایتها توسط کاربران آن تولید شده است. هرکس میخواهد گزارشگر، ویراستار، عکاس خبری، ستوننویس یا میزبان برنامههای گفتوگوی زنده باشد. البته چنین عناوینی را هم به دوش نمیکشیم. همه چیز خودمانی و غیررسمی شده است. ما فقط پست میگذاریم، فایل آپلود میکنیم، توییت میکنیم یا انتشار میدهیم. مسأله خاصی نیست. اطلاعات همه جا هستند.
اما این سرعت و دسترسی اطلاعاتی میتواند دردسرهای زیادی برای شرکتهای ریاکار داشته باشد. یک اظهارنظر شتابزده یا نادرست به واکنش مخاطبان و شاید از بین رفتن اعتبار میانجامد. استفان مور، استاد روابط عمومی و رسانههای اجتماعی دانشگاه کنت در ایالت اوهایو میگوید: «اگر در تعاملات آنلاین و آفلاین خود با مخاطبان بیتناقض نباشیم، ما را بازخواست خواهند کرد.»
حتی مکانهای کاری امنیتی و حفاظتشده مانند کشتیها و زیردریاییهای نیروی دریایی آمریکا، در صورت وجود شواهدی از رویههای قابل بحث، امکان افشای اطلاعات وجود دارد. یک کاپیتان کشتی و عضو هیأت علمی دانشگاه جنگ ارتش آمریکا نوشته است: «در گذشته، اتهامات چندان اهمیت نداشت. اتهامات معمولا فقط واژههای اثبات نشده بودند و به کیفرخواست منجر نمیشدند؛ بهویژه درباره افسران ارتش. با این حال، ایمیلها، دوربینهای امنیتی، دوربین موبایلها، ضبط مکالمات و پیامها و در نهایت گوشیهای هوشمند متصل به اینترنت، اوضاع را دگرگون ساخته است.
نیروها ابزارهای فراوانی برای سندسازی و اثبات اتهامات خود به مافوقها و حتی ناخدای ناوگان دریایی دارند. علاوه بر آن، همین فناوریها امکان محاکمه و برخورد محرمانه با خاطیان را گرفته است. به همان سادگی که سوءرفتار افراد را میتوان به مافوق آنها گزارش داد، میتواند شواهد و فیلمهای اثباتی را در یوتیوب هم منتشر کرد.»
نیاز به بیتناقضی و شفافیت از ابتدای روابط کارفرما-کارکنان وجود داشت. اما تفاوتها زیاد شده است. آن زمان که یک شرکت برای استخدام نیروی کار موردنیازش اقدام به انتشار آگهی در والاستریت ژورنال یا نشریات تخصصی میکرد، متقاضیان باید با همان شماره درج شده در آگهی تماس میگرفتند. کسی نمیتوانست در گوگل به دنبال کارفرما یا رئیس موردنظرش بگردد. امروز، نظرسنجیهای روزافزونی درباره بهترین محلهای کار منتشر میشود و مزایا و معایب هر شرکت آشکار میشود. رسانههای سنتی به لطف رسانههای اجتماعی یا شواهد دیجیتال در حال کشف راههای جدیدی برای افشای داستانهایی درباره شرکتها هستند که در گذشته مخفی میماندند.
زمانی که یک موقعیت شغلی در لینکدین منتشر میشود، علاقهمندان به سادگی میتوانند فهرستی از آشنایان درجه یک یا با واسطه پیدا کنند که در حال کار در آن شرکت هستند یا در گذشته آنجا بودهاند. با چند پیام و ایمیل و شاید صرف یک فنجان قهوه با یکی از افراد بااطلاع، فرد متقاضی به خوبی با فرهنگ سازمان آشنا میشود. یک نسل پیش، کارکنان بالقوه احتمالا تا قبل از شروع به کار خود در شرکت مدنظر امکان کسب چنین حجم از اطلاعاتی را نداشتند. آن زمان هم بسیار دیر بود. امروز اگر شرکتی اعتبار دیجیتالی قابل اتکایی نداشته باشد (اعتباری که به طور روزافزون از کنترل آن خارج میشود)، مستعدترین کارکنان بالقوه مدتها پیش از آنکه حتی با واحد استخدام تماس بگیرند، از دست خواهند رفت.
پس از جذب نیز کارکنان بسیار کمتر از نسلهای پیش چشمبسته به دیگران، از جمله رئیس خود اعتماد میکنند. موج شک همچنان بزرگتر میشود. نسلهای جوانتر شرکتها، روابط مبتنی بر شک و احتیاط را با روابط مبتنی بر اعتماد جایگزین کردهاند.
پژوهشها نیز این نگرش جدید را تأیید میکنند. نظرسنجیهای موسسه پیو (Pew Research Center) نشان میدهد که متولدین سال ۲۰۰۰ به بعد، به طور کلی اعتماد کمتری به دیگران دارند. آنها معتقدند که کار از محکمکاری (و احتیاط) عیب نمیکند. در حالی فقط ۱۹ درصد از آنها گفتهاند که اکثر مردم قابل اعتماد هستند که نسل پیش از آن و نسل پیشتر (متولدین پس از جنگ جهانی دوم) به تدریج ۳۱ درصد و ۴۰ درصد به دیگران اعتماد میکردند. شواهد نشان از ثبات این وضعیت دارد. به این معنا که اعتماد نسل هزاره جدید به احتمال زیاد افزایش نخواهد یافت. از طرفی، به دلیل ورود تدریجی آنها به بازار کار، سطح اعتماد در شرکتها به میزان بیشتری کاهش خواهد یافت.
فقدان اعتماد منجر به تغییر سبک ارتباطی درونسازمانی هم میشود. در گذشته، سکوت به معنای خوب بودن اوضاع بود. اکنون که اعتماد جای خود را به شک داده است، سکوت باعث شایعهسازی میشود. شفافیت و ارتباطات و گفتوگوهای جسورانه تنها راهی است که میتواند امکان عبور امن از این شکاف بین نسلی را ممکن سازد. البته این جاده، دوطرفه است. شرکتها و مدیران امروز اگر به دنبال کسب اعتماد و اعتبار هستند، باید خود کارکنانشان را قابل اعتماد بدانند. اعتماد به کارکنان و انسان پنداشتن آنها (به جای نگاه ابزاری قدیمی) به معنای آن است که باید مسوولیت بیشتری به افراد تفویض شود، تصمیمها شفاف و مشارکتی اتخاذ شوند و دیگر برای مخفی کردن هیچ موضوعی تلاش نشود.