آیا صداقت در مورد نقطهضعفهایتان به ضرر شماست؟
این، نظر «آدام گرنت» است. استاد مدرسه وارتون، نویسنده و سخنران همایشهای تد. او در مقالهای در رابطه با خطرات صداقت که اخیرا در نیویورک تایمز منتشر شده، تحقیقات بسیار جالبی را بازگو میکند که توسط محققانی از چندین دانشگاه در نقاط مختلف دنیا صورت گرفته. افراد مورد مطالعه، اساتیدی بینالمللی هستند که برای کار در آمریکا درخواست دادهاند و وکلایی که برای کار در ارتش این کشور، درخواست شغلی دادهاند؛ دو گروه کارجوی کاملا متفاوت و دو شغل کاملا متفاوت که البته انتخاب این دو گروه، عمدی بوده است. موضوع مطالعه این بود که آیا کارجو، با مقوله «خوداعتبارسنجی» موافق است یا نه؟ و نظر آنها درباره اظهاراتی از این قبیل پرسیده شد: «برای یک کارفرما مهم است که من را همانطور ببیند که خودم میبینم، حتی اگر این باعث شود که محدودیتها و نقطهضعفهایم را بشناسند» (خوداعتبارسنجی یعنی فرد، دوست داشته باشد بقیه او را همانطور ببینند که خودش میبیند). سپس جوابهای هر کارجو را مقایسه کردند با احتمال آن که واقعا به شغل مورد نظرش دست یابد.
آیا خوداعتبارسنجی، شانس آنها را افزایش داده بود؟ آیا به ضررشان بود؟ یا اصلا هیچ تاثیری نداشت؟ جواب به هر سه سوال مثبت است و بستگی به اطلاعاتی دارد که مسوول مصاحبه، از قبل درباره کارجو میداند، بهخصوص اطلاعاتی که از رزومه او به دست آورده است. گرنت بیشتر توضیح میدهد: «متقاضیانی که با اظهارات مرتبط با خوداعتبارسنجی موافق بودند، احتمال آن که به شغل موردنظرشان برسند بیشتر بود، اما فقط به شرط آنکه رزومهشان، بالای ۹۰ درصد امتیاز کسب کرده بود، در مورد بخش اعظمی از وکلا و اساتید، تلاش برای صادق بودن، کمکی به آنها نکرده بود. اتفاقا، معلمانی که رتبه رزومهشان ۲۵ درصد یا پایینتر بود، اگر صادقانه به سوالات جواب داده بودند، به ضررشان تمامشده بود. این در مورد وکلایی که رتبه رزومهشان ۵۰درصد یا پایینتر بود نیز صدق میکرد.» به عبارت دیگر، اقرار صادقانه به نقطه ضعفهایتان، فقط زمانی به شما کمک میکند که فرد شنونده، از قبل، دلیل محکمی برای اعتماد و احترام به شما داشته باشد.
حالا فرض کنید در جلسه مصاحبه هستید یا دارید خریدار یا سرمایهگذاری را متقاعد میکنید، ناگهان طرف مقابل این سوال ویرانگر را از شما میپرسد. این تحقیقات برای شما چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جواب شما باید تا حدی به این بستگی داشته باشد که به نظر خودتان شانس برنده شدنتان را چقدر میبینید. آیا خودتان را برنده قطعی میبینید یا احتمالش ضعیف است؟ از کجا بفهمیم؟ با در نظر گرفتن آنچه طرف مقابل، همین حالا درباره شما میداند. اگر میدانید که یک کاندیدای قدرتمند هستید، جواب صادقانه به این سوال میتواند کمک کند که شغل مورد نظر را به دست آورید یا معامله سرمایهگذاری را جوش دهید. برای آنکه این موضوع برایتان ملموستر شود، محققان، ابتدای فیلم «شیطان پرادا میپوشد» را تعریف میکنند که در آن، «آندرا» شخصیت اصلی داستان که برای شغل دستیار در یکی از مجلههای معروف مد، درخواست داده، در جلسه مصاحبه با سردبیر مجله، اعتراف میکند که آنقدرها هم اهل زرق و برق نیست و علاقه چندانی به صنعت مد ندارد. چون از همه جهات دیگر، کاملا واجد شرایط است، صداقتش کمک میکند که به چشم بیاید و از بقیه کاندیداها متمایز شود.
اما اگر در زمینه شغل یا سرمایهگذاری مربوطه، آنقدرها هم مهارت و سابقه کار نداشته باشید که نشان دهد استحقاق دارید، آن وقت چه؟ اینجا ماجرا کمی پیچیدهتر میشود. شما احتمالا با لافزدنهای کلیشهای، امتیاز خاصی به دست نمیآورید. مثلا این جمله: «بزرگترین نقطه ضعف من این است که زیاد کار میکنم و نتیجه گرفتن، خیلی برایم مهم است»، اما یک جواب صادقانه درباره کاستیهایتان، نه تنها به موفقیتتان کمکی نمیکند، بلکه ممکن است خیلی هم به ضررتان تمام شود. متاسفانه، همانطور که گرنت میگوید، این در مورد گروههایی که در اقلیتند، مثل زنان یا افراد رنگینپوست، حتی بیشتر صادق است. اما از طرف دیگر، پنهان کردن خود واقعیتان، بهای روانشناختی دارد که آن هم میتواند شانس شما را کمتر کند. گرنت میگوید: «به عنوان یک کارآفرین، وقتی از استارتآپ خود تعریف میکنید تا طرف مقابل را متقاعد کنید یا به عنوان یک کارجو، وانمود کردن به چیزی که نیستی، تو را عصبی میکند که این باعث میشود کیفیت ارائهات پایین بیاید». پس باید قبل از جواب دادن، این را در نظر بگیری.
یک رویکرد مفیدتر وجود دارد و آن این است که درباره خودت فکر نکنی و تمرکز کنی روی اینکه طرف مقابل، با پرسیدن این سوال به دنبال چه چیزی است. گرنت میگوید: «بعضی شواهد نشان میدهد که صادق بودن، به ضرر افرادی است که زیاد به دیگران اهمیت نمیدهند. کسی زیاد آنها را دوست ندارد (یا کمتر از بقیه مورد علاقهاند) و معمولا گزارش ارزیابی عملکردشان، چنگی به دل نمیزند». پس اول درباره پیشینه شرکت تحقیق کنید. سپس به تمام اطلاعاتی که از طریق تحقیقات و گفتوگو با طرف مقابل، به دست آوردهاید، فکر کنید. سپس جواب صادقانه بدهید، تا جایی که میتوانید و در عین حال، روی اینکه نحوه بیان نقطهضعفهایتان تا چه حد با ارزشها و فرهنگ سازمان و طرف مقابلتان در یک راستاست، تمرکز کنید. نقطه ضعفهایتان را طوری شرح دهید که بدانند در حال کار کردن روی آن هستید. مهمتر از همه، برای طرف مقابل تصریح کنید تا بداند میتواند برای رساندن سازمان به اهدافش، روی شما حساب کند. گرنت میگوید: صداقت، فقط به معنای خود واقعیتان بودن، نیست. صداقت همچنین یعنی احساس همدلی با دیگران. این را در ذهن داشته باشید. از آن به بعد میتوانید به راحتی به سوال، «بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟»، جواب دهید، که هم با خودتان روراست باشید و هم به چیزی که میخواهید برسید.