باید بررسی کنید که چه تعداد خریدار هر روز از در فروشگاه وارد می‌شوند، چک کنید چه کسی ماسک می‌زند و حتی شاید مجبور باشید قوانین فاصله‌گذاری فیزیکی را اعمال کنید. اما چطور می‌توانید بفهمید چند نفر در راهروی غذاهای یخ‌زده تجمع کرده‌اند یا  خریداری که ماسک ندارد، اشتباهی وارد بخش تولید شده است؟ در یک دنیای ایده‌آل، خرده‌فروش‌ها با پاسخ گرفتن مستقیم از سیستم‌های امنیت و نظارت خودشان، می‌توانند چنین ریسک‌هایی را برای مشتریان خود به حداقل برسانند. در واقع، این هدفی است که استارت‌آپ S&ST برای خود در نظر گرفت. این شرکت عملیات خود را در سال ۲۰۱۸ و با یک برنامه ساده، اما جاه‌طلبانه برای ایجاد یک سیستم‌عامل متن‌باز و پلت‌فرمی مشابه اپ‌استور برای دوربین‌های امنیتی و نظارتی شروع کرد. تولیدکنندگان می‌توانند دوربین‌هایی تولید کنند که از سیستم‌عامل S&ST در آنها استفاده شود و این پلت‌فرم، اپلیکیشن‌های شخص سوم تولید شده برای دوربین‌ها را کاربردی‌تر، قدرتمند و چابک می‌کند. این متناسب‌سازی همچنین امکان چابکی و انعطاف‌پذیری بیشتری را فراهم می‌کند و به شرکت‌ها- از خرده‌فروش‌ها تا تولیدکنندگان- امکان می‌دهد به چالش‌های نوظهوری مثل کووید-۱۹ و امثال آن، واکنش زیرکانه نشان دهند.  شرکت S&ST که در مونیخ واقع شده، کار خود را با حداقل نیروی کار، اما پرانرژی آغاز کرد که دانش فنی برای ساخت چنین پلت‌فرمی را داشت. این شرکت همچنین یک مزیت رقابتی بزرگ داشت: اینکه توسط غول مهندسی تکنولوژی آلمان، یعنی شرکت بوش راه‌اندازی شد. این مزیت رقابتی به S&ST کمک کرد مشتریان خود را قانع کند که پلت‌فرمی قانونی، با پشتوانه مالی خوب تولید کرده که قرار است ماندگار باشد. هارتموت شپر، مدیرعامل S&ST می‌گوید: «این مزیت باعث شد به‌راحتی، از طرف دیگر تولیدکنندگان دوربین، به‌طور جدی پذیرفته شویم. اگر یک استارت‌آپ مستقل کلاسیک و بدون هیچ تاریخچه‌ای در این صنعت بودیم، کارمان خیلی سخت‌تر بود.»‌ شرکت بوش، کاری کرده که استقلال S&ST حفظ شود و یک رابطه منحصربه‌فرد ایجاد کرده که مزیت‌های مثبتی برای S&ST ایجاد می‌کند. اما چنین رابطه‌ای به یک مدیریت چابک نیاز دارد. وقتی یک بنگاه بزرگ، استارت‌آپی راه‌اندازی می‌کند، متداول‌ترین رویکرد این است که با بیشترین نظارت‌ها و کنترل‌ها آن را مدیریت کند. این کار ناخودآگاه به یک چالش کسب‌وکار جدید منجر می‌شود چون به‌خاطر دخالت‌های سطوح بالای مدیریت، کارکنان از شرکت مادر تبعیت می‌کنند و به منابع بیشتر آن وابسته هستند. 

 ارزیابی مزایا و معایب

استارت‌آپ‌هایی که به شرکت‌های بزرگ‌تر وصل هستند، می‌توانند از منابع قابل‌توجهی بهره ببرند؛ از جمله نیروی فروش ماهر، یک واحد منابع انسانی باتجربه که استعدادهای برتر را جذب می‌کند و یک واحد حقوقی که می‌تواند مسائل مربوط به قراردادهای کاری را حل‌وفصل کند.  مطمئنا، استفاده از زیرساخت‌های شرکت بزرگ‌تر هزینه‌هایی دارد، مگر اینکه رویکردهای سنتی آن برای حمایت از استارت‌آپی که تاسیس کرده، متناسب‌سازی شود. به‌عنوان مثال، تیم فروش شرکت مادر می‌تواند به تیم فروش استارت‌آپ تازه تاسیس کمک کند تا بتواند فروش خود را بالا ببرد اما همان‌طور که برگر دلیون اشاره می‌کند، تیم فروش قدیمی بدون آموزش‌های اضافه، ممکن است نتواند از پایگاه مشتریان یا فرآیندهای موجود خود، برای فروش محصول یا خدمات جدیدی که استارت‌آپ ارائه کرده، استفاده کند. در نهایت، یکسری از کارکنان ممکن است کوله‌باری فرهنگی را از شرکت پیشکسوت مادر با خود به استارت‌آپ بیاورند و باعث شوند ذهنیت کارآفرینی که در استارت‌آپ در جریان است،‌ کمرنگ شود.  با توجه به این واقعیت، بنگاه باید بداند که نمی‌توان فقط منابع را به پای استارت‌آپ ریخت و آن را رها کرد؛ به‌خصوص اگر این منابع به آسانی با استارت‌آپ سازگار نشوند. به گفته مارکوس برگر دلیون، از شرکت مشاوره مک کینزی، بهتر است استارت‌آپ‌ها تیم فروش اختصاصی خودشان را از پایه تشکیل دهند. آنها می‌توانند از پرسنلی اختصاصی استفاده کنند که کاملا بر فروش راه‌حلی که استارت‌آپ ارائه می‌دهد، متمرکز هستند. او می‌گوید: «این کار به آنها امکان می‌دهد فرهنگی را از روز اول رواج دهند که از هر مکالمه با مشتری بازخورد بگیرند تا استارت‌آپ بتواند محصولات خود را توسعه دهد. به این ترتیب، آنها می‌توانند سریع‌تر و ارزان‌تر رشد کنند.» 

 استفاده دقیق از دارایی‌ها و منابع

شرکت‌های S&ST و بوش، در مورد راه‌اندازی این استارت‌آپ دقیق فکر کردند. بوش به S&ST اجازه داده یکسری از قوانین شرکتی تثبیت‌شده را کنار بگذارد. مدیران هم عملکرد S&ST را تحت قوانین نظارتی بوش قرار ندادند. در عوض، این استارت‌آپ چندبار در سال، با تعدادی از اعضای هیات‌مدیره بوش جلسه می‌گذارد تا روند پیشرفت خود را گزارش کند. شپر می‌گوید: «به‌عنوان یک استارت‌آپ، ما منعطف‌تر، بازتر و غیررسمی‌تر هستیم و قوانینی که باید از آن تبعیت کنیم، کمتر است.»  شپر همچنین به دقت می‌داند که از کدام دارایی‌های بوش استفاده کند. او خدمات معمولی را که بازآفرینی آن برای یک استارت‌آپ زمانبر است و منابع زیادی صرف می‌کند، به‌کار می‌برد؛ مثل شبکه‌های امنیتی برای لپ‌تاپ‌ها، زیرساخت‌های IT و سیستم‌های مالی. به‌عنوان مثال، S&ST برای طراحی پلت‌فرمی که محصول اصلی شرکت است، هیچ اتکایی بر بوش ندارد. شپر و تیمش تصمیم گرفته‌اند فقط از برخی بخش‌های کد نرم‌افزاری فعلی بوش در پلت‌فرم S&ST استفاده کنند، اما بخش‌های جدید و متمایزکننده را جدا نگه می‌دارند. آنها نمی‌خواهند وابسته به پشتیبانی مهندسان نرم‌افزار بوش باشند.

  هر استارت‌آپی، نگاه حسرت‌آمیز به دارایی‌های یک شرکت بزرگ دارد اما قوانین دست و پاگیری که به این دارایی‌ها چسبیده، می‌تواند جذابیت آنها را کم کند. به همین دلیل، استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های پیشکسوت باید به دقت بررسی کنند که کدام یک از این منابع می‌توانند به یک بنگاه جدید کمک کنند که ردپای رقابتی برای خودش ایجاد کند و کدام‌یک می‌تواند انرژی کارآفرینی آن را بگیرد.