کودک درون چیست؟/ کودک درون خود را بهتر بشناسید

آیا تاکنون درباره کودک درون چیزی شنیده‌اید؟ می‌دانید کیست و درون ما چگونه و به چه شکل زندگی می‌کند و حتی تاثیر می‌گذارد؟ کودک درون ما در ناخودآگاه‌مان زندگی می‌کند و روی تصمیماتی که در زندگی می‌گیریم اثر می‌گذارد.

به احتمال زیاد تاکنون درباره کودک درون شنیده‌اید دست‌کم پس از فیلمی که در این زمینه تهمینه میلانی ساخت و در آن از دیدگاه روان‌شناسی به آن اشاره کرد. کودک درون ما در ناخودآگاه‌مان زندگی می‌کند و روی تصمیماتی که در زندگی می‌گیریم اثر می‌گذارد.

مصرف آنتی‌بیوتیک چه اثری بر بیماری دارد؟

کودک درون چیست؟

امروز همه می‌دانیم که انسان دارای خودآگاه و ناخودآگاه است و این ناخودآگاه چنان تاثیری بر ما دارد که خود از آن آگاه نیست، اما تاثیرات آن را در زندگی خود می‌بیند گاه حتی بسیار نیرومندتر از خودآگاه خود. فروید روان‌شناس مشهور بیش‌تر اختلالات روانی و الگوهای رفتاری مخرب در رفتار انسان را مربوط به ناخودآگاه او می‌داند. همه ما روزی کودک بوده‌ایم و این کودک هم‌چنان در درون همه ما وجود دارد و همان‌جا مانده است کسانی‌که نسبت به این موضوع آگاهند زندگی و روابط بهتری را تجربه می‌کنند بی‌آن‌که خود از آن خبر داشته باشند، اما و برخی کلا از آن بی‌اطلاعند و از وجودش چیزی نمی‌دانند و این ناآگاهی ریشه بسیاری از مشکلات عاطفی، رفتاری و دشواری‌ها در روابط آن‌هاست. شاید تاکنون خودتان گفته و یا از زبان برخی شنیده باشید که فلانی فقط اندامش بزرگ شده است و رفتارش درست به‌سان کودکان است.

باید بدانید بسیاری از افراد بزرگسال تنها در ظاهر بزرگ شده‌اند و از دیدگاه روان‌شناسی اصلا نمی‌توان آن‌ها را فردی بالغ و بزرگسال دانست. بسیاری از ما در چنین وضعیتی قرار داریم. اما فرد بزرگسال به چه کسی می‌گویند؟ در روان‌شناسی به کسی بزرگسال می‌گویند که مسئولیت‌های خود را نسبت به کودک درونش بشناسد، بپذیرد و برای انجام آن‌ها متعهد شود؛ در واقع بزرگسال کسی است که مسئولیت کودک درون خود را به‌عهده بگیرد و به آن عشق بورزد چیزی که در بسیاری از بزرگسالان به‌هیچ‌روی دیده نمی‌شود. اما این تنها گناه ما نیست چراکه در این زمینه آموزشی ندیده‌ایم و نمی‌دانیم باید به کودک درون خود توجه کنیم و به او بها دهیم درواقع جامعه به ما حکم می‌کند که اکنون با بزرگ‌شدن باید به کلی رفتار کودکانه را کنار بگذاریم.

در جامعه به ما آموخته‌اند که که برای بزرگ‌شدن راهی جز سرکوب کودک درونمان وجود ندارد. ما آن را سرکوب می‌کنیم و نادیده می‌گیریم و شادی و بازی‌گوشی و احساسات بدون قید و شرط کودکی را از زندگی حذف می‌کنیم درصورتی‌که اگر به کودک درونمان فرصت دهیم تمام این ویژگی‌ها و شور و شوق را به زندگی ما خواهند آورد. البته این تمام ماجرا نیست، چون هیچ‌چیز وجود ندارد که تنها خوبی باشد و کودک درون هم به همین شکل است. کودک درون تمامی ترس‎ها و ناکامی‌ها و نگرانی‌های حل‌نشده ما از دوران کودکی را با خود حمل می‌کند و در مواقعی خود را به بدترین شکل ممکن بروز می‌دهند.

برخلاف آن‌چه انسان‌ها تصور می‌کنند ناکامی‌ها و شادی و اندوه و تجارب کودکی از ذهن و زندگی افراد پاک نمی‌شود و همه در ناخودآگاه انسان باقی می‌مانند. اگر انسان در کودکی با مشکلی روبه‌رو شده باشد که حل‌نشده باشد زمان هرگز آن را حل نمی‌کند. بسیاری از مواقع، این کودک کم‌سن درون افراد است که زندگی‌شان را کنترل می‌کند؛ کودکی زخم‌خورده که در جلد بزرگسالی ظاهر می‌شود و سکان را به‌دست می‌گیرد.

کودک درون چیست؟/ کودک درون خود را بهتر بشناسید

پیداکردن کودک درون

کودک درون همان بخش از وجود شما است که دوست دارد بازی کند، بدود، آواز بخواند، زیر آفتاب بخوابد، با سروصدا یا با دست غذا بخورد و با صدای بلند بخندد، او می‌خواهد ناشناخته‌ها را بشناسد و خلاقیت خود را بی‌ترس و واهمه بیرون بریزد. درواقع کودک درون همان بخش از وجود شما است که می‌خواهد باشد و کودکی کند. همه افراد کودک درون دارند، اما برخی از بزرگسالان او را در خود خفه کرده‌اند و اجازه نمی‌دهند خودش را نشان دهد. اگر می‌خواهید کودک درونتان را زنده و شاداب نگه دارید بخندید، بازی کنید، آزاد و راحت بخوابید، آن‌گونه که دوست دارید غذا بخورید و خلاصه اینکه هرگاه ممکن بود مانند یک کودک زندگی کنید. کودک درون شما دوست دارد با شما در ارتباط باشد و مدام شما را صدا می‌زند، اما تنها تعداد کمی از افراد صدای او را می‌شنوند و کاری که می‌خواهد را انجام می‌دهند.

کودک درون شما چگونه است؟

کودک درون همه به یک شکل نیست. کودک درون گاه بازی‌گوش و شاد و گاهی لوس و ناامید و ترسوست. در ادامه به چند نمونه از این کودک‌ها اشاره می‌کنیم. با خود فکر کنید کودک درون شما بیش‌تر کدام یک از این حالات را دارد.

کودک درون منزوی

کودک درون منزوی کودکیست که مدام احساس ناامنی دارد و خود را تنها می‌داند که هیچ‌کس علاقه‌ای به او ندارد از بس که ناخواستنی است. او مدام در تلاش برای به‌ دست‌آوردن امنیت است بنابراین علاقه‌ای ندارد در جمع بزرگ‌ترها باشد و درواقع از این‌گونه جمع‌ها واهمه دارد و از آن فراریست. این کودک در کودکی چندان مورد توجه و علاقه کسی قرار نگرفته و مدام احساس تنهایی داشته است به همین دلیل نمی‌داند زمانی‌که فردی را دوست دارد چگونه باید عشق و محبتش را به او ابراز کند. کودکی که پدرومادرش بسیار پرمشغله‌اند یا از هم جدا شده‌اند معمولا چنین کودکانی با این‌گونه احساسات دارند.

کودک درون بازیگوش

کودک بازیگوش همان کودک سالم و پرانرژی و خلاق است. این کودک مدام درحال بازیست و می‌داند چگونه شاد باشد و خود و را خوشحال کند.

کودک درون ترسو و مطیع

کودک ترسو و رام و مطیع با همه چیز خود را سازگار می‌کند و وفق می‌دهد. این کودک "نه" گفتن برایش بسیار دشوار است و به‌آسانی نمی‌تواند نه بگوید به همین دلیل خود را در معرض انجام کارهایی قرار می‌دهد که نمی‌خواهد انجام دهد و خود را به سختی می‌اندازد. بزرگ‌ترین ترس او ترس از طرد شدن است. این کودک همیشه نگران است و استرس دارد و مدام به‌دنبال به‌دست آوردن تایید دیگران است و مدام در پی انجام کاریست تا به دیگران اثبات کند خوب است. این فرد معمولا در دوران کودکی بیش از حد مورد انتقاد و سرزنش‌های والدینش قرار گرفته است.

کودک درون پرخاشگر

کودک پرخاشگر مدام می‌خواهد با هر شیوه‌ای بر دیگران پیروز شود و غلبه کند. او می‌خواهد با پرخاشگری روی دیگران و محیطی که در آن قرار دارد تاثیر بگذارد. کودکانی که در کودکی با داد و فریاد به هر آن‌چه خواسته‌اند رسیده‌اند در بزرگ‌سالی هم این‌گونه می‌خواهند به خواسته‌های خود دست پیدا کنند.

کنار آمدن با کودک درون

پیش از هر کاری باید خود را نسبت به کودک درونتان آگاه کنید. هنگامی‌که او را به رسمیت می‌شناسید بهتر می‌توانید کنترل رفتارهایش را در دست بگیرید.

۱- قبل از هر کاری به فضای امن و آرامی بروید تا آرامش بگیرید

چشم‌هایتان را ببندید و کودکی ۳ تا ۸ ساله را تصور کنید. کودکی که در ذهنتان می‌بینید کودک درون شما است که می‌خواهید از این به بعد به او توجه کنید و همواره در کنارش باشید. کودکی که می‌بینید چگونه است؟ شاد و بازیگوش است یا غمگین و افسرده؟ اگر کودک درونتان شاد و سرحال است خوشحال باشید، چون شما او را سرکوب نکرده‌اید و به او اجازه زندگی کردن داده‌اید، اما اگر غمگین و افسرده است باید علت ناراحتی‌اش را دریابید. یکی از ویژگی‌های بزرگسالان سرکوب کردن و تذکر دادن است، شاید شما آنقدر کودک درونتان را سرکوب کرده‌اید که موجب افسردگی و ناراحتی او شده‌اید. فردی که کودک درونش سرکوب شده باشد نمی‌تواند شادی کند، خوش باشد، آرامش داشته باشد و در کل نمی‌تواند زندگی کند.

۲-آزادانه ابراز وجود کنید

کودک هرگز احساساتش را مخفی نمی‌کند، او هرگز خودش را سرکوب نمی‌کند. اگر کسی را دوست داشته باشد به او می‌گوید و عشقش را ابراز می‌کند. اگر چیزی به نظرتان زیبا و دوست‌داشتنی آمد حستان را بیان کنید و اجازه دهید لذت ناشی از آن تمام وجودتان را فرا گیرد، بگذارید اشک شوق از چشمانتان سرازیر شود. هرگاه دوست داشتید با صدای بلند آواز بخوانید، بدوید و بلند بخندید، به هیچ چیز دیگری فکر نکنید فقط آنگونه که دوست دارید زندگی کنید. این همان کاری است که کودکان می‌کنند، آن‌ها موانع را نمی‌شناسند، از کسی انتظار و توقعی ندارند و بی‌قید و شرط دیگران را دوست دارند.

۳- به کودک درون خود ببالید

اگرچه کودک درون شما کودک نامیده می‌شود، اما او فراتر از یک کودک است. هوشمندی و ذکاوت او فراتر از چیزی است که تصور می‌کنید، او نگران مسائلی که خارج از کنترل ما هستند نمی‌شود، پس فقط به او اجازه دهید آنگونه که دوست دارد زندگی کند و با او با عشق، احترام و محبت رفتار کنید. حتما برای بازی کردن یا کار دیگری که شما را شاد می‌کند وقت بگذارید، اگر دوست دارید یوگا کار کنید، سفر بروید، مدیتیشن کنید یا هر کار دیگری که یک کودک سالم و بازیگوش دوست دارد انجام دهد.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.