نگاه دیگران-بخش دویست و شانزدهم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
یکشنبه، ۱۶ژوئن۱۹۷۴، دمشق. نیکسون درباره هدف نهایی دیپلماسی صلحآمیز آمریکا با رگبار مصممتری از پرسشهای اسد مواجه شد. همانطور که دیدیم، در روزهای پایانی مذاکرات جدایی، کیسینجر تلاشهای اسد برای تضمین تعهد ایالاتمتحده به خروج کامل اسرائیل از جولان را تا این دیدار با نیکسون به تعویق انداخت. اکنون، همانطور که اسد به نیکسون فشار میآورد، کیسینجر دریافت که صحبتهای او درباره لزوم مبهم نگهداشتن اهداف آمریکا برای نیکسون ناکافی است. همانطور که کیسینجر بعدها اذعان کرد، اسد «اگر از گفتوگو این ایده را بیرون نمیکشید که نیکسون به روش موجز خود با خروج کامل اسرائیل از جولان موافقت میکند از گفتوگو خارج میشد، دور از انتظار نبود.»
در اسرائیل، نیکسون با تلاشهای نخستوزیر رابین برای تضمین تعهد به یک بسته کمکهای نظامی پنجساله در مقیاس بزرگ موافقت نکرد. او در پاسخ بهصراحت اعلام کرد که ایالاتمتحده انتظار دارد اسرائیل امتیازات ارضی بیشتری بدهد. نیکسون به رابین گفت که تمایل اسرائیل برای انجام این کار، آمادگی آمریکا را برای تقبل تعهدات تسلیحاتی جدید با یارانه مالیاتدهندگان آمریکایی تعیین میکند. این اساس یک سوءتفاهم اساسی را ایجاد کرد که مخل مذاکرات بعدی خواهد بود: رابین احساس میکرد که این تعهد به خاطر عقبنشینیهای قبلیاش، همانطور که نیکسون و کیسینجر وعده داده بودند، مدیون اسرائیل است، نه عقبنشینیهای آینده.
وقتی پای ویژگیهای انتظارات آمریکاییها به میان آمد، نیکسون مدتی درباره اهمیت معامله بعدی با ملک حسین صحبت کرد. بااینحال، کیسینجر با نیکسون به اردن سفر نکرد و درخواست کرد که در امضای «منشور جدید آتلانتیک» که با همتایان خود در ناتو بر سر آن به نتیجه رسیده بود، شرکت کند. کیسینجر برای بررسی حرکت بعدی خود اندکی فضای تنفس میخواست. توافق جدایی سوریه تقریبا عمری دوهفتهای داشت؛ یک دولت جدید در اسرائیل وجود داشت که باید تعادل خود را در دریای مواج بحرانها حفظ کند و ریاستجمهوری نیکسون بهدلیل واترگیت در حال تحلیل رفتن بود.
نقاط عطف تاریخ تنها با نگاه به گذشته روشن میشود. تابستان۱۹۷۴ یکی از آن لولاهای تاریخ بود که مسیر دیپلماسی صلحآمیز ایالاتمتحده در خاورمیانه و سرنوشت روابط اسرائیل با فلسطینیها را مشخص میکرد. معلوم میشود که این آخرین لحظهای است که ممکن است مشکل فلسطین در یک مذاکره دولت با دولت بین اسرائیل و اردن حل شود.
پادشاهی هاشمی اردن با موسسات دولتی ساختهشده توسط بریتانیا، ارتش و سازمان اطلاعاتی آموزشدیده توسط بریتانیا و روابط ویژهاش با فلسطینیانِ کرانه باختری (که در آن زمان شهروندان اردن بودند) ممکن بود مسوولیت فلسطینیها را بر عهده بگیرد و ضمن حصول اطمینان از اجرای هر توافقی که با اسرائیل حاصلشده است، حق تعیین سرنوشت خود را بیان کنند.
بر خلاف دیگر همسایگان عرب اسرائیل، فلسطینیها در آن زمان و حتی هنگام نوشتن این کتاب، بدون دولت هستند. در آن زمان، آنها فاقد نهادهای دولتی بودند؛ آنها در عوض توسط گروهی از افرادی که مبارزان بالقوه آزادیبخش بودند رهبری میشدند. حتی امروز، اگرچه جامعه بینالمللی تلاش و بودجه زیادی برای ایجاد نهادهای دولتی انجام داده است، اما فلسطینیها همچنان فاقد جایگاه و قابلیتهای یک کشور مستقل هستند. این واقعیت پایدار، هم مذاکرات فلسطینی-اسرائیلی و هم توانایی «سازمان آزادیبخش فلسطین» (PLO) را برای اجرای توافقاتی که با اسرائیل منعقد ساخته، مختل کرده است.
در آن زمان، درحالیکه کیسینجر گزینههای خود را بررسی میکرد، بهخوبی فهمید که در یک دوراهی قرار دارد. اسرائیل، کشورهای عربی و ایالاتمتحده با انتخابی بین پادشاه اردن و «سازمان آزادیبخش فلسطین» بهعنوان همکار شرقی اسرائیل در نظم جدید کیسینجر روبهرو بودند. او بارها به رهبری اسرائیل هشدار داد؛ درست مانند نیکسون در سفرش به بیتالمقدس که اگر توافقی را با ملک حسین به مذاکره نگذارند، باید با «سازمان آزادیبخش فلسطین» کنار بیایند. پیش از این، در دسامبر۱۹۷۳، اجلاس سران اتحادیه عرب در الجزایر تصمیمی محرمانه برای به رسمیت شناختن «سازمان آزادیبخش فلسطین» بهعنوان تنها نماینده فلسطینیها و مطالبه «حقوق کامل ملی» آنها گرفته بود.
اردن در تلاشی مهجور برای حفظ نقش خود در کرانه باختری، تنها صدای مخالف در آن قطعنامه بود. متعاقبا، همانطور که دیدیم، کیسینجر مجبور شد این موضوع را با زیرکی و مهارت حل کند که چه کسی نماینده فلسطینیها در ژنو خواهد بود؛ البته آن هم با حصول توافق مصر برای به تعویق انداختن این تصمیم به بعد از جلسه افتتاحیه. اردن با کرسیای که در این میز داشت، از این موافقت خود خوشحال بود.