نگاه دیگران-بخش صدونودودوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
این نامه در بحبوحه یک بحران سیاسی دیگر اسرائیل روی میز نخستوزیر رسید. در اول آوریل، «کمیسیون آگرانات»، که در حال بررسی وقایع منجر به جنگ یوم کیپور بود، گزارش موقت خود را صادر و یک زلزله سیاسی ایجاد کرد. در این گزارش «دادو الازار» رئیس ستاد ارتش اسرائیل و «الی زیرا» رئیس اطلاعات نظامی، مستقیما مسوول خطاهای ارتکابیافته در آستانه جنگ بودند و به هر دوی آنها توصیه کرد استعفا دهند. این خبر بهاندازه کافی برای کیسینجر بد بود؛ زیرا او از جذابیت بالا و هوش الازار بسیار تجلیل کرده بود و انتظار داشت برای مذاکرات جولان به او تکیه کند. اما با استعفای رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، او انگشت اتهام را به سمت وزیر دفاع گرفت و استدلال کرد که وی کسی بود که قبل از جنگ دارای اختیار و مسوولیت تصمیمگیری در همه امور نظامی بود.
افکار عمومی برای از دست دایان ناراحت بود، اما حالا از اینکه او قسر در رفته و «دادوی محبوب» قربانیشده، خشمگین شد. این خشم [افکار عمومی] مایر را نیز فراگرفت. اگرچه کمیسیون آگرانات به مقصر بودن سیاسی رسیدگی نکرده بود؛ اما مایر نمیتوانست با این ایده کنار بیاید که الازار کسی است که سقوط کند. در ۱۰آوریل، مایر استعفا داد و اینبار به شرکای حزب کارگر خود هشدار داد که جلوی تصمیم او را نگیرند و درخواست تجدیدنظر در تصمیمش را ندهند. آنها چنین نکردند. برای لحظهای به نظر میرسید که بهدلیل انتخابات اسرائیل یک وقفه طولانیمدت وجود خواهد داشت. بااینحال، حزب کارگر بهجای برگزاری انتخابات، اسحاق رابین را برای تشکیل کابینه بهجای مایر نامزد کرد. رابین، البته، دوست قدیمی کیسینجر بود که با او یک دیدگاه استراتژیک مشترک برای خاورمیانه عاری از نفوذ شوروی ایجاد کرده بود.
بر اساس سیستم اسرائیل، مایر در رأس دولت موقت باقی میماند- با دایان در کنارش - و اختیار کامل برای تصمیمگیری داشت تا زمانی که رابین بتواند دولتی را تشکیل دهد که اکثریت کنست آن را تایید کند. این یک مزیت اضافی بود که رابین و شیمون پرز (وزیر دفاع او که قرار بود بهزودی به این مقام منصوب شود)، پیشازاین به مایر و دایان در آنسوی میز پیوسته بودند تا با کیسینجر و مشاورانش بر سر توافقنامه جدایی مذاکره و تداوم آن را تضمین کنند. از فاجعه جلوگیری شده بود. یکی از اولین اقدامات مایر بهعنوان نخستوزیر موقت این بود که نامه محکومیت کیسینجر را با نوشتن اینکه پیشنهاد تندروانه ارائهشده توسط دایان در واشنگتن «منعکسکننده موضع دولت اسرائیل» بود، رد کرد.
شنبه، ۱۳ آوریل ۱۹۷۴، واشنگتن دی سی.ژنرال حکمت شهابی، فرستادهی اسد در دفتر وزارت امور خارجه کیسینجر از او خواست تا درباره پیشنهاد اسرائیل گفتوگو کند. پیش از این دیدار، اسد به کیسینجر نوشته بود که شهابی «با روحیه تقابلی نمیآید». بااینحال، دو روز قبل از قرار ملاقاتشان، یک جوخه انتحاری متشکل از سه مرد مسلح از «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین - فرماندهی کل» (PFLP)، یک گروه جنگجوی مارکسیستِ فلسطینی، از لبنان به شهر مرزی «کریات شمونه» در شمال رفته و هجده غیرنظامی اسرائیلی، از جمله ۹کودک را در یک آپارتمان به قتل رساندند. اسرائیل با حمله به شش روستا در سمت مرز لبنان و ویران کردن بیش از بیست خانه پاسخ داد و مراقب بود که تلفات جانی نداشته باشد. هنگامی که کیسینجر برای پذیرایی از شهابی آماده میشد، از انتقامگیری اسرائیل و شعلهور شدن درگیری در جولان که بهواسطه تلاش سوریه برای بازپسگیری موقعیت خود در قله کوه هرمون دامن زدهشده بود، مطلع شد.
در همان زمان، گزارشهای اطلاعاتی نشان میداد که برژنف تانکها و هواپیماهای اضافی را روانه سوریه کرده بود. این یک محیط نامطلوب برای این مشاوره حیاتی بود. کیسینجر در خاطرات خود، شهابی را بهشدت مغرور، کمی ناایمن و مشتاق پذیرش و شناسایی توصیف میکند. من [مارتین ایندیک] این فرصت را داشتم که با شهابی در دسامبر۱۹۹۴ آنگاهکه او دوباره وارد واشنگتن شد، وارد تعامل شوم؛ اما اینبار بهعنوان رئیس ستاد ارتش سوریه، تا با ایهود باراک، همتای اسرائیلی خود در آن زمان ملاقات کند. او تا آن زمان به معتمدترین مشاور نظامی اسد تبدیلشده بود؛ یکی از اعضای اصلی سُنی مذهب رژیم اقلیت علوی و یک ساعت طلایی از شرکت «اودمر پیگه» بهعنوان نشانی از جایگاه والای خود در دست داشت. در جلسات ما، او هیچیک از ناامنیهایی را که کیسینجر به آن پی برده بود، نشان نداد.
احتمالا چون در حضور اسرائیلیها بود، او سختگیر و محجوب جلوه کرد. اما هالهای از هوش، جاذبه و صداقت در او وجود داشت. طی استراحت برای نوشیدن قهوه، او بااحتیاط «ایتامار رابینوویچ»، سفیر اسرائیل در واشنگتن را به کناری برد و فقط یک جمله به او گفت: «به نخستوزیرتان بگویید ما میخواهیم صلح کنیم.» این مشابه همان پیامی بود که الجمسی بیست سال قبل در اولین برخوردش در بیابان به یاریو رسانده بود. قبل از اینکه کیسینجر نقشه اسرائیل را که دایان به واشنگتن آورده بود به شهابی نشان دهد، او تلاش کرد از تاثیر منفی آن بکاهد. چگونه؟ با توضیح اینکه در مذاکرات سینا تنها توانسته اسرائیلیها را بهجایی منتقل کند که در روزهای آخرِ قبل از توافق باید میبودند. شهابی درباره مدتزمان آن ابراز نگرانی کرد.
کیسینجر گفت که مایل است در پایان ماه سفر دیگری به منطقه داشته باشد تا این روند را تسریع بخشد و تا زمانی که برای انجام توافق لازم باشد، بین دمشق و بیتالمقدس رفتوآمد کند. کیسینجر مدعی شد که اسرائیلیها در ابتدا نیمی از خط را پیشنهاد داده بودند و اکنون، به لطف تلاشهای او، دایان یک خط دورتر، «تقریبا به خط ۶ اکتبر» ارائه میکند. او آنچه را که به دایان گفته بود بازگو کرد: اینکه حتی اگر اسرائیل به خط ۶ اکتبر عقبنشینی کند، برای اسد ناکافی خواهد بود. وی خاطرنشان کرد که نامهای محکم به نخستوزیر اسرائیل نیز نوشته و همین موضوع را بیان کرده است. کیسینجر سپس منطقه یک توافق احتمالی را تعریف کرد: «من به حداکثر خط ممکن دست خواهم یافت و این باید فراتر از خط ۶اکتبر باشد و باید قنیطره را نیز دربرگیرد.» تنها پسازآن نقشه دایان را فاش کرد.