این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
هوش مصنوعی در زمانه فعلی کاربرد بسیار زیادی پیدا کرده است. طراحی کاربری ساده و ارتباط راحت با این ابزار، همهگیری استفاده از آن را تسریع بخشیده است؛ به طوری که در بسیاری از مشاغل، استفاده از هوش مصنوعی و ابزارهای آن بهراحتی قابل مشاهده هستند. صنعت مدیریت دارایی و مشاوره سرمایهگذاری نیز از این موضوع مستثنی نیست.
هوش مصنوعی پیش از آنکه در صنعت مدیریت دارایی فراگیر شود در بخشهای مختلف صنعت مالی نقشآفرینی کرده است. از دهه ۱۹۹۰ میلادی کاربستهای اولیه این فناوری بهویژه در حوزههایی مانند مدلسازی نکول اعتباری و ارزیابی ریسک اعتباری مشتریان شکل گرفت و بیشتر بر فرآیندهایی متمرکز بود که بانکها و سایر نهادهای مالی برای سنجش قابلیت بازپرداخت تسهیلات یا کنترل ریسک انجام میدادند.
صنعت مدیریت دارایی، همواره در مرز میان علم داده و شهود انسانی حرکت کرده است. از نخستین صندوقهای سرمایهگذاری تا امروز، هدف این صنعت یافتن تعادلی میان ریسک و بازده بوده است. با این حال، در دهه اخیر با رشد استفاده از دانش هوش مصنوعی در همه ابعاد و صنایع، صنعت مالی و مدیریت دارایی نیز از این تکنولوژی بیبهره نبوده است. دانشی که نهتنها ابزار تحلیلگران را تغییر داده، بلکه در حال بازتعریف مفهوم «مدیریت دارایی» است.
رایجترین شکل مرگ دموکراسی در دنیای امروز، پیروزی در انتخابات آزادی است که پس از آن قوانین، قوه قضائیه، رسانه و جامعه مدنی، مرحله به مرحله محدود میشوند. برخی از این منظر انتخاب زهران ممدانی بهعنوان شهردار نیویورک را با انتخاب رجب طیب اردوغان در ترکیه، ویکتور اوربان در مجارستان و حتی هیتلر در آلمان مقایسه کرده و پیشبینی میکنند که انتخاب او سبب سقوط ارزشهای لیبرالیسم و دموکراسی در آینده آمریکا میشود.
انتخاب یک شهردار مهاجر، مسلمان و حامی گفتمانهای چپ اقتصادی و فرهنگی در بزرگترین نماد شهری سرمایهداری در قرن ۲۱، میتواند به فرود انسان بر ماه در قرن بیستم تشبیه شود.
در روزهای اخیر، جهان با شگفتی به نتایج انتخابات شهرداری نیویورک نگریست؛ زهران ممدانی، سیاستمدار ۳۴ساله مسلمان با ریشههای مهاجرتی از اوگاندا و هند و عضو حزب دموکرات سوسیالیست، با کسب بیش از ۵۲درصد آرا، بر رقبایی چون اندرو کومو (نامزد مستقل و فرماندار سابق نیویورک) و کورتیس سلیوا (نامزد جمهوریخواه) پیروز شد.
بازار مواد غذایی آمریکا دوباره در مرکز سیاست قرار گرفته است. از «جنگ تعرفهها» تا «بحران گوشت و پاستا»، تصمیمهای اقتصادی دونالد ترامپ نهفقط بازار جهانی را لرزانده، بلکه مستقیما سفره آمریکاییها را نشانه گرفته است.
در صبحی بارانی، غولهای صنعت پاستای ایتالیا در نزدیکی کاخ باشکوه دولتی این کشور گرد هم آمدند تا مراسمی برگزار کنند که قرار بود حالوهوایی جشنگونه داشته باشد؛ روز جهانی پاستا. اما فضایی از اندوه و نگرانی، بر سالن سایه انداخته بود. جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا و یک محافظهکار سرسخت راستگرا، از نزدیکترین متحدان دونالد ترامپ در اروپاست. با این حال، این نزدیکی سیاسی مانع از آن نشده که وزارت بازرگانی آمریکا تهدید کند بر پاستای ایتالیایی تعرفه ضددامپینگ سنگینی وضع خواهد کرد.
«واقعا تاسفبار است.» آنتونیو رومو این جمله را درباره جدیدترین هدف دونالد ترامپ در جنگ تعرفهای بیپایانش میگوید: پاستای ایتالیایی. رومو، نسل ششم از خانوادهای است که در سال ۱۸۴۶ آسیاب گندم «پاستا رومو» را در شهر بنونتو در جنوب ایتالیا تاسیس کردند؛ خانوادهای که با سه اسب خود گندم را از مناطق کامپانیا و پولیا حمل میکرد تا پاستای تازه تولید کند.
ایالات متحده حالا در حال چشیدن طعم سیاستهای حمایتی دونالد ترامپ است. تازهترین دادهها نشان میدهد برخلاف ادعای رئیسجمهور، این شرکتها و مصرفکنندگان آمریکایی هستند که هزینه تعرفههای جدید وارداتی را میپردازند، نه کشورهای صادرکننده خارجی؛ وضعیتی که نبرد فدرالرزرو با تورم را نیز پیچیدهتر کرده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز جمعه از وزارت دادگستری خواست شرکتهای بستهبندی گوشت را بهدلیل احتمال نقش داشتن در افزایش قیمت گوشت گاو مورد تحقیق قرار دهد. ترامپ در شبکههای اجتماعی، این صنعت را متهم کرد که از طریق «تبانی غیرقانونی، تثبیت قیمت و دستکاری قیمتی»، باعث بالا رفتن بهای گوشت گاو برای مصرفکنندگان آمریکایی شده است.
اواخر دهه ۴۰ خورشیدی، زمانی که جمعیت تهران طی دو دهه چند برابر شد و از۳ میلیون نفر عبور کرد، بحث انتقال پایتخت اداری در محافل برنامهریزی و تصمیمگیری مطرح شد. امروز درحالیکه جمعیت تهران به چهار برابر اواخر دهه ۴۰ افزایش یافته است، همچنان این بحث پابرجا و البته بیسرانجام باقی مانده است.
اخیرا اظهارات رئیسجمهور ایران درباره انتقال پایتخت، موضوعی را که سالها در سطح شعار و گمانه باقی مانده بود، دوباره به مرکز توجه عمومی کشانده است. در ابتدا به نظر میرسید اشارهها صرفا یک ایده سیاسی گذرا باشد اما با تکرار این بحث و تاکید بر گزارههایی مانند اینکه «مشکلات تهران قابل حل نیست» این تصور شکل گرفته که دولت قصد دارد این بار مساله را در سطح یک طرح جدی دنبال کند. نکته مهم این است که اگر از منظر تخصصی به مساله نگاه کنیم نه بحران تهران و نه بحث انتقال پایتخت، هیچکدام بدون تحلیل دقیق و مبتنی بر ساختارهای واقعی قابل فهم نیستند.
انتقال پایتخت تصمیمی است که فقط نقشه اداری کشور را عوض نمیکند؛ این تصمیم با هویت ملی، ساختار اقتصاد و سرنوشت میلیونها انسان سروکار دارد. پیش از هر انتخاب، باید واقعیتهای تاریخی، فنی و سیاسی را کنار هم گذاشت و راهی که بیشترین منفعتِ ملی را دارد برگزید. در سالهای اخیر عنوان «انتقال پایتخت» بار دیگر به صدر بحثهای عمومی و رسمی آمده است.
تهران امروز فقط پایتخت سیاسی ایران نیست؛ مرکز اقتصادی، مالی، آموزشی، اداری و حتی فرهنگی کشور است. اما حالا همین تمرکز افراطی، خود به یکی از بزرگترین تهدیدهای توسعه تبدیل شده است.
سطح علمی دانشآموزان با یک افت عجیب و نگرانکننده همراه است. دانشآموزانی که قرار است آیندهسازان کشور باشند، حالا در اولین پیچوخمهای زندگی، یعنی امتحانات مدارس، نتایج ناامیدکنندهای را رقم زدهاند. مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزشوپرورش، شهریورماه امسال معدل دانشآموزان پایه دوازدهم در سال ۱۴۰۴ در مجموع رشتههای ریاضی، انسانی، تجربی و علوم معارف را ۱۰.۱۵ اعلام کرد. این در حالی است که باید تا پایان برنامه هفتم توسعه میانگین نمرات دانشآموزان حداقل ۲.۵ نمره افزایش پیدا کند و امسال نمرات نهتنها افزایشی پیدا نکرد بلکه دچار افت مجدد شده است.
در بحث افت سطح کیفی دانشآموزان، میتوان از عوامل مختلفی مانند تعطیلیهای ناخواسته مثل ناترازیهای انرژی، آلودگی هوا یا دوران همهگیری کرونا و نیز تغییرات متعدد در سیاستهای آموزشی و عدم یکپارچگی در برنامههای بلندمدت و امثالهم نام برد. البته باید بپذیریم که در عصر جدید و با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، آموزش رسمی در جهان با چالشها و بحرانهای جدی و متفاوتی روبهرو شده است.
افت سطح علمی دانشآموزان یکی از موضوعات مهم و جنجالی است که طی چند هفته گذشته در محافل مختلف علمی و نیز رسانهها به بحث گذاشته شده است. بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران حوزه آموزش درباره این مساله نظرات و پیشنهادهایی را مطرح کردهاند ولی بد نیست که این مساله از نگاه جامعهشناسی نیز مورد بررسی و نقد قرار بگیرد.
وضعیت تحصیل این روزها در ایران و دیگر نقاط جهان، باید از دیدگاه جامعهشناسی پس از کرونا بررسی شود و محققانی که در زمینه سیستم آموزش تحقیق میکنند باید نگاه عمیقتری نسبت به تفاوت تحصیل در دوران قبل و بعد از کرونا داشته باشند. کرونا تاثیر گسترده و چندبعدی بر آموزش در سراسر جهان گذاشت که هنوز به ابعاد مختلف آن به طور کامل پرداخته نشده است.
زهران ممدانی نام یک سوسیالیستِ مسلمانِ شیعه اهل اوگانداست، که در چهارم نوامبر ۲۰۲۵ به عنوان فاتح انتخابات شهرداری نیویورک، در صفحات تاریخ آمریکا ثبت شد.
پیروزی شگفتانگیز زهران ممدانی به مقام شهرداری نیویورک، امید تازهای در دل احزاب چپ اروپا برانگیخته است، امید به اینکه یک برنامه رادیکال و بیپرده بتواند در برابر موج نیروهای راستگرا در داخل قاره ایستادگی کند.
زهران ممدانی، نامزد دموکرات، در انتخابات شهرداری نیویورک به پیروزی قاطع دست یافت. در سخنرانی پرشور پیروزی خود، او گفت که خودش و حامیانش «یک دودمان سیاسی را سرنگون کردهاند» و وعده داد که شهری روشن و در دسترس برای همه بسازد.
اجارهبها، در نیویورک و هر جای دیگر، موضوعی ساده به نظر میرسد: وقتی اجارهها بیش از حد بالا میروند، دولت باید وارد عمل شود و سقفی برای آن تعیین کند. اما تجربه جهانی چیز دیگری میگوید.
پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک پس از یک کمپین پیشرو و پرسروصدا رخ داد که توجه جهانیان، بهویژه سیاستمداران و فعالان چپگرا، را به خود جلب کرد. این پیروزی در مناطقی از جهان که ممدانی خانواده و ریشه دارد، بازتاب خاصی داشت و همزمان در کشورهایی که او از آنها انتقاد کرده بود، از جمله اسرائیل، واکنش منفی برانگیخت.
در سالهای اخیر، روند تحولات خاورمیانه با سرعتی چشمگیر در حال دگرگونی است. کشورهایی که زمانی درگیر منازعات طولانی و بیپایان بودند، اکنون در حال بازتعریف منافع ملی خود در قالب همکاریهای اقتصادی، انرژی و فناوری هستند.
در معادلات منطقهای، ایران در جایگاهی پارادوکسیکال ایستاده است؛ کشوری با بیشترین هزینههای ژئوپلیتیک و کمترین بازده ژئواقتصادی. در زمان بحران و جنگ، ایران بهعنوان قدرت اصلیِ تامینکننده ثبات و امنیت، بار سنگین هزینهها را بر دوش میکشد؛ اما در زمان تقسیم منافع، کشورهای پیرامونی نظیر ترکیه، قطر و عربستان سعودی در صف نخست بهرهبرداران قرار میگیرند. این الگوی معیوب، از ضعف در طراحی «بازی منطقهای» و مشکل در ترجمه قدرت سخت به سود اقتصادی و نفوذ نرم ناشی میشود.
ایران، با تاریخ و تمدنی چندهزارساله و موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز - که از آن به چهارراه جهان تعبیر میشود - یکی از بازیگران اصلی و تعیینکننده منطقه و جهان به شمار میرود. فلات ایران از دیرباز گذرگاه شرق و غرب عالم بود و به مدت سدهها کاروانهای تجاری از طریق جاده ابریشم از ایران عبور میکردند.
برای پاسخ به این پرسش که چرا ایران در بازی منطقهای شریک نیست، باید دیدمان را به مساله تغییر داده و پرسش را به یک مرحله عقبتر ببریم؛ چرا ایران تنها مانده است؟ علت اینکه ایران در بازی منطقهای شریک نیست در تنها ماندن است.