تکرار تجارب قبلی؟
به رغم گذشت سالهای متوالی و داشتن تجربههای مشابه هنوز بورس تهران عمق کافی ندارد و تحت تاثیر اخبار، آماده واکنشهای هیجانی است. طبیعتا بعد از ۲۲ اردیبهشت اخبار مثبتی مخابره نشده که شاخص بورس تحت تاثیر آن بخواهد بیشتر از ۱۰۰۰ واحد رشد کند، مگر آنکه بپذیریم در افت قبلی آن اخبار منفی لحاظ شده است.اما این به آن معنی نیست که اهمیت خروج آمریکا از برجام یا در نهایت فروپاشی احتمالی آن برای بورس تهران کمرنگ باشد. یادمان باشد این مساله، یک بحران ۱۴ ساله را برای سهامداران به تصویر میکشد که همواره برای حل و عبور از آن چالش داشتهایم. اما این بار به نظر میرسد باید این بحران را در دل پازل بزرگتری از اختلافات ایران با غرب دانست، بحرانی که حل شدن آن نیاز به تصمیمگیری در سطوح عالی نظام و نه لزوما دولت فعلی دارد.اما در مورد نقاط مثبت و منفی برجام هم نباید مبالغه کرد و در مورد اثر آن بر متغیرهای اقتصادی اسیر تفسیرهای جناحی سیاسی شد. واقعیت آن است که برجام هر چه نداشته، سطح فروش نفت را به قبل از اعمال تحریمها رساند. نفتی که برای اقتصاد کشورمان کالایی استراتژیک است. از طرفی در مورد حل بحران بانکی و انتقال پول آنچنان که باید توفیقی نداشت.
برخی کارشناسان علت آن را در دیرهنگام عمل کردن مسوولان اقتصادی دولت دانستند و از این مساله گفتند که همزمان با مذاکرات باید این مساله دنبال میشد تا زودتر به نتیجه برسد. بعد از برجام آنطور که تصور میشد یا دست کم عدهای تصور میکردند کمپانیهای خارجی برای ورود به ایران صف نکشیدند. علت اصلی این موضوع نیز آماده نبودن ساختارهای لازم برای این امر بود. بهطوریکه مدتها طول کشید تا قراردادهای نفتی جدید منعقد شود. اما این نکته را نباید نادیده گرفت که کمپانیهایی که قبل از دوران تحریمها در سال ۸۴ در ایران بودند، بازگشتند؛ رنو و پژو آمدند، توتال هم دست به کار شد. در واقع قرار نبود برجام معجزهای کند، در بهترین حالت اگر از ضررهای دوران تحریم و فسادهای به وجود آمده ناشی از تحریمها و اتلاف سرمایه و انرژی صرفنظر کنیم، برجام ما را به سال ۸۴ بازگرداند. حال اگر این دستاورد حداقلی را بعضی به چالش میکشند و بگویند مهم نیست، باید بپذیریم که افت سطح فروش نفت به کمتر از یک میلیون بشکه در روز اهمیتی ندارد که البته این مساله واقعی نیست و قطعا اهمیت دارد. یکی از علل واکنش بازار ارز هم در نظر گرفتن این نکته است که دسترسی ما به ارز بینالمللی ممکن است سختتر شود.
این نکات گفته شد تا با در نظر گرفتن واقعیات موجود سراغ بورس تهران برویم؛ بورسی که زمانی سرخوش از آن بود که منازعه هستهای برای همیشه حل شده است، حال خود را در یک چالش بزرگتر میبیند که بحث نه بر سر انرژی هستهای و سیستم دفاع موشکی که بر سر نقش منطقهای ایران و در مجموع نقش ایران در نظام بینالملل است. طبیعتا بورس هم قرار است آیینهای از اقتصاد کشور باشد که اگر این گزاره را بپذیریم در مورد بورس تهران هم ارتباطات حداقلی با نظام مالی بینالمللی تا حدود زیادی آن را از اثرات منفی احتمالی مصون نگه میدارد. بازاری که بازیگران آن محدود به داخل هستند و نگرانی چندانی از واکنش سرمایهگذاران در عرصه جهانی به مسائل داخلی ایران ندارد، بورسی که محدودیت قیمت و حجم مبنایی را دارد که در هیچ یک از بورسهای معتبر وجود ندارد و شرکتهای عرضه شده در آن سهام شناور اندکی دارند. در چنین شرایطی بورس تهران حتی در زمان تنگنای سیاسی هم در صورت تمایل سیاستگذاران میتواند رنگ و بوی مثبتی داشته باشد. به ویژه آنکه با افت ارزش ریال رشد متغیر اسمی مد نظر خواهد بود.
بنابراین ممکن است رشدی در بورس رخ دهد که این رشد بیشتر از آنکه از متغیرهای بنیادی اقتصاد اثر پذیرفته باشد، حاصل تطبیق با افت ارزش اسمی پول ملی کشور باشد. این سناریویی است که یک بار دیگر هم در بورس تجربه شده است.اما جدا از شرایط کوتاهمدت، به نظر میرسد در میانمدت و بلندمدت گریزی از تطبیق با شرایط اقتصادی نظام بینالمللی اقتصادی نباشد. آن شرکتی که بهرهوری ندارد و بیشتر از ۱۰ سال است که زیان عملیاتی دارد و هزینههای مالیاش سر به فلک کشیده، با رشد ارزش جایگزینی و در نتیجه تضعیف ریال قیمتش مدتی رشد خواهد کرد، اما باز هم اصل بر بهرهوری و داشتن توجیه اقتصادی ادامه فعالیت عملیاتی است و گرنه سالهای ۹۱ و ۹۲ هم رشد بورس تقریبا با تضعیف ریال منطبق شد، اما سالهای ۹۳ و ۹۴ با وقوع رکود در عملیات شرکتها دشواریهای زیادی را در بورس شاهد بودیم. این بار هم وقوع این رویداد دور از انتظار نیست. از طرفی دشواری دسترسی شرکتهای حاضر در بورس به بازارهای بینالمللی و نقل و انتقال پول از پیامدهای محتمل اعمال تحریمهاست.
این مسائل جدا از مسائل اقتصادی داخلی است که شرکتهای بورسی هم بهعنوان جزئی از اقتصاد با آن درگیرند، بحران بانکی، بحران بدهی صندوقهای بازنشستگی و بحران بودجه دولت نیز وجود دارد. در واقع این معضلات یک ابرچالش هستند و حل آنها نه عزم یک دولت که عزم ملی را میطلبد. بهطور قطع حل این بحرانها تماما در گرو حفظ برجام نیست و بخشی از آن منشأ کاملا داخلی دارد، اما فروپاشی برجام هم کمکی به حل آنها نخواهد کرد و حتی بر دامنه آنها میافزاید.به این ترتیب در مجموع بازار سهام در صورت تکرار سناریوی قبلی میتواند رشد موقت و محدودی داشته باشد، اما پایداری رشد در بورس به متغیرهای واقعی اقتصاد بستگی دارد.
ارسال نظر