در دوران ریاست هوگو چاوز، تلاشهای گستردهای برای برکناری او از طریق جمعآوری امضا برای برگزاری رفراندومهای استیضاح شکل گرفت. این درخواستها نه تنها با برخوردهای سیاسی و امنیتی مواجه شد، بلکه پیامدهای اقتصادی قابلتوجهی به همراه داشت. دنیل اورتگا و همکاران (۲۰۰۹) در مقالهای به بررسی هزینههای اقتصادی این تلاشها پرداختهاند.
چهارشنبه، ۳۰ آبان ۱۴۰۳
اقتصاددان آمریکایی درباره کتاب «دگرگونی بزرگ» چه میگوید؟ (قسمت نهایی)
از موری روتبارد آمریکایی دستنوشتههای زیادی برجای مانده است. برخی از این نوشتهها از سوی شاگردان وی و علاقهمندان به آثار او ویرایش و منتشر میشوند. کتاب «روتبارد علیه فیلسوفان» یکی از این آثار است. این کتاب مجموعهای از نامهها و یادداشتهای انتقادی موری روتبارد علیه چهار متفکر نامدار را در خود جایداده و با تلاش رابرتا مودونیو، استاد علوم سیاسی دانشگاه روما تری ایتالیا تنظیم و منتشر شده است. این کتاب نظرات روتبارد را درباره ایدههای لودویگ فون میزس، فردریش هایک، لئو اشتراوس و کارل پولانی در خود جای داده است. این متن ترجمه بخش اول یادداشت روتبارد بر کتاب معروف «دگرگونی بزرگ» کارل پولانی است که در سال۱۹۶۱ به نگارش درآمده است.
در فضای سیاستگذاری دولتها، معمولا مشاهده میشود که سیاستگذاران اقتصادی بهطور عمده تئوریها را دریافت کرده و بدون تغییر، آنها را در شرایط اقتصادی کشور پیادهسازی میکنند. این رویکرد فراتر از این است که آیا آن تئوری با زمینه و ساختار خاص آن کشور سازگار است یا خیر؛ چراکه باید توجه داشت که هر نظریه بر اساس برخی فروض شکل گرفته و باید با نتایج تجربی نیز همخوانی داشته باشد؛ ضمن آنکه این نتایج تجربی میتواند از زمانی به زمانی دیگر و از جغرافیایی به جغرافیایی دیگر تغییر کند. از این رو در عمل نیز مشاهده میشود که اجرای مستقیم چنین نظریاتی همیشه به نتایج مشخص منجر نمیشود و ممکن است سیاستگذار در خلأهای سیاستی خود گرفتار شود. همچنین مهم است که بررسی کنیم آیا هر کشوری واقعا نیازمند اعمال سیاستهای از بالا به پایین برای هر مساله و موضوعی هست یا خیر؟
دارون عجماوغلو، سایمون جانسون و جیمز رابینسون بهخاطر پژوهشهای تاثیرگذاری که در زمینه چگونگی شکلگیری توسعه اقتصادی توسط نهادها انجام دادهاند، برنده جایزه نوبل اقتصاد۲۰۲۴ شدند. برخی معتقدند که اعطای جایزه نوبل به این پژوهشگران باید سالها پیش انجام میشد. مقالهای که اساس کار آنها را تشکیل میدهد، یکی از پرارجاعترین مقالات در حوزه اقتصاد است. کتاب بعدی عجماوغلو و رابینسون، «چرا ملتها شکست میخورند» نیز تاثیرات زیادی داشته است. این آثار، الهامبخش شکلگیری یک ادبیات غنی درباره رابطه بین نهادهای اجتماعی و توسعه اقتصادی بودهاند، بنابراین در این زمینه تبریک گفتن بجاست؛ اما آنها همچنین مورد انتقادهای قابل توجهی قرار گرفتهاند. پس از دریافت این جایزه، شایسته است که نقاط کور در تحلیلهای آنها مورد توجه قرار گیرد.
از موری روتبارد آمریکایی دستنوشتههای زیادی برجای مانده است. برخی از این نوشتهها از سوی شاگردان وی و علاقهمندان به آثار او ویرایش و منتشر میشوند. کتاب «روتبارد علیه فیلسوفان» یکی از این آثار است. این کتاب مجموعهای از نامهها و یادداشتهای انتقادی موری روتبارد علیه چهار متفکر نامدار را در خود جایداده و با تلاش رابرتا مودونیو، استاد علوم سیاسی دانشگاه روما تری ایتالیا تنظیم و منتشر شده است. این کتاب نظرات روتبارد را درباره ایدههای لودویگ فون میزس، فردریش هایک، لئو اشتراوس و کار پولانی در خود جای داده است. این متن ترجمه بخش اول یادداشت روتبارد بر کتاب معروف «دگرگونی بزرگ» کارل پولانی است که در سال۱۹۶۱ به نگارش درآمده است.
دوشنبه، ۲۱ آبان ۱۴۰۳
مرور نظریات در زمینه دورههای رونق و رکود در اقتصادها
سیکلهای تجاری، بهعنوان نمودی از بیثباتی در اقتصاد کلان شناخته میشوند که عمدتا آغاز وقوع آن را نیز به دوره صنعتی شدن نسبت میدهند. این سیکلها در مواردی نه تنها پیامدهای اقتصادی که تهدیدهای اجتماعی، همچون بیکاری، افزایش جرم و جنایت و ناامنی را نیز به همراه داشته و قادر بودهاند ثبات کلی یک جامعه را به خطر بیندازند. وقوع این سیکلها سبب شد تا تلاشهایی در نظریات اقتصادی برای تئوریزه کردن سرکوب نیروهای بازار شکل گرفته شود که این سرکوب را نیز با افزایش نقش دولتها همراه میشد.
یک اقتصاددان آمریکایی در یادداشتی نظر طرفداران سیاستهای تعرفهای مبنی بر غیرواقعی و انتزاعی بودن مدلهای مبانی اقتصاد را تایید کرد و گفت که برخلاف نظر آنها، آثار زیانبار تعرفه در این مدلها به درستی نشان داده نمیشود و خسارتهای آن در واقعیت بسیار بیشتر از انتظار است.
اقتصاددانان اغلب در پشت صحنه کار میکنند و سیاستهایی را شکل میدهند که بر زندگی میلیونها نفر تاثیر میگذارد. با این حال، تنها در مواقع بحران، نفوذ و مسوولیت اجتماعی آنها مورد بررسی قرار میگیرد. در ایران امروز که با چالشهای پیچیده اقتصادی، اجتماعی و حاکمیتی مواجه است، اقتصاددانان باید نقش خود را بازنگری کنند، از یافتهها و نگرشهای دیگر علوم بهره ببرند و حدود ورود خود را به این معنا که جامعه تا چه میزان ظرفیت دریافت اصلاحات اساسی را خواهد داشت و نقطه اعتدال کجاست، درک کنند و به مجاری اصلی اثرگذاری خود واقف باشند. به عبارتی دیگر، چگونه میتوانند نیروهای جامعه را تقویت کنند و کشور را به سمت اصلاحات پایدار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هدایت کنند، بدون آنکه تسلیم پوپولیسم یا ناکارآمدیهای سیستمی شوند؟ این یادداشت انتظارات از اقتصاددانان و مسیرهایی را که آنها باید برای ایجاد تغییرات معنادار طی کنند، بررسی میکند.
دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳
نابرابری اقتصادی و ساختار سیاسی در آلمان پیش از انقلاب صنعتی
یک مطالعه جدید از شهرهای آلمانی بین قرن ۱۶ تا ۱۹میلادی نشان میدهد که نظامهای سیاسی بسته به تقویت نابرابری در این شهرها منجر شده است. این پژوهش نتیجه میگیرد که نظام سیاسی بسته و نابرابری اقتصادی ضمن تقویت یکدیگر، مانع توسعه اقتصادی میشوند.
دارون عجم اوغلو و سایمون جانسون از MITبه همراه جیمز رابینسون از دانشگاه شیکاگو، جایزه نوبل اقتصاد را بهدلیل پژوهش پیشگامانه خود درباره چگونگی اثرگذاری نهادها در دستیابی به رفاه دریافت کردند. نظریات آنها درباره تداوم و تغییر نهادها موجب شکلگیری ادبیات گستردهای شد و بینش اقتصاددانان درباره نابرابریهای اقتصاد جهانی را دستخوش تغییر کرده است. ملیسا دل، دانشجوی سابق برندگان نوبل و استاد دانشگاه هاروارد، در گزارشی به بررسی ادبیات شکلگرفته توسط این اقتصاددانان پرداخت.
چهارشنبه، ۰۹ آبان ۱۴۰۳
مشاور اقتصادی ترامپ از طرح تجاری دولت او پرده برداشت
هفتهنامه اکونومیست در شماره اخیر خود یادداشت اسکات بسنت، مشاور اقتصادی دولت ترامپ را منتشر کرد. بسنت را معمار سیاستهای تجاری دولت ترامپ میدانند و این یادداشت را میتوان دستور کار دولت احتمالی دونالد ترامپ در حوزه تجارت جهانی تلقی کرد. این اقتصاددان معتقد است که نظام اقتصادی بینالمللی نیازمند بازنگری اساسی است و با این حال، ترک نظام تجارت بینالملل از سوی ایالات متحده یک اشتباه بزرگ محسوب میشود.
ادبیات تجربی درباره رشد و توسعه اقتصادی از مطالعه عوامل تعیینکننده نزدیک به زمان حال، به تحلیل عوامل و ریشههای عمیقتر (Deep Roots) و اساسیتر که ریشه در تاریخ طولانیمدت ملل داشتهاند، حرکت کرده است. مجموعه رو به رشدی از کارهای تجربی جدید بر اندازهگیری و برآورد تاثیرات متغیرهای تاریخی بر درآمد کنونی با در نظر گرفتن صریح ترکیب اجدادی جمعیتهای فعلی متمرکز شدهاند. شواهد این مطالعات حاکی از آن است که توسعه اقتصادی متاثر از صفاتی است که در درازمدت بین نسلها منتقل شدهاند و بحث درباره کانالهای مختلفی را ارائه میکنند که از طریق آن ممکن است ویژگیهای منتقلشده بین نسلی، بهعنوان نمونه خصوصیات بیولوژیک (از طریق انتقال ژنتیکی یا اپی ژنتیکی) و خصوصیات فرهنگی (از طریق انتقال رفتاری یا نمادین)، بر توسعه اقتصادی تاثیر گذاشته باشد (انریکو اسپولائور و رومن وازیارگ، ۲۰۱۳). ادبیات ریشههای عمیق یا توسعه مقایسهای (Comparative Development) به بررسی چگونگی تاثیر عوامل تاریخی بر نتایج اقتصادی فعلی و اجتماعی در کشورهای مختلف میپردازد.
شنبه، ۰۵ آبان ۱۴۰۳
تولیدکنندگان تجهیزات پزشکی چگونه به کاهش اجباری قیمت محصولات واکنش نشان دادند؟
یک مطالعه جدید نشان میدهد که قیمتگذاریهای جدید در صنعت تجهیزات پزشکی در آمریکا موجب شده است نوآوری در این صنعت افت قابل توجهی را تجربه کند. بر این اساس، به دنبال سیاست جدید هزینههای تحقیق و توسعه، تعداد اختراعات جدید و کیفیت محصولات بهطور معناداری کاهش پیدا کرده است.
درحالیکه بسیاری از اقتصاددانان به نقش نهادها در توسعه اشاره میکنند، گروهی دیگر از آنها با بررسی ریشه شکلگیری نهادها براساس ویژگیهای تاریخی و جغرافیایی، سعی دارند علل توسعهیافتگی برخی جوامع را توضیح دهند. بر این اساس برخی آداب و رسوم و موقعیتهای خاص جغرافیایی میتوانند بر روند توسعه جوامع اثر بگذارند.
پس از آغاز جنگ میان اوکراین و روسیه، کشورهای غربی نظرات متفاوتی حول اعمال تحریم بر روسیه پیدا کردند. این رویداد موضوع تحریم و جنگ اقتصادی را به یکی از موضوعات محبوب رشتههای مختلفی آکادمیک در سالهای اخیر تبدیل کرد و اقتصاد نیز از آن بیبهره نمانده است. پیشینه جنگ اقتصادی در عصر مدرن به قرن بیستم بازمیگردد و یکی از موضوعات جنجالبرانگیز آن دوره بود. این گزارش که بر اساس مقاله هریسون (۲۰۲۳) با عنوان «جنگ اقتصادی: درسهایی از دو جنگ جهانی» تهیه شده است، تجارب به دست آمده تحریم و جنگ اقتصادی در قرن بیستم را بررسی میکند و بهطور خلاصه، درسهای کلیدی بهدستآمده از آن تجربه پر هزینه را ارائه میدهد. این درسها میتوانند به درک بهتر از تحریمها و جنگهای اقتصادی کمک کند.
نکته اولیه روسو این بود که ایده مزیت نسبی زمانی به حد خودش میرسد که نیازهای بقای بشری را تامین کند. از آنجا که هر کسی باید بخورد و بنوشد، نیاز به آن دارد که کس دیگری عرضه کالاهای معیشتی و اساسی را تامین کند؛ به همین خاطر کالاهای معیشتی بهطور متناوب تحت شرایط بهشدت غیر بهینه هم تولید میشود و این به نوبه خود به معنای آن خواهد بود که هزینههای تولید برای برآورده کردن نیازهای بقا به نسبت بالا خواهد بود؛ درحالیکه برگشت آن برای تولیدکنندگان بهطور قابل ملاحظهای پایین خواهد بود.
کسب نوبل اقتصاد سال۲۰۲۴ از سوی اقتصاددانان «نونهادگرا» بار دیگر ایده آنها را در کانون توجهات قرار داده است. به همین مناسبت، «دنیایاقتصاد» یکی از نگاههای انتقادی به این نحله را مورد بررسی قرار داده و به تشریح نکاتی درباره نهادگرایی پرداخته است.
ظهور نهادهای اجتماعی را میتوان تلاشی از سوی نیروهای درون جامعه برای حل یک مشکل همگانی محسوب کرد. اتحادیههای کارگری را نیز میتوان در دسته چنین تلاشهایی قرار داد؛ نهادی ظهوریافته در جهت افزایش قدرت نیروی کار
(یا میتوان گفت کاستن از قدرت بنگاههای در حال رشد) و تامین منافع کارگران که از این طریق توازنی را میان منافع کارفرما و کارگر، با ایجاد «قدرتی متقابل» (Countervailing Power) برقرار سازد (جان کنت گالبرایت، ۱۹۶۷). اما چنین نهادی لزوما با کارکرد پیشگفته به پیش نرفته و میتوان کاستیهایی را در اهداف، روند و نتایج آن مشاهده کرد به شکلی که اتحادیهها در مواردی، کاملا بر ضد منافع کارگران و نیز کل اقتصاد عمل کردهاند.
درحالیکه دونالد ترامپ در دومین سال دوران ریاستجمهوری خود جنگ تجاری و تعرفهای با چین را با هدف حمایت از تولید این کشور کلید زد، یک مطالعه اقتصادی نشان میدهد که آورده قصور ترامپ از قواعد تجارت آزاد، کاهش صادرات ایالات متحده و تحمیل هزینه بیشتر به بنگاههای این کشور بوده است؛ بهطوریکه بخش تولید این کشور سالانه به ازای هر کارگر متحمل ۱۶۰۰دلار هزینه بیشتر شده است. این مطالعه تصریح میکند که سیاستهای تجاری اجراشده بر نهادههای وارداتی آثار سوء داشته و بر صادرات آمریکا با طرفهای ثالث اثر گذاشته است.
درحالیکه گرامیداشت کشتهشدگان جنگ یکی از اقدامات رایج برای یادکردن از فداکاری آنهاست، یک مطالعه جدید درباره بریتانیا نشان میدهد که این کار میتواند با تقویت روحیه فداکاری و «سرمایه مدنی» در نسلهای بعدی، مشارکت شهروندان در جنگهای بعدی را افزایش دهد.
تنیدگی بازار و بسترهای فرهنگی و سیاسی در کشورهای در حال توسعه از عمق زیادی برخوردار است؛ به عبارتی در این دسته از کشورها نمیتوان بدون توجه به سیاست و فرهنگ ایشان، توسعهای را تنها از دریچه بازار و آزادیهای آن رقم زد. کاوش در میان پاسخهای اندیشمندان درخصوص این مساله که بین آزادی اقتصادی و سیاسی، میان عوامل اقتصادی توسعه و میان عوامل سیاسی آن، کدام یک بر دیگری تقدم دارد، کدامیک شرط کافی را برقرار میسازند یا آنکه جمعا عواملی هستند که همه با هم لازمه یک توسعهاند نیز نشان میدهد که وضعیت این چند عامل کاملا تابع شرایط محیطی است و در هر زمینه و کشوری میتواند متفاوت باشد. با این همه، میتوان نتیجه گرفت که توسعهنیافتگی یک کشور نه فقط معلول یک عامل که مجموعهای از دلایل خواهد بود که در این بین نقش کلیدی تجارت بهعنوان پرکننده بسیاری از خلأهای اقتصادی در درون کشورها، پررنگ میشود.
تاثیر مالیات بر رفاه خانوار موضوعی شناختهشده است. پایههای مالیاتی و نرخ آنها میتواند به اشکال مختلف، جنبههای متفاوتی از رفتارهای اقتصادی خانوار را تحت تاثیر قرار دهد. در همین راستا، یک مطالعه جدید نشان میدهد که «قانون کاهش مالیاتها و مشاغل» که در سال۲۰۱۷ در کنگره ایالات متحده به تصویب رسید، موجب شده است پاسخدهندگان به نظرسنجیهای فدرالرزرو اعلام کنند که از نظر مالی زندگی راحتتری دارند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که این کاهش مالیاتها بر رفتار خانوار مانند دریافت اعتبار و احتمال نکول اثر گذاشته است.
بر این اساس،این سیاست عمده اثر خود را متوجه گروههای درآمدی کرده که زندگی مالی خود را راحت توصیف کرده بودند و اثر معناداری بر وضعیت افرادی که زندگی مالی متوسط یا سختی را پشت سر میگذاشتندنداشته است
آموزههای دینی بهواسطه تاثیر بر ترجیحات فردی، هنجارهای اجتماعی و نهادهای اقتصادی میتواند بر رشد اقتصادی تاثیر بگذارد. یک مطالعه جدید با مرور بخشهای مختلف ادبیات این حوزه، نحوه اثرگذاری دین بر عوامل مهم تاثیرگذار بر رشد اقتصادی را بررسی کرده است.
برنامه پنجساله سوم توسعه بهعنوان جدیترین برنامه پس از انقلاب، با واقعبینی بیشتری در اهداف، با فاصلهای نسبت به دیگر برنامهها، موفق اعلام شد. با این همه بررسی جزئیتر اهداف این برنامه، فراز و فرودی در رسیدن به اهداف را نشان میدهد.
سومین دهه از قرن بیستویکم در حالی به نیمه خود نزدیک میشود که رویدادهای مختلف در سطح جهان شباهتی به ایدهآلهای اندیشهای که عموما با نام «لیبرالیسم» شناخته میشود ندارد. درحالیکه در یکسو آزادیهای اقتصادی با دیوارهای تعرفه، جنگهای تجاری و مجموعهای از مقررات و مالیاتها به محاق میرود و از سوی دیگر آزادیهای مدنی و سیاسی زیر چکمه حاکمان تمامیتخواه و کشاکش احزاب پوپولیست چپ و راست از رونق افتاده است. در عرصه بینالملل نیز صلح جهانی در حال تضعیف است و نظامیگری و جنگ بار دیگر در حال تبدیل شدن به اتفاقی رایج است. در چنین شرایطی، برای لیبرالیسم و آرمانهایش میتوان چه آیندهای متصور بود؟ پیتر بوتکه، اقتصاددان و استاد دانشگاه جورج میسون در مقالهای با عنوان «آینده لیبرالیسم» به بررسی این موضوع پرداخته است.
چهارشنبه، ۰۴ مهر ۱۴۰۳
زمین بازی «هوشمصنوعی» چیست؟ کارشناسان در میزگرد «اکوایران» بررسی کردند
فرهاد نیلی، اقتصاددان، در میزگردی که با حضور رحمن قهرمانپور و به میزبانی «اکوایران» رسانه تصویری گروه رسانهای «دنیای اقتصاد»برگزار شد، مهمترین مساله حوزه فناوریهای نوین در کشور را «تنظیمگری داده» معرفی کرد. در این نشست که با موضوع بررسی کتاب «قدرت و پیشرفت؛ نزاع هزارساله ما بر سر فناوری و بهروزی» تالیف دارون عجماوغلو برگزار شد، هر دو صاحبنظر پیام کتاب را از جنبههای متفاوت بررسی کردند و بر این نکته صحه گذاشتند که هماکنون شاهد ظهور یک تکنولوژی تاثیرگذار و کلیدی در تاریخ بشر هستیم و نگرانیها درباره آینده آن بجا و درست است. با این حال نیلی ضمن تایید اهمیت موضوعات مطرحشده در این کتاب تاکید کرد که مساله فناوریهای جدید در کشور ما هماکنون جنس دیگری دارد. بر این اساس فقدان تنظیمگری صحیح در حوزه داده موجب هراس از پیگیری از سوی مقامات ناظر میشود و در نتیجه کسی جرات استفاده راهگشا از برخی دادهها را ندارد. این نگرانیها نباید به قانونگذار این بهانه را بدهد که با استفاده از ابزار تنظیمگری، زمین بازی را بهگونهای تنظیمکند که همچنان امکان فعالیت را از بازیگران سلب کند.
هایک معتقد بود عقلانیت اقتصادی نه در ذهن افراد که در فرآیندی اجتماعی و از طریق نظام قیمتها شکل میگیرد که «نظمی خودجوش» را شکل میدهد و در مقابل «معماری انتخاب» رفتارگران قرار میگیرد. با این همه آیا اتریشیها و رفتاریها نقاط اشتراکی هم دارند؟
درحالیکه حمایتگرایی به یک سیاست اقتصادی محبوب میان هر دو طیف چپ و راست سیاسی تبدیل شده است، مطالعات تاریخی و اقتصادی از نادرستی مدعیان این ایده حکایت دارد. بر این اساس، حمایتگرایی نه تنها از سطح رشد اقتصادی میکاهد، بلکه با کاهش بهرهوری همراه میشود.
کامالا هریس، معاون رئیسجمهور ایالات متحده و نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری آتی این کشور، در بخشی از برنامه اقتصادی خود از ایدهای جدید رونمایی کرد؛ نامزد ۵۹ساله حزب دموکرات پیشنهاد داده است که مالیاتدهندگانی که ثروت خالص بالاتر از صدمیلیون دلار دارند ملزم شوند تا بر «سود محققنشده» داراییهایشان، مانند اوراق قرضه دولتی و شرکتی و سهام مالیات بپردازند. این ایده انتقادات فراوانی را به همراه داشته است؛ منتقدان طیف گستردهای از فعالان بازارهای سهام، متخصصان حوزه مالیات و اقتصاددانان را تشکیل میدهند. تایلر کوئن، استاد اقتصاد دانشگاه جورجمیسون و همبنیانگذار وبلاگ شناختهشده «مارجینال رولوشن» در یادداشتی به تشریح این نکته میپردازد که چرا این ایده هریس، نتایج خوبی برای اقتصاد آمریکا به بار نمیآورد.این طرح میتواند به سرمایهگذاری خطرپذیر، کارآفرینی و ریسکپذیری، کاهش گزینههای تامین مالی برای استارتآپها و کاهش پویایی اقتصادی منجر شود. علاوه بر این ناپایداری این منبع مالیاتی نیز قابل توجه است
برنامه پنجساله اول توسعه که بیشتر با نام «سیاستهای ثبات اقتصادی» یا «برنامه تعدیل ساختاری» نیز شناخته میشود، دربرگیرنده اصلاحاتی اساسی در سیاستهای اقتصادی دولت ایران بود.
اقتصاددانان بر سر منشأ تورم جهانی کووید با یکدیگر اختلاف نظر دارند؛ برای مثال گروهی آن را ناشی از عوامل سمت عرضه مانند قیمت انرژی میدانند. یک مطالعه جدید نشان میدهد که عوامل سمت تقاضا نقش غالب را در شکل دادن به تورم پساکووید داشته است.
علم توسعه اقتصادی نیز مانند آنچه توماس کوهن در کتاب «انقلابهای علمی» درخصوص تعییرات و انقلابها در نهاد علم اشاره کرده، دچار تغییرات و تحولات مختلف در طول زمان شده است. تغییراتی که شامل مفاهیم و اهداف توسعه میشود.
هنوز روزهای اولیه دولت استارمر است و در این مرحله، ما فقط میتوانیم واقعا بر اساس احساسات و نه سیاستهای خاص، این دولت را قضاوت کنیم. اما با در نظر گرفتن این موضوع، به نظر میرسد که از دیدگاه لیبرال کلاسیک، این دولت بسیار پیچیده خواهد بود. من متوجه هستم که این یک تحلیل زودتر از موعد به نظر نمیرسد (و درواقع انتظار دریافت جایزه پولیتزر برای آن را ندارم). نشانههای دلگرمکنندهای در سیاستهای اقتصادی دولت استارمر وجود دارد. به نظر میرسد که حزب کارگر درباره تضعیف ریزهخورانی که اقتصاد بریتانیا را فلج کردهاند، نسبتا جدی است. اما همچنین به نظر میرسد این دولت، همزمان انگیزه ایجاد محدودیتهایی نگرانکننده و اقتدارگرایانه بر آزادیهای مدنی دارد؛ بهویژه وقتی صحبت از قانونگذاری در رابطه با گفتار سیاسی میشود.
رکود پدیدهای است که در آن همه گروهها دچار افت درآمد و متعاقبا افت مصرف خواهند شد؛ اما شدت این اثر، همگن نیست. با سه دستهبندی حول انباشت دارایی و بدهی خانوار، میتوان دید که کدام گروه بیشتر متاثر میشود و سیاستگذاری باید معطوف به کدامیک باشد.
چهارشنبه، ۰۷ شهریور ۱۴۰۳
نحوه تعامل جغرافیای سیاسی یک جامعه و سیاست خارجی آن
بهره بردن از دیدگاه ژئوپلیتیک در تحلیل روابط اجتماعی یک جامعه، نکات برجستهای را مشخص میکند. نظر به توان جغرافیا در توضیحدهی نحوه توزیع قدرت و منافع درون مرزهای یک کشور، باید یادآور شد که جغرافیا همچنین میتواند بر روابط سیاست خارجی آن کشور نیز اثر بگذارد؛ مسالهای که با اضافه شدن مفهوم «تصور جغرافیایی» میتواند بخش زیادی از رفتار دیپلماتیک یک کشور را توضیح دهد. یادداشت حاضر تلاشی در جهت بازنمایی رهیافت ژئوپلیتیک و ارائه بینشی اقتصادی و سیاسی از آن در تحلیل کلانرفتارهای یک جامعه است.
«فرهنگ مادی» یعنی آن بخشی از فرهنگ یک جامعه که در عالم ماده بروز پیدا کرده است یا آن بخشی از جهان بیرون که انسان آن را دستکاری کرده و بهطور ارادی یا غیرارادی یک پیام فرهنگی در آن ثبت کرده و ممکن است توسط یک شخص یا توسط گروههای مختلفی از افراد تولید شود. میتوان فرهنگ مادی را که مورد توجه انسانشناسان، باستانشناسان و در کل دانشمندان علوم اجتماعی است با استفاده از چارچوبی اقتصادی، طبقهبندی کرد تا دلالتهای فرهنگی آن بهطور دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد. در این یادداشت به تفکیک انواع فرهنگ مادی خواهیم پرداخت و دلالتهای هرکدام برای مطالعات فرهنگی و تاریخ اقتصادی را از نظر خواهیم گذراند.
درحالیکه بسیاری از شاخصهای اقتصادی کلان با ضمیر «ما» تفسیر میشود، استفاده غیرانتقادی از این واژه میتواند نوع نگاه ما به موضوعات سیاسی را دچار آشفتگی کند. باید توجه داشت که یک ملت از یک مجموعه واحد از منافع تشکیل نشده است.
مساله آدام اسمیت، عنوانی که تقریبا یک قرن بعد از درگذشت آدام اسمیت در آلمان رایج شد، در واقع نسخه آلمانی بحثهای اولیه فرانسه درباره روابط میان آزادی مثبت و آزادی منفی از یک طرف و کار و حق کار از طرف دیگر بود. همانطور که در مباحث اندیشمندان فرانسوی مطرح بود مساله بر سر رقابت ادعاهای فردگرایی در مقابل نوعدوستی تحت شرایطی که تا آن زمان بدون هیچ شبههای «کاپیتالیسم» نام نهاده شده بود، متمرکز بود. مساله با اختلاف ظاهری میان نظریه اخلاقی که اسمیت در کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» که در سال ۱۷۵۹ مطرح کرده بود و نظریه بازار که در کتاب «ثروت ملل» در سال ۱۷۷۶ طرح کرده بود، محصور شده بود. طبق نقدهای بعدی اسمیت، مبنای نظریه اخلاقی هواداری بود در حالی که مبنای نظریه بازار نفع شخصی بود. مساله آدام اسمیت این بود که چطور یا چگونه یک نظریه میتواند با نظریه دیگر آشتی کند.
فرهنگ چیست؟ برای آن تعاریف متعددی بیان شده، از جمله «مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرفها، ارزشها و اعمالی» که در میان یک گروه مطرح یا مشترک است (نک: دیوید تراسبی، اقتصاد و فرهنگ، مقدمه).به همین دلیل میتوان گفت فرهنگ همان نگرش ما به زندگی و آدابی است که برای زندگی کردن لازم میدانیم. این رویکرد به فرهنگ، آن را با تعریف «نهاد» در عرصه علم اقتصاد مربوط میکند. اقتصاددانان با هدف بررسی عوامل موثر بر کنشهای اقتصادی انسان، قواعدی را که انسانها برای فعالیت در جامعه استفاده میکنند مطالعه میکنند. نهادها، قواعد نوشته و نانوشته بازی جمعی هستند و به همین دلیل است که آداب و رسوم و عرفهای رایج در یک جامعه، نهاد دانسته میشوند.
بسیاری علم اقتصاد را علمی کسلکننده و بیرحم میشناسند. به زعم آنان، اقتصاد علمی است اشباعشده از اعداد که در آن هیچ خبری از نوعدوستی وجود ندارد؛ اما اقتصاد شاید تنها شاخهای از علوم انسانی است که در آن ترجیحات متفاوت انسانها تحقیر نمیشود.
مطلوبیت، این مفهوم نامرئی اما قدرتمند، بیش از ۱۵۰سال است که ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است. از روزهایی که اقتصاددانان رویای ساخت «ماشین مطلوبیتسنج» را در سر میپروراندند تا امروز که دانشمندان با استفاده از فناوریهای پیشرفته تصویربرداری مغزی به دنبال ردپای مطلوبیت در مغز انسان هستند، این مفهوم راه درازی را طی کرده است. در یادداشت حاضر، خواهیم دید که چگونه «مطلوبیت»، از یک ایده ساده کمّی به یک مفهوم پیچیده و چندبعدی تبدیل شده است. این روند نه تنها داستان تکامل یک مفهوم اقتصادی است، بلکه روایتی است از تغییر نگاه ما به انسان، تصمیمگیری و حتی خود علم اقتصاد.
پنجشنبه، ۲۵ مرداد ۱۴۰۳
توجیه اقتصادی نهاد دولت بر مبنای نظریه اقتصاد خرد چیست؟
وقتی بازار میتواند بهترین تخصیص ممکن را انجام دهد، دیگر چه نیازی به وجود دولت است؟ بخش اعظم نظریه اقتصاد خرد یا به قول برخی، نظریه قیمت، در ستایش کارکرد بهینه سازوکار بازار است. بر اساس این نظریه، سازوکار بازار زمانی که تحت هیچ مداخلهای قرار نمیگیرد، به یک نظام خودتصحیح بدل میشود. قیمت به عنوان شاخص اعلای این سازوکار، به طرز معجزهآسایی تمام اطلاعات لازم را به تمام بازیگران موجود در هر بازاری اعم از تولیدکننده و مصرفکننده منتقل میکند و بر اساس آن، بازیگران خواسته یا ناخواسته رفتارهای خود را به نحوی تغییر میدهند تا بار دیگر، بازار به شرایط تعادلی بازگردد و ما را در بهینهترین شرایط ممکن قرار دهد. حال با این توصیف، یک پرسش مهم خلق میشود. اگر بازارها میتوانند یک نظام خودتصحیح باشند، دیگر چه نیازی به وجود دولت است؟ در واقع، آیا در این شرایط، دیگر نفس وجود نهادی مانند دولت دارای توجیه اقتصادی است؟ این درست همان پرسشی است که ما در شماره امروز صفحه اندیشه «دنیایاقتصاد» قصد داریم تا به آن پاسخ دهیم.
دموکراسی یک اسطوره است و در واقعیت، گروه کوچکی از نخبگان وجود دارند که بر جامعه حکومت میکنند؟ پاسخ به این پرسش، سبب روشن شدن ابعادی از پویایی یا انجماد سیاسی جوامع خواهد شد که کمترین اهمیت آن در این است که موجب میشود تغییرات در طی زمان ساختارهای حکومتی بهتر درک شود. این بررسی نتایج جانبی دیگری نیز خواهد داشت که از آن جمله پاسخ به این سوال است که آیا اعضای گروه نخبگان دچار تصلب هستند یا آنکه در طول زمان دستخوش تغییر شده و «چرخش نخبگان» نیز به اندازه اجتنابناپذیری حکمرانی نخبگان، محقق خواهد شد؟
شنبه، ۲۰ مرداد ۱۴۰۳
«دنیایاقتصاد» رابطه بازار اشتغال زنان و فرزندآوری را بررسی میکند
در ادبیات کلاسیک اقتصاد خانواده، فرزندآوری با نرخ مشارکت زنان رابطه عکس داشت، یعنی هر چه حضور زنان در بازار کار افزایش مییافت، از فرزندآوری آنها کاسته میشد. با این حال، از دهه ۱۹۹۰ به بعد، این رویه در کشورهای توسعهیافته عضو OECD تغییر یافت و رابطه نرخ باروری با نرخ مشارکت زنان مثبت شد. بررسیها نشان میدهد تغییر کیفیت حضور زنان در بازار کار علت این چرخش است. بر این اساس، وجود بازار کار منعطف و وفور موقعیتهای شغلی پارهوقت باعث میشود تا زنان بهصورت همزمان با پیشبرد موقعیتهای شغلی و اقتصادی، برنامههای خانوادگی خود را پیش ببرند. از طرفی با توجه به بازاری شدن بخش زیادی از مقوله مراقبت از کودکان، یک بازار کار منعطف علاوه بر افزایش مشارکت زنان، با فراهم آوردن درآمد بیشتر برای زنان، تقاضای آنها را برای فرزندآوری افزایش میدهد. بنابراین در جایی که سیاستها، هنجارهایاجتماعی یا شرایط اقتصادی داشتن همزمان شغل و خانواده را تسهیل میکند، فرزندآوری و مشارکت اقتصادی زنان بهطور توامان افزایش مییابد.
زمانی که از افراد خواسته شود تا نظر خود را در خصوص سطوح نابرابری که در جامعه وجود دارد بیان کنند، عنوان میکنند که نگران شدید نابرابریها هستند. اما درجه نگرانی آنها بسیار متغیر و دچار سوگیری است و این تفاوت میتواند منجر به شکلگیری گرایشهایی در ایشان شود که به تعبیری به رشد تقاضای آنها در خصوص افزایش سیاستهای توزیعی و حرکت به سوی ایدههای چپگرایانه منجر شود. اما لزوما این اتفاق نخواهد افتاد؛ زیرا آنچه مطالعات نشان میدهند این است که «درک از نابرابری» بسیار تعیینکنندهتر از «نابرابری واقعی» است.
در طول تاریخ اقتصادی، مرکانتیلیسم و سرمایهداری رفاقتی دو نظام اقتصادی متمایز بودهاند که هر یک به نوبه خود تاثیرات عمیقی بر ساختار و عملکرد اقتصاد کشورهای مختلف داشتهاند. در این مقاله، به بررسی تاثیر متقابل این دو نظام اقتصادی و پیامدهای همزمانی آنها بر اقتصاد ملی میپردازیم.
ایدهها و نظریهپردازان آنها چه نقشی در جهان ما دارند؟ بخش مهمی از مردم و اهل فن نقش معناداری برای ایدهها قائل نیستند؛ اما دنی رودریک با این گزاره مخالف است. به زعم او ایدهها در تعیین مسیر تاریخ بشر نقش مهمی را ایفا میکنند.
یکی از اصلیترین دغدغههایی که همراه با رشد مطرح میشود، نحوه توزیع عواید آن است. رشد اقتصادی ممکن است صرفا بخش اندکی از جامعه را منتفع سازد. بنابراین موضوع تقدم رشد بر توزیع یا عکس آن، یکی از موضوعات مهم در انتخاب استراتژی رشد برای جوامع مختلف بوده است.
چهارشنبه، ۰۳ مرداد ۱۴۰۳
استاد دانشگاه هاروارد تحت سلطهبودن جهان را بررسی کرد
تمام امور جهان تحت سلطه گروههای ذینفع است! این ادعایی است که باورمندان به نظریههای توطئه آن را میپسندند. به زعم آنان، هر رویدادی در جهان برای پیگیری منافع مادی گروههای ذینفع طراحی شده است. اما دنی رودریک فروض باورمندان به تئوریهای توطئه را زیر سوال میبرد.
چگونه میتوان به فهم رویدادها پرداخت؟ به بیانی سادهتر، چگونه میتوان به پاسخ پرسشهای خود رسید؟ طرح این پرسش و کوشش برای دستیابی به پاسخ آن، سرآغاز علم است. شاید بتوان با کمی اغماض بیان کرد که در حوزه علوم طبیعی مانند فیزیک، پاسخ این پرسش را دههها یا حتی قرنها پیش اهل علم ارائه کردهاند؛ اما داستان در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی مانند اقتصاد همچنان ادامه دارد. بحث بر سر روش مطالعه رویدادها در علم اقتصاد همچنان پابرجاست؛ بحثی که تفاوت اصلی علمی چون اقتصاد را با علوم طبیعی نشان میدهد. بحثی که سرآغاز مکتبهای فکری متفاوت در علم اقتصاد میشود و به دنبال خود، تفسیرها و تجویزهای مختلف اهالی علم اقتصاد را در مواجهه با رویدادهای یکسان دربردارد. ما در این یادداشت بنا نداریم که وارد جدل اندیشههای اقتصادی شویم. ما با مبنا قرار دادن جریان اصلی علم اقتصاد، تنها به ذکر این نکته میپردازیم که روش مواجهه «جریان اصلی علم اقتصاد» با رویدادها و راه این علم برای یافتن پاسخ پرسشهای خود تنها یک مسیر است و آن مسیر چیزی نیست جز جمعآوری دادهها و تحلیل آنها به کمک علم آمار.
سوال اساسی آن است که در حقیقت تا چه حد میتوان در اقتصاد، هنجارگرا (normative) نبود؟ و چقدر میتوان در این علم اثباتگرا (positive) ماند؟ تعاریف مرسوم از علم اقتصاد، تا چه میزان ایدئولوژیگرایی را به همراه دارند و اساسا رویکرد بنیانگذاران علم اقتصاد، چگونه بوده و در طول زمان دستخوش چه تحولاتی شده است؟
کاربرد سیاسی پرسش یا سوال اجتماعی با استحاله مفهومی و سیاسی سوژه کاپیتالیسم مرتبط بود؛ زیرا دیده میشد سوژه کاپیتالیسم از راست فرانسه به سمت چپ فرانسه حرکت میکند. در سال۱۸۴۷ یک مجموعه چند جلدی «تاریخ طبقه کارگر از برده تا پرولتاریای امروزی» توسط ژوزف رابرت جامعه شناس مسیحی که به «روبرت دووار» مشهور بود، چاپ شد.
یافتههای صندوق بینالمللی پول نشان میدهد درحالیکه موج مهاجران و پناهجویان تولید و بهرهوری را در اقتصادهای توسعهیافته افزایش میدهد و در عین حال به اشتغال نیروی کار بومی این کشورها آسیبی وارد نمیکند، اثر معناداری بر شاخصهای اقتصادکلان کشورهای در حال توسعه برجای نمیگذارد. بر این اساس مهاجرت به کشورهای توسعهیافته برای فرصتهای اقتصادی رخ میدهد، اما پناهجویان به کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور، با هدف گریز از خطرات جانی دست به مهاجرت میزنند.
دو مطالعه اقتصادی با بررسی رفتار نمایندگان و نتیجه انتخابات در ایتالیا و بلژیک نشان میدهند که وجود سطح بالاتر سرمایه اجتماعی، از طریق ایجاد هماهنگی در میان شهروندان جهت تنبیه سیاستمداران، سطوح بالاتری از مسوولیتپذیری سیاسی و تامین منافع عموم شهروندان را فراهم میکند.
درحالیکه دوران حیات آدام اسمیت به سالها پیش از شکلگیری اقتصاد رفتاری بازمیگردد، اما او برای محققان این حوزه نوظهور در علم اقتصاد درسهای زیادی برای آموختن دارد. «دنیایاقتصاد» در مروری بر مقاله «آدام اسمیت؛ اقتصاددان رفتاری» این درسها را مرور میکند.
سیاستمداران فارغ از حزب، مسلک و جایگاهشان خود را طرفدار پروپاقرص توسعه معرفی میکنند و در این زمینه تفاوتی میان دموکرات، اقتدارگرا، تمامیتخواه و آزادیخواه وجود ندارد. نکته مهم اینجاست که اغلب اوقات توسعه مترادف با برنامهریزی به کار برده میشود؛ عبارتی که در کنه خود حامل این پیشفرض مهم است که جامعه به مثابه یک ماشین قابلیت کنترل و هدایت دارد و برای دستیابی به هدف مهمی چون توسعه باید از این قابلیت حداکثر استفاده را برد. اما این خوانش از توسعه از کجا سروکلهاش پیدا شد و چگونه در جهان غالب شد؟ پیتر بوتکه، در مقدمه یکی از کتابهایش، اقتصاد پوزیتیویستی، انقلاب بلشویکی و انقلاب کینزی را سه تحول مهمی معرفی میکند که علم اقتصاد توسعه را قرن بیستم شکل داده است.
علم توسعه اقتصادی از زمان تولد پس از جنگ جهانی دوم، یک دوره از رشد را تا دهه۶۰ تجربه کرد و سپس در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، یک افول را به خود دید. در بررسی چرایی افول این علم، باید ابتدا نحوه شکلگیری این گفتمان و علم را بررسی کرد؛ سپس به اصول اولیه موضوعه این علم پرداخته و از دریچه این بحث، چرایی افول آن را جستوجو کرد.
بررسی «دولت» و «بازار» بهعنوان دو نهاد سیاسی و اقتصادی در طول زمان، این واقعیت را نشان میدهد که این دو، بدون یکدیگر قادر به پیشبرد اهداف فردی و جامعهای نبودهاند. نکتهای اساسی که در این مساله نهفته است آن است که در عین حال که این دو نهاد باید در تعامل با یکدیگر پیش بروند، هر یک میتوانند نیروهای قدرتمندی را علیه یکدیگر شکل دهند که پیامدهای مخربی را به همراه داشته باشند. گفتمان پیرامون ایجاد و حفظ چنین تعادلی، در عین پذیرش این اصل که این دو نهاد کامل نیستند، منجر به شکلگیری رهیافتی شد که در ابتدای کار از آن با «اقتصاد سیاسی» یاد شده و در حال حاضر، عمدتا تحت عنوان «علم اقتصاد» شناخته میشود.
امروزه دموکراسی بهعنوان سدی در مقابل اقدامات مخرب خودکامگان در نظر گرفته میشود. در عمل اتفاق دیگری میافتد و شاهد حفظ سیاستهای زیانبار به شکل دموکراتیک هستیم. این پارادوکس موضوع اصلی کتاب «افسانه رایدهنده منطقی» است. برایان کاپلان، اقتصاددان استدلال میکند که برخلاف توضیحات متداول، گروههای فشار یا ناآگاهی رایدهندگان عامل این انتخابها نیستند، بلکه در توصیفی بدتر، رایدهندگان «غیرمنطقی» هستند. به بیان بهتر، افراد بهطور گسترده ایدههای نادرستی دارند که مطابق این ایدههای نادرست تصمیم میگیرند. کاپلان ضمن برشمردن چهار سوگیری نظاممند در میان رایدهندگان، توضیح میدهد که انتخاب آزاد و اتکا بر بازارها، بهعنوان جایگزینی منطقی برای رویههای دموکراتیک است.
به لطف پیشرفتهای بیسابقه در فناوری، در حال حرکت به سمت جهانی بهتر هستیم. همه ما از صنعتی شدن سود بردیم و همچنین در مقایسه با نسلهای قبل، از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار هستیم. دیگر در جهان امروزی خبری از قحطی و گرسنگی نیست و بهخاطر همهگیری طاعون، سرخک، سیاهسرفه، آبله مرغان، آبله، تیفوس، مالاریا و... جامعه بشری درگیر نیست. در مقایسه با ۱۰۰سال گذشته در همه جوامع طول عمر متوسط یا همان شاخص امید به زندگی که در بدو تولد تنها ۴۰سال بود به خاطر رفاه، آسایش و بهداشت عمومی افزایش یافته است. برای مثال امید به زندگی در ۱۰۰سال گذشته در انگلیس از ۴۱ به ۸۲ و در ایران از ۵۵سال قبل از انقلاب به ۷۷سال در سال۱۴۰۰ افزایش داشته که همه آنها به لطف تحقیقات علمی و به تبع آن فناوری و نوآوری در جهان بوده است. صد سال پیش، پولدارترین فرد در جهان هم توان خرید و دسترسی به تلویزیون، پرواز بین قارهای از طریق هواپیما، قرصهای ضد بارداری، آنتی بیوتیکها و... را نداشت. با توجه به اینکه تحقیقات علمی انباشتی است یعنی دانشمندان و مخترعان تحقیقات خود را روی دستاوردهای دیگران سوار میکنند در گذشته بهدلیل نبود ابزارهای لازم برای ارتباطات و تبادل اطلاعات علمی به کندی صورت میگرفت؛ ولی به لطف توسعه اینترنت یافتهها و دانش امروزی به سرعت در دسترس همگان قرار میگیرد.
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ایران بحثهای اقتصادی بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه قرار گرفته است. انتخاب رئیس جمهور جدید میتواند مسیر اقتصادی کشور را به شکل قابل توجهی تغییر دهد و تصمیمات وی در این زمینه تاثیرات عمیقی بر زندگی مردم و آینده اقتصادی ایران خواهد داشت. در این میان دو سیستم اقتصادی نئولیبرالیسم و اقتصاد مرکزی که در بسیاری از کشورهای جهان بهکار گرفته شدهاند، میتوانند الگوهای مناسبی برای بررسی و تحلیل سیاستهای اقتصادی کشور باشند با نگاهی به تجربیات موفق و ناموفق این دو سیستم در کشورهای مختلف میتوان به درسهای ارزشمندی دست یافت که در تدوین سیاستهای اقتصادی کشور مفید خواهند بود. در ادامه به بررسی و مقایسه این دو سیستم اقتصادی و تاثیرات آنها در کشورهای مختلف میپردازیم تا بتوانیم از این تجربیات برای آینده اقتصادی ایران بهرهبرداری کنیم.
چهارشنبه، ۳۰ خرداد ۱۴۰۳
ریشههای غیردموکراتیک تداوم نفوذ فرادستان در اندونزی (قسمت دوم)
دموکراسیها از نظر میزان نفوذ نخبگان قدرتمند و گروههای ذینفع در سیاست بسیار متفاوت هستند. با اینکه ادبیات گستردهای وجود دارد که استدلال میکند نفوذ نخبگان و فرادستان، ریشه در تاریخ یک کشور دارد، اما درک ما از عوامل تعیینکننده این تداوم قدرت و نفوذ، محدود است. این گزارش نشان میدهد که فرصت دادن به کارگزاران رژیم گذشته برای باقی ماندن در قدرت در دوران گذار دموکراتیک، عاملی تعیینکننده در میزان نفوذ و اثربخشی نخبگان بر عملکرد اقتصادی است. این گزارش از آمار و روش شبهتصادفی در اندونزی سال۱۹۹۸ برای تخمین اثر علّی میزان نفوذ فرادستان بهره میگیرد. شهردارانی که در رژیم سوهارتو مشغول به کار بودند، قبل از اینکه با افراد جدید جایگزین شوند، اجازه داشتند دوره کاری خود را به پایان برسانند. همانطور که در قسمت اول این یادداشت بیان کردیم، این شهرداران باقیمانده از دوران سوهارتو نتایج مخرب اقتصادی از خود برجای گذاشتند.
در جلسه اول مناظرات ریاست جمهوری، مباحثهای بر سر نقش سرمایه خارجی در میزان رشد اقتصادی صورت گرفت. در این جلسه، برخی نامزدها نقش کمی برای سرمایه خارجی قائل بودند. اما بر اساس علم اقتصاد، سرمایه خارجی از طریق تکنولوژی، فرهنگ سازمانی و ارتباطات نقشی فراتر از منابع مالی دارد.
دوشنبه، ۲۸ خرداد ۱۴۰۳
ریشههای غیر دموکراتیک تداوم نفوذ فرادستان در اندونزی
دموکراسیها از نظر میزان نفوذ نخبگان قدرتمند و گروههای ذینفع بر سیاست بسیار متفاوت هستند. با اینکه ادبیات گستردهای وجود دارد که استدلال میکند نفوذ نخبگان و فرادستان ریشه در تاریخ یک کشور دارد، درک ما از عوامل تعیینکننده این تداوم قدرت و نفوذ محدود است. این گزارش نشان میدهد که فرصت دادن به کارگزاران رژیم گذشته برای باقی ماندن در قدرت در دوران گذار دموکراتیک در این کشور، عاملی تعیینکننده در میزان نفوذ و اثربخشی نخبگان بر عملکرد اقتصادی است. این گزارش از آمار و روش شبهتصادفی در اندونزی برای تخمین اثر علّی میزان نفوذ فرادستان بهره میگیرد، شهردارانی که در رژیم سوهارتو مشغول به کار بودند قبل از اینکه با افراد جدید جایگزین شوند، اجازه داشتند دوره کاری خود را به پایان برسانند.
تقریبا مالکیت را میتوان با هر چیز جمع بست. ما صاحب بدن خود هستیم درست همانطور که صاحب تلفنمان هستیم حتی با آنکه این دو نوع از مالکیت مستلزم انواع متفاوت حق، مسوولیت یا حقوق است. این به آن خاطر است که حقوق یا مسوولیتهای مالکیتی را میتوان هم بر مردم و هم بر نهادهای غیرشخصی مانند حکومت، صندوق، شراکت، بنگاه، تعاونی، صنف، کلیسا، قصبه، تیم، دانشگاه، موسسه یا هیات امنا بهکار برد. احتمالا در طول زمان، هرکدام از این انواع مالکیتهای متفاوت قادر به تغییرات تند بوده و توانسته در یک فضای حقوقی الکترونیک ناپدید شده باشد. احتمالا تقسیم کار هم تغییراتی داشته اما آنقدر واضح نبوده که نشان دهد حذف برخی از آنها چه چیزهایی را در پی خواهد داشت.
شنبه، ۲۶ خرداد ۱۴۰۳
واکنشها در کالیفرنیا درسهای علم اقتصاد را یادآوری میکند
سپتامبر سال گذشته میلادی بود که گوین نیوسام، فرماندار کالیفرنیا با امضای قانونی تحت عنوان «فرمان مسوولیت فستفودهای زنجیرهای» اعلام کرد که از ابتدای ماه آوریل سال۲۰۲۴ حداقل دستمزد افراد شاغل در فستفودهای زنجیرهای به ۲۰دلار در ساعت میرسد. حال با گذشت بیش از دو ماه از اجرای این قانون، واکنش کسبوکارها بار دیگر یکی از موضوعات کلاسیک اقتصادی را مورد توجه قرار داده است. بر این اساس، خبر تعدیل ۱۲۸۰نفر از پیکهای پیتزا هات، فستفود شناختهشده آمریکایی، در کنار سایر گزارشها از تعدیل نیرو انتقادات زیادی را متوجه قانونگذاران کالیفرنیایی کرده است.
همانطور که ازعنوان آن میتوان فهمید، کتاب به بررسی مدلهای کسبوکاری میپردازد که میتوانند برای «۹۹درصد» مفید باشد. منظور از «پساسرمایهداری» در این کتاب دوران دسترسی به شبکه ارتباطی همگانی، ارزان و در دسترس است. اما منظور از ۹۹درصد جامعه چه کسانی هستند؟ آنها عموم جامعه یا کسانی هستند که جزء یکدرصد ثروتمندان به حساب نمیآیند. آنها بانکدار و سرمایهدار نیستند و ممکن است هر لحظه شغل خود را در مصاف با فناوریهای جدید بهویژه اتوماسیون از دست دهند. اما در جهان امروز با پدیدهای مواجه شدهاند که کتاب از آن با عنوان «انقلاب صنعتی چهارم» یاد میکند. انقلابی که در آن «شرکتها به واسطه کلان دادهها، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و صنعت روباتیک بهصورت روزافزونی در حال سرمایهگذاری در بخش فناوریهای اتوماسیون هستند. این روند به شرکتها امکان میدهد تا بدون استخدام نیروی انسانی جدید همچنان به رشد و کارآمدی و سود مالی خود ادامه دهند.»
تجربه کشورهای دیگر درخصوص مهار تورم به ما چه میآموزد؟ آیا استفاده از نوعی سیاست پولی مبتنی بر هدفگذاری نرخ ارز کاری قابل اتکا برای مهار تورم است یا یک قمار بزرگ است؟ ما برای پاسخ به این پرسش به سراغ مقاله معروف فردریک میشکین رفتهایم.
فقر را میتوان اینگونه توضیح داد که فقر، فقدان نیازهای اولیه انسانی برای دستهای از افراد است که در مقابل این گروه محروم، گروه دیگری هستند که به فرصتها و نتایج بالاتر، دسترسی آزادانهتر دارند. بر این اساس به ارتباط میان فقر و نابرابری نیز میتوان رسید. فقدان گروه اول، به معنای توزیع ناعادلانه یا نابرابر منابع بین مردم یا گروهها تعریف میشود(یانگ، ۲۰۱۷).
لارنس اچ.وایت از معدود اقتصاددانان پرکار امروزی است که همچنان از استاندارد طلا حمایت میکند. او در تازهترین کتاب خود با عنوان «پول بهتر؛ طلا، فیات یا بیتکوین؟» روایتی جذاب و قابل فهم و در عین حال مملو از پاورقیها و ارجاعات تدارک دیده است که میتواند نقش سکوی پرشی عالی را برای کاوش عمیقتر ادبیات اقتصاد پولی بازی کند؛ درحالیکه ظهور رمزارزها تنور بحثها درباره آینده پول را گرم کرده است و بسیاری بهطور جدی به الزامات جایگزین شدن پولهای فیات با رمزارزها میپردازند، وایت طلا را نیز به این بحث وارد کرده و مزایا و معایب آن نسبت بیتکوین را نیز مورد بررسی قرار داده است. به گفته او، عرضه از پیشمعین و در نهایت ثابت بیتکوین بزرگترین مانع آن در برابر تبدیل شدن به یک پول است و موقعیت آن را در مقابل طلا تضعیف میکند.
فصل انتخابات ریاستجمهوری بار دیگر آغاز شده است. مانند همیشه با آغاز این فصل، تنور مباحثههای سیاسی نیز داغ میشود. برخی در این انتخابات ثبتنام میکنند و از برنامههای خود سخن میگویند و برخی دیگر نیز به نقد و بررسی این برنامهها میپردازند. حال متناسب با برنامههای مطرحشده و نقدهای واردشده میتوان یک برداشت سرانگشتی از فضای ذهنی جامعه بهدست آورد. پیرو همین مساله، دیروز گزارشی در صفحه سیاستگذاری روزنامه «دنیایاقتصاد» منتشر شد که برای نگارنده این یادداشت بسیار جالب توجه بود.
برایان کاپلان، اقتصاددان آمریکایی در تازهترین کتاب خود به تاثیر منفی مقررات محدودهکننده بر عرضه مسکن پرداخت. او با بیان اینکه حل معضل مسکن تقریبا تمام چالشهای اقتصادی خانوار را حل میکند، افزود که نظام مقررات فعلی با تولیدکنندگان این بخش به مثابه مجرم برخورد میکند.
علوم موجود، همگی بر پایه عناصر خاصی از تجربه انسانی بنا شده است که این عناصر، نظریات و مدلهای تحقیقی آن علم را توسعه دادهاند. در برخی از این علوم، همواره سطحی از انتزاع وجود دارد که در هر سطحی از آن انتزاعات، باید درجهای از تطابق با واقعیت و تامینپذیری وجود داشته باشد. نکته قابل توجه آن است که به نظر میرسد این سطح از تطابق با واقعیت، تنها توسط فروض پایهای آن علم خاص بهدست نمیآید و براساس رویکردی که بعضی از صاحبنظران دنبال میکنند، در صورتی درجات تطابق بالاتری حاصل میشود که از عناصر سایر علوم، فروض سایر علوم و حتی نظریات سایر علوم در تعیین فروض و ارتقای تئوریهای یک علم دیگر بهره برد (بولدینگ، ۱۹۵۶).
«دستمزد» هم مانند دیگر پدیدههای اقتصادی که مورد مطالعه اقتصاددانان هستند، قدمتی به اندازه تمدن بشری دارد. امروزه اقتصاددانان درمورد اثر افزایش یا کاهش دستمزدها بر میزان مصرف و سرمایهگذاری افراد صحبت و سهم کالاها و خدمات مختلفی مثل خوراک را در هزینه زندگی افراد مطالعه میکنند؛ اما باید در نظر داشت که زندگی انسانهایی که در طول تاریخ برای رفع نیازهای خود تلاش کردهاند هم شباهتهای زیادی به ما دارد. «زمان» همواره برای انسانها کمیاب محسوب میشده است، پس حاضر بودند برای آن هزینه بپردازند یا به عبارت دیگر، افراد دیگر را در قبال دستمزد اجیر کنند.
فهم چرایی شکست برخی ملتها در مقابل توفیق برخی دیگر در رسیدن به رفاه و تمول، سالهاست که یکی از مسائل مورد بررسی محققان و متفکران است و بخش جداییناپذیر کنکجاویهای افراد عادی را تشکیل میدهد. راینر زیتلمن، مورخ، جامعهشناس، نویسنده و فعال بخش خصوصی است که به واسطه آثار خود در زمینه اقتصادسیاسی شناخته میشود. پیش از این او ۲۶جلد کتاب منتشر کرده است. یکی از نکات قابل توجه آثار او تمرکز بر تهیه مستندات تاریخی و تجربی است که موجب شده بیشتر مورد توجه و ارجاع قرار بگیرند. او در تازهترین کتاب خود با نام «چگونه ملتها از فقر فرار میکنند: ویتنام، لهستان و خاستگاههای رفاه» سراغ این سوال دیرینه رفته و تلاش کرده از نظرگاه خود به این سوال پاسخی درخور بدهد. این کتاب تعادل خوبی میان اعداد مربوط به اقتصاد کلان، روایتهای افرادی که در آن دورهها زندگی میکردهاند، ارجاع به ادبیات دانشگاهی و دادههای نظرسنجی برقرار میکند و به زبان ساده، توضیحی درباره آنچه واقعا در این کشورها اتفاق افتاده است، ارائه میدهد.
در حال حاضر معمول نیست که به کاپیتال و کاپیتالیسم به مثابه دشمنان فانی فکر کنیم. یکی از اهداف آتی این کتاب آن است که توضیح دهد چرا مخالفتهای مفهومی که این کتاب بر مبنای آن قرار گرفته آنقدر عجیب و غریب به نظر میرسد و این مخالفتها چه معنایی دارد. دلیل اولیه هر دو را میتوان بهطور خلاصه در اینجا آورد. حقیقت آن است که کشف سیلبرنر اساسا دقیق نبود؛ چون مدتها قبل از او لویی بلانک در سال۱۸۵۰ از این واژه استفاده کرده بود و اینکه کلمه و مفهوم کاپیتالیسم در ابتدا با موضوعات قدرت سیاسی، تامین مالی جنگ و بدهی عمومی همراه و مرتبط بود.
دوشنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
از تحریف توسعه صنعتی تا جلوگیری از اصلاحات ارضی در پاکستان
توسعه صنعتی از منظر تاریخی بر اصلاحات ارضی موفق، سیاستهای صنعتی کارآمد و ساخت دولت مدرن مبتنی است. کشورهایی که در مسیر فوق رو به عقب رفتهاند، امروزه از منظر شاخصهای صنعتی و توسعهای وضعیت مناسبی ندارند. در این میان کشورهایی با ساختار روستایی و کشاورزی بزرگ یا آنهایی که حول گردآوری منابع خام فعالیت میکنند در این زمره هستند. این گزارش داستانی است از شکست توسعه صنعتی در پاکستان. از تحریف سیاستهای صنعتی تا ممانعت از اصلاحات ارضی و گسترش روستانشینی، حکایت یک ساختار نهادی است که مقاومت قابل توجهی در مقابل تغییر از خود نشان داده است. داستان تحریف توسعه صنعتی در پاکستان میتواند حاوی درسهایی برای تضعیف توسعه صنعتی در ایران باشد. از منظر نقاط ضعف بنیه تولیدی و چالشهای تولید صنعتی، دو کشور چندان هم بیشباهت به یکدیگر نیستند.
اغلب اوقات ما معنی کلمات را بدون آنکه تاریخچه پیچیده و تغییر تعاریف آن را بدانیم، بهکار میگیریم. «کاپیتالیسم» نمونهای از این موارد است. «کاپیتالیسم: داستان پشت یک کلمه» نوشته مایکل سوننشر(Michael Sonenscher)، تاریخدان و روشنفکر بریتانیایی دانشگاه کمبریج این بحث را پیش میکشد که به سختی میشود کاپیتالیسم را تعریف کرد؛ حتی با آنکه کاپیتالیسم هواداران و انجمنهای بیشماری را به همراه دارد. سوننشر که تاریخ سیاسی را در دانشگاه کمبریج تدریس میکند، متوجه شده است که ما واژه کاپیتالیسم را به سازمانهای صنعتی، تخصصهای فنی، تولیدکنندگان، رقابتها یا بازارها مرتبط میسازیم. هدف اصلی این کتاب طرح این موضوع است که هرچند «کاپیتالیسم» را به مثابه واژهای در نظر میگیریم که طیف موضوعات متفاوتی را شامل میشود، اما زمانی این واژه معنی خیلی مشخصی داشت که ما در طول زمان آن را فراموش کردهایم. «کاپیتالیسم» در اوایل قرن نوزدهم در کشور فرانسه ابداع شد که به سرمایهگذاری ثروت بخش خصوصی در بدهیهای عمومی بهکار میرفت و بهویژه به ابزاری برای تامین مالی جنگها، تبدیل شده بود. این یعنی آنکه کاپیتالیسم، محصول مالکیت خصوصی سرمایه بود. سوننشر مینویسد: «درحالیکه محکومان آن، افراد بدون سرمایه بودند.» به بیان دیگر، کاپیتالیسم در ابتدا آنطور که فهمیده میشد، یک فرضیه مالکیتی بود. کاپیتالیسم خودش آنطور که دیده میشد ابدا متهم به استثمار اقتصادی نبود. در عوض مساله در این سمت بود که چه کسی مالک سرمایه است. سوننشر این بحث را پیش میکشد که در حال حاضر آنچه به مراتب بدتر از کاپیتالیسم است، تقسیم کار مدرن است که هیچ راهحل روشنی ندارد. بر خلاف امروز و نه بر حسب تصادف، این تقسیم کار در ابتدا از کاپیتالیسم متمایز بود.
برای بسیاری از ما که در روزگار پول فیات زندگی میکنیم و سازوکار اقتصاد پولی را نیز برپایه آن میآموزیم، تصور اقتصاد جهان پیشامدرن سخت است؛ اقتصادی بر پایه پول کالایی (Commodity Money) که بازیگران عرصههای آن -از جمله حکومت- مجبور بودند بر اساس کمیابی منابع قابل استفاده بهعنوان پول، فعالیتهای خود را تنظیم کنند. برای مثال میتوان به نهاد «بازفراخوانی سکهها» (Recalling of Old Coins) اشاره کرد. این نهاد حاکمان را مجبور میساخت که برای ضرب سکههای جدید، سکههای قبلی را از میان مردم جمعآوری و ذوب کنند و سکههای جدید ضرب کنند.
یکی از موضوعات مطرح در فضای روشنفکری ایران، نحوه تعامل با «غرب» و دستاوردهای آن بوده است. با وقوع جنگهای ایران و روسیه و آشکار شدن ضعف نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران در مقابل قدرتهای اروپایی، راهکارهای جبران عقبماندگی و کاستیهای ایران مورد توجه اندیشمندان و دیوانسالاران ایرانی قرار گرفت. در دهههای بعد، تلاش برای فهم و استفاده از «تجدد غربی» و دستاوردهای آن با شدت بیشتری دنبال شد و در سپهر فکری ایران مفاهیم جدیدی وارد شد. در طول این سالها، نسخههای مختلفی برای این ارتباط از طرف روشنفکران ایرانی صادر شده است. از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا جلال آلاحمد و احسان نراقی، پیشنهادهایی را برای چگونگی این رابطه ارائه کردهاند. سیدفخرالدین شادمان نیز جزو روشنفکرانی است که در این خصوص قلم زده است. شاید شادمان به اندازه جلال آلاحمد و کتاب معروفش «غربزدگی» در این زمینه معروف و شناختهشده نباشد، اما جزو پیشگامان این حوزه محسوب میشود.