زنگ خطر ارزشآفرینی در صنعت پتروشیمی
این مساله علاوه بر بحرانهای مدیریتی، تحریمها و وعدههای ناتمام سیاسی، ناشی از تمرکز بیش از حد بر افزایش تناژ تولید به جای توسعه زنجیره ارزش است که همگی دست به دست هم دادهاند تا پتروشیمی ایران از جایگاه شایسته خود در اقتصاد جهانی فاصله بگیرد. خامفروشی محصولات و تولید مواد اولیه به جای محصولات نهایی با ارزش افزوده بالا، یکی از دلایل اصلی محدود شدن درآمد این صنعت است. در حالی که رقبای ما در صنعت پتروشیمی از طریق توسعه صنایع پاییندستی و عرضه محصولات پیچیده با ارزش افزوده بالا، ارزشآفرینی چند برابری را تجربه میکنند، پتروشیمی ایران در دام رویکرد سنتی به توسعه صنعت و تولید مواد اولیه گرفتار است و هنوز متانول و اتیلن صادر میکند.
یکی از مهمترین عوامل ناکامی در تحقق ظرفیتهای صنعت پتروشیمی، نبود یک برنامه جامع و استراتژیک برای توسعه و تکمیل زنجیره ارزش است. برنامهریزیها در این صنعت اغلب کوتاهمدت و پراکنده بوده و به جای تمرکز بر توسعه پایدار، بر افزایش تولیدات اولیه متمرکز شده است. این وضعیت باعث شده است تا زیرساختهای لازم برای صنایع پاییندستی و توسعه زنجیره ارزش ایجاد نشود.
در کشورهای پیشرو، وجود یک نقشه راه جامع، توسعه صنعت پتروشیمی را به سمت تولید محصولات با ارزش افزوده بالا هدایت کرده است. در ایران، نبود چنین حاکمیتی، علاوه بر کاهش بهرهوری، موجب هدررفت منابع و محدود شدن توان رقابتی در بازارهای جهانی شده است.
خصوصیسازی نیز که زمانی به عنوان راهحل بسیاری از مشکلات معرفی میشد، در عمل محقق نشده و نتوانسته مسیر این صنعت را اصلاح کند. واگذاری شرکتهای پتروشیمی به صندوقهای بازنشستگی و نهادهای غیرمتخصص، نه تنها مشکل را حل نکرد و بهرهوری را افزایش نداده، بلکه به تضعیف مدیریت و کاهش نظارت موثر منجر شده و مشکلات جدیدی به صنعت اضافه کرده است. این موضوع باعث شده که بسیاری از این شرکتها بدون چشمانداز روشن و برنامه استراتژیک فعالیت کنند.
یکی دیگر از چالشهای جدی این صنعت، تعدد طرحهای نیمهتمام است. پروژههایی که بدون تضمین تامین خوراک و بازار فروش آغاز شدهاند، منابع مالی کشور را به خود اختصاص دادهاند، در حالی که بهرهوری سرمایه را کاهش دادهاند. این پروژهها نه تنها بار مالی سنگینی به دوش اقتصاد گذاشتهاند، بلکه ظرفیتهای موجود را نیز به هدر دادهاند.
تحریمهای بینالمللی نیز، نه تنها بر صادرات محصولات پتروشیمی اثر گذاشتهاند، بلکه توسعه این صنعت را نیز محدود کردهاند. مشکلاتی مانند دسترسی محدود به فناوریهای پیشرفته، افزایش هزینههای صادرات و کاهش توان رقابتپذیری در بازارهای جهانی، از جمله نتایج مستقیم تحریمها هستند. ایران به دلیل نبود سرمایهگذاری کافی در زنجیره ارزش و تحریمهای شدید بانکی، به خامفروشی محصولات اولیه متکی شده است. این در حالی است که رقبای منطقهای، با استفاده از فناوریهای مدرن و توسعه صنایع پاییندستی، به تولید محصولات نهایی و ارزش افزوده بالاتر پرداختهاند.
علاوه بر این، این صنعت در میان مداخلات سیاسی گرفتار شده است. ورود سیاسیون به صنعت پتروشیمی و اعمال نفوذ در تصمیمگیریها، توسعه این صنعت را کند کرده است. وعدههای انتخاباتی و تصمیمات جناحی، بدون در نظر گرفتن الزامات تخصصی و اقتصادی، به ایجاد پدیدهای به نام «پترووعدهها» منجر شده است؛ وعدههایی که نهتنها عملی نمیشوند، بلکه مسیر توسعه صنعت را نیز مسدود میکنند.
اما آیا امیدی است؟ بله، اگر زاویه دیدمان را تغییر دهیم. برای عبور از این چالشها و دستیابی به جایگاه واقعی پتروشیمی در اقتصاد کشور، اصلاحات عمیقی لازم است. اولین گام، تمرکز بر زنجیره ارزش و توسعه صنایع پاییندستی و تدوین نقشه راه جامع برای توسعه زنجیره ارزش است. تولید محصولات نهایی با ارزش افزوده بالا میتواند درآمد ارزی کشور را چند برابر کند و وابستگی به خامفروشی را کاهش دهد. دومین اقدام، بازنگری در فرآیند خصوصیسازی و واگذاری این صنعت به بخشهای متخصص و توانمند است. اصلاح ساختار مالکیتی و شفافیت در مدیریت، میتواند زمینهساز بهرهوری بیشتر شود.
علاوه بر این، تکمیل پروژههای نیمهتمام بر اساس اولویتهای اقتصادی، تقویت تحقیق و توسعه (R&D) و حذف مداخلات سیاسی در انتصاب مدیران، از دیگر گامهای ضروری است. صنعت پتروشیمی ایران اگرچه با چالشهای زیادی روبهروست، اما با اصلاح مسیر و بهرهگیری از ظرفیتهای واقعی، میتواند به یکی از موتورهای پیشران اقتصاد کشور تبدیل شود. اما این موتور نیاز به سوخت تازه دارد؛ سوختی از جنس شفافیت، تخصص و نگاه بلندمدت. سیاستگذاران باید تصمیم بگیرند که میخواهند با این ظرفیت چه کنند: آن را خاموش کنند یا روشن؟
اکنون زمان آن رسیده که این صنعت از دام خامفروشی رهایی یابد و با نگاه به آینده، در مسیر خلق ارزش و توسعه پایدار گام بردارد. شاید وقت آن رسیده باشد که پتروشیمی ایران نه فقط به عنوان تولیدکننده مواد اولیه، بلکه به عنوان یکی از بازیگران اصلی زنجیره ارزش جهانی شناخته شود.