خطر عقب‌ماندگی تمدنی

مطابق آمارهای موجود، رشد درآمد سرانه در سه قرن اخیر آنچنان چشم‌نواز بوده ‌است که خود را در نمودارهای ریاضی به صورت یک تابع نمایی نشان می‌دهد. اما، پرسش مهمی که در برابر اقتصاددانان قرار گرفته ‌است، از این قرار است که این تابع نمایی زیبا چگونه خلق شده ‌است؟ این رخداد حیرت‌انگیز که ما آن را بزرگ، ناگهانی و استثنایی خطابش کرده‌ایم، ماحصل کدام فرآیند بوده‌است؟ اندیشیدن به این سوال آنچنان مهم و حیاتی هست که آدام اسمیت، علم اقتصاد را در سال ۱۷۷۶ با کتابی با عنوان «تحقیقی پیرامون ماهیت و علت ثروت ملل» آغاز می‌کند و دارون عجم‌اغلو و دوستانش که امسال برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند، با کتابی با عنوان «چرا کشورها شکست می‌خورند؟» در میان افکار عمومی شناخته‌شدند.

در مواجه با این پرسش که کدام فرآیند توانست تابع نمایی زیبای مذکور ما را ایجاد کند، پاسخ‌های مختلفی مطرح شده ‌است. اما، پاسخ غالبی که وجود دارد، این فرآیند طولانی‌مدت را ذیل دو بعد تعریف می‌کند: الف) فردی و ب) جمعی. در این روایت بیان می‌شود که همه‌چیز با شکل‌گیری مازاد آغاز می‌شود. زمانی که تولید از مصرف پیشی گرفت و مازاد تولید محقق شد، داستان متفاوت بشر از سایر جانداران نیز شروع شد. مطابق این روایت، با شکل‌گیری مازاد به‌مرور مصرف متنوع‌تر و تولید متمرکز‌تر می‌شد و همچنین، سازوکار بازار از دل وجود مازاد تولید زاده‌ شد. مطابق این روایت، بازار جایی بود که مازادهای تولید عرضه می‌شدند و مبادلات میان انسان‌ها در جهت رفع نیازها و برآورده‌کردن تقاضاهایشان شکل می‌گرفت. لکن، این تمام ماجرا نبود. مطابق روایت غالب، این همان حرکتی بود که آغازگر توسعه جوامع بشری محسوب می‌شود. حرکتی که ذیل تحرکات (رفتار) فردی قرار می‌گیرد و شناخته می‌شود.

p24 copy

اما، یک حرکت دیگری نیز وجود داشت که کار را تمام کرد. آن حرکت ذیل یک کنش جمعی در حال صورت‌گرفتن بود. مطابق روایت جریان غالب، در کنار بازار که نماد تحرکات فردی بود، یک حرکت جمعی نیز در‌حال شکل‌گیری بود که این حرکت جمعی در تلاش بود تا زیرساخت‌های لازم برای تجارت را فراهم کند. تجارتی که به کمک وجود آن، ما می‌توانستیم پهنه بازار را به تمام سطح جهان انسانی گسترش دهیم. این زیرساخت‌ها که در واقع همان غول‌هایی هستند که تمدن بشری بر شانه‌های آنان استوار ایستاده ‌است، در قدم اول نتیجه مازادهای تولید شکل‌گرفته در بازارها بودند (درست به همین دلیل است که اولین تمدن‌ها در هلال حاصل‌خیز شکل می‌گیرند) و در قدم دوم، بستری بودند تا مازادهای تولید بیشتری در ادامه تولید شوند.

همان‌گونه که می‌دانیم، مصادیق ما از این زیرساخت‌ها کم نیستند. شاید نام‌آشناترین زیرساخت برای ما مقوله ثبات و اعتماد باشد؛ اما مهم‌ترین آنها بی‌تردید پول است. با داشتن یک نگاه اجمالی به تاریخ پول متوجه می‌شویم که میان میزان پیچیدگی‌های پول در هر عصر و سطح تمدنی آن عصر نوعی همبستگی وجود دارد؛ به این معنا که هرچه تمدنی پیچیده‌تر بوده‌ است، آن تمدن در حال استفاده از پول پیچیده‌تری بوده ‌است. مع‌الاسف، در این یادداشت کوتاه امکان نقل مجدد روایت تاریخ تکوین پول مقدور نیست تا این ادعا را برای خوانندگان اثبات کنم؛ لکن، نگاهی گذرا به تاریخ تکوین پول از زمانی که مبادلات به صورت تهاتری صورت می‌گرفت تا زمانی که طلا و نقره به عنوان پول استفاده می‌شدند و در نهایت، آن هنگام که پول فیات خلق شد، همگی نشانگر این نوع همبستگی مثبت میان میزان پیچیدگی پول و میزان پیچیدگی تمدن بوده ‌است.

آنچنان که از تاریخ اقتصادی بشر می‌توان متوجه شد، پول‌های جدید در واکنش به انسدادهای صورت‌گرفته در مسیر تجارت‌ها ایجاد می‌شوند. به بیان بهتر، زمانی که انسان‌ها تصمیم به گسترش تجارت می‌گرفتند، نیازمند گسترش نظام پرداخت‌های خود نیز بودند. در نتیجه  آنها برای تحقق گسترش تجارت لازم می‌دیدند که پول‌های جدیدی را ایجاد کنند. درست به همین دلیل است که مسیر تاریخ تمدن انسان که با تهاتر آغاز شده ‌بود، به رمزارزها رسید. شاید برایتان جالب باشد که بگوییم گذار انسان از پول‌های با مولکول‌های ارزشمند همچون طلا و نقره به پول‌های فیات، موجب آن شد که دوران استعمار به سبک اسپانیایی‌ها بی‌معنا شود و جهانیان یک قدم دیگر به سمت صلح نزدیک‌تر شوند. این مثال‌ها در واقع این حقیقت را به ما نشان می‌دهد که عقب‌ماندگی در درک تحولات صورت‌گرفته در نظام پرداخت‌ها و اشکال پول یا جدی نگرفتن آنها، ما را به نوعی عقب‌ماندگی تمدنی هدایت خواهدکرد.

واقعیت این است که تمام تلاش بازار آن است که یک ارزش ذهنی را به یک مقدار عددی در قالب قیمت تبدیل کند. انجام این کار بسیار سخت و نفس‌گیر است و هر گونه خطا یا اختلال در این امر، می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد. برای انجام این کار خطیر، یعنی تبدیل ارزش ذهنی به ارزش عینی یا همان قیمت، ابزارهای پولی ایجاد می‌شوند. حال هرچه این ابزارهای پولی گسترش یابند، به همان میزان امکان تبدیل ارزش ذهنی به ارزش عینی یا قیمت با دقت بالاتر بیشتر خواهد شد. در نتیجه، کارآمدی آن نظام اقتصادی نیز ارتقا خواهد یافت. در جهت عکس نیز، هر چه ابزارهای پولی کمتر گسترش یابند، تحقق این امر با مشکل بیشتری مواجه خواهد شد.

بنابراین، نتیجه عدم گسترش و ارتقای ابزارهای پولی چیزی جز تخلیه ناگهانی و بزرگ ارزش‌های ذهنی به ارزش عینی یا همان قیمت نخواهد بود. این تخلیه‌های ناگهانی و بزرگ همان چیزی است که ما با نام شوک‌های قیمتی می‌شناسیم. بدین ترتیب، دولت‌های ما اگر قصد و اراده‌ دارند تا شهروندان ایرانی را از شوک‌های قیمتی نجات دهند، بهتر است در زیرساخت‌هایی همچون پول سرمایه‌گذاری کنند. آنها می‌توانند با گسترش و ارتقای ابزارهای پولی خود و بهره بردن از ابزارهای پولی جدید، از امکان تخلیه دقیق‌تر و روزانه‌تر ارزش‌های ذهنی به ارزش‌های عینی یا همان قیمت‌ها بهر‌مند شوند و از شوک‌های قیمتی جلوگیری کنند.

* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد در دانشگاه تهران