تمدن ِ در خطر؛ چرا ایران صنعتی نشد؟

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ سال‌ها سیاست‌گذاری نادرست اقتصادی سبب شده که برخی اقتصاددانان همچون فرشاد فاطمی، چشم‌انداز رشد اقتصادی هشت درصد را بسیار دور بدانند و هشدار دهند که اکنون دیگر نه‌فقط صنعت، بلکه آینده تمدنی کشور با خطر روبه‌رو است.

فرآیند صنعتی شدن در کشور ما در دهه ۴۰ شمسی آغاز خوبی در دولت و بخش خصوصی داشت؛ دولت در سازمان‌های توسعه‌ای با هدایت خود جریان‌ساز صنعتی‌سازی بود و بخش خصوصی پرچمداری بود که تلاش می‌کرد با انتقال تکنولوژی و مونتاژ به نوآوری صنعت را رقم زند. 

ما هر دو جریان در اوایل دهه ۵۰ و با افزایش درآمدهای نفتی ایران متوقف شدند؛ سیاستمداران و به‌طور خاص شخص شاه، علاقه‌مند بودند که به کمک درآمدهای نفتی -که حاصل اختلافات جنگ اعراب و اسرائیل بود- با سرعت بیشتری کشور را توسعه دهند و از منظر آنان، نماد توسعه، مصرف در مناطق شهری بود. 

بعد از انقلاب هم به دلیل ناآرامی‌های اول انقلاب و جنگ، کشور سیاست صنعتی مشخصی نداشت. صنعت بعضاً توسعه می‌یافت تا نیازهای اولیه مردم را تامین کند و همچنین کمکی برای جنگ باشد.

بعد از جنگ، فرآیند صنعتی شدن دوباره در حال آغاز بود اما در فرازوفرود، درآمدهای نفتی دولت‌ها سردرگم بودند. نکته جالب این است که در این فرآیند، اتفاقاً دولتی که رشد اقتصاد بیشتری ایجاد کرده و به رشد بخش صنعت منجر شده یعنی دولت اول و دوم آقای خاتمی، همان دولتی است که کمترین ادعای اقتصادی را داشته است. 

سازمان‌های توسعه‌ای ما هیچ وقت به آن نقش طلایی دهه ۴۰ بازنگشتند و بخش خصوصی ما هم هرگز جان دهه ۴۰ را نداشت.

این یک حسرت بزرگ برای اقتصاد ایران است چراکه کشور در آن زمان، یکی از اقتصادهای پیشرو در دنیا از نظر نرخ رشد و کم بودن نرخ تورم بود که هیچ یک در دهه‌های بعدی تکرار نشد.

ما سال‌هاست که تحریم هستیم، اما کشور حتی قبل از اعمال این تحریم‌ها هم به زنجیره‌های تولید جهانی چندان توجهی نداشت. یعنی به نظر می‌رسد که ما خودمان هم با دنیا قهر بودیم.

بخشی از این امر ناشی از سیاست‌های خودکفایی و سیاست‌های جایگزینی واردات و بخش دیگر هم ناشی از بدبینی سیاستمداران به دنیاست.

همچنین بخش دیگری از این امر ناشی از آن است که توسعه ایران، مبتنی بر توانایی بخش خصوصی نبود.

بنگاه‌های ما زمانی که کوچک متولد می‌شوند، توان بزرگ شدن ندارند. دلیل این امر هم آن است که حاکمیت به بخش خصوصی اعتماد ندارد؛ این مسئله قبل از انقلاب هم وجود داشت.

وقتی کشور در دنیا شریک نخواهد، کسی هم شریک ما نمی‌شود. این در حالی است که شریک بازار ایجاد می‌کند و تکنولوژی، دانش فنی و سرمایه با خود به همراه دارد. 

من فکر می‌کنم سیاست‌گذار به هیچ عنوان نباید اجازه دهد که سیگنال‌های قیمتی از کار بیفتد؛ از کار افتادن سیگنال‌های قیمتی، بدترین علامتی است که می‌توان در اقتصاد نشان داد چراکه قیمت مشخص می‌کند چه منبعی، چقدر ارزشمند است. 

بنابراین حتی اگر قرار است تبعیض مثبتی برای تولیدکننده قائل شد، باید در بخش صادرات به او کمک کرده و اعتبار مالیاتی را به عنوان مشوق‌های تولید در نظر گرفت نه اینکه منابع ارزان‌تر از آن چیزی که هست ارائه شود و این‌گونه سنگ‌آهن، نفت، برق و بقیه منابع به حراج گذاشته شود. 

البته ناگفته نماند که عدم ثبات اقتصاد کلان و وجود تورم، باعث می‌شود سیاست‌گذار با یک دست تورم ایجاد کرده و عملاً از جیب مردم با مالیات تورمی، پول خارج کند و با دست دیگر، با سرکوب قیمت‌ها و ارائه کالا و خدمات ارزان به مردم به شکل کوتاه‌مدت، این نقصان را جبران می‌کند. 

کشور در شرایط دشواری قرار گرفته است و سیاست‌گذار از برخی عادت‌های بد دست برنمی‌دارد. ما با رقم رشد صفر درصد در ۱۲ سال گذشته مواجه هستیم. 

همچنین فرآیند سیاست‌گذاری چندماهه دولت آقای پزشکیان هم به سمت ریل‌گذاری برای رشد اقتصاد پیش نرفته است. دولت گرفتاری‌های ارزی و بودجه‌ای، کمبود ذخیره‌سازی گازوئیل و ناترازی بودجه داشته اما در مقام سیاست‌گذاری، برنامه‌ای برای رشد ارائه نشده است.

صحبت من کمی صریح است اما راستش را بخواهید من اکنون نگران صنعتی شدن ایران نیستم؛ دغدغه اولیه این است که آینده تمدنی این سرزمین به چه سمت می‌رود؟ 

اگر صنعتی شدن به معنای برداشت بیشتر از منابع آب و آلودگی بیشتر محیط زیست یا از بین بردن جنگل‌هاست تا شهرهای آلوده بیشتری ایجاد کنیم، چه می‌شود؟ 

ما در مقطعی هستیم که لازم است خیلی زود تکلیف خود را با دنیا مشخص کنیم و همزمان به دلیل وجود تحریم‌ها، دنیا نیز چنین تمایلی دارد. اکنون در بزنگاهی هستیم که در مسیر درست قرار بگیریم یا نه.

 

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۷۵