نگاهی به چالشهای توریسم در ایران به بهانه هفته گردشگری
خلأ کنونی مدیریت گردشگری کشور
ذکاوت در مدیریت به آن معنا است که مدیریت تنها به منابع علمی موجود یا تجارب قبلی خود اتکا نکند، بلکه عامل «شرایط موجود» را نیز در تصمیمگیریهای آینده نزدیک خود در نظر بگیرد. شاید شرایطی که در حال حاضر مجموعه را درگیر کرده مشابه هیچ کدام از تجربیات گذشته مدیران نباشد. یک مدیر با سواد و با تجربه اما بدون ذکاوت درک زمان و مکان کنونی در خطر اجرایی کردن تصمیمات اشتباه است. اما اصل ذکاوت در مدیریت گردشگری چگونه بهکار میآید؟ این اصل به مدیران گردشگری گوشزد میکند که هر زمان و مکان، نسخه مدیریتی خاصی را میطلبد. این اصل نه تنها بر تجربه و علم که بر کاربرد راهکارهای هوشمندانه با توجه به شرایط موجود در گردشگری تاکید میکند؛ برای اینکه مدیران بتوانند در شرایط بحرانی مقصد گردشگری را با تحمل آسیبهای کمتری هدایت کنند و اگربه مقصد نمیرسند حداقل به بیراهه نیز نروند.
اینکه کارنامه مدیریت گردشگری در ایران چگونه است و چه نمراتی را ثبت کرده بحث دیگری است. اینکه مدیریت یکی از پردرآمدترین صنایع جهان در ایران چقدر کارآمد، حرفهای و باسواد است نیز موضوع این نوشتار نیست. بررسی اصل «تجربه» نیز در مدیریت گردشگری ایران خیلی پیچیده نیست. اگر موقعیت گردشگری در ایران را با کشورهایی باسابقه فرهنگی و تاریخی مشابه (از نظر قدمت و تنوع آثار) مقایسه کنیم، کشورهایی همچون یونان، هندوستان، مصر و چین، به راحتی به این نتیجه میرسیم که تجربه قابل اتکایی در زمینه ایجاد و توسعه گردشگری نداریم. چه بسا اینکه هنوز در مرحله ابتدایی ایجاد زیرساخت (مادی و غیرمادی) هستیم و حتی هنوز به مرحله تولید محصول و توسعه نرسیدهایم.
بیشک اتفاقات سیاسی اخیر و شرایط کنونی تاثیرات منفی بسیاری بر فرآیند و فعالیتهای دست و پا شکسته گردشگری بر جای گذاشته. با توجه به شرایط موجود، سفر گردشگرانی که با خود ارزآوری قابل توجه دارند به ایران سیر نزولی قابل توجهی خواهد داشت. از طرفی کشور به صادرات و ارزآوری بیشتری نیاز دارد. گرچه جایگاه اول صادرات ایران به نفت و محصولات وابستهاش اختصاص دارد اما آیا وقت آن نرسیده که برای خروج از بحران موجود کمتر به نفت و بازار ملتهب جهانیاش تکیه شود و راهکاری دیگر در کنار فروش نفت برای افزایش ارزآوری بهکار گرفته شود؟
گردشگری در ایران اگر از مجموعهای از فعالیتهای جسته گریخته و تصمیمگیریهای سلیقهای و کمتر کارشناسانه خارج و به یک ابزار اقتصادی واقعی تبدیل شود، نقش مهمی را در افزایش تولید ناخالص ملی به عهده میگیرد. ممکن است این موضوع برای کشور ما که تابهحال تجربه عملی و چشمگیری از توسعه گردشگری نداشته و هیچگاه نتوانستهایم به سطح استانداردهای جهانی در این زمینه حتی نزدیک شویم، غیرقابل هضم باشد. اما حقیقت این است که توسعه گردشگری بهعنوان یک غول اقتصادی نه یک رویاست و نه یک شعار غیر قابل اجرا.
دولتیها و تصمیمگیران باید قبول کنند تعداد کشورهای کوچک و بزرگی که بخشی از صادرات و ارزآوریشان را به توسعه گردشگری بینالمللی وابسته کردهاند کم نیستند. کشورهای دیگری بودهاند که برای خروج از بحران اقتصادی به توسعه این صنعت روی آوردهاند؛ مثلا نقش گردشگری در بحران اقتصادی اروپا در سالهای ۲۰۱۰-۲۰۰۷، بهطور خاص در کشورهایی همچون اسپانیا، ایتالیا و یونان. ما اولین کشوری نیستیم که به هر دلیلی در بحران اقتصادی گیر افتادهایم؛ در حالیکه گردشگری میتواند یکی از بهترین راهکارها برای کم شدن بار اقتصادی این بحران و در جهت ارزآوری و اشتغالزایی باشد.
مهمترین بخش در مدیریت گردشگری تصمیمگیریهای کلان و بنیادین در این زمینه است. تصمیمگیریهای صنعت گردشگری در شرایط بحران معمولا در سطح کلان و با محوریت نهادهای دولتی مسوول و البته با مشورت بخشهای خصوصی و دانشگاهی انجام میپذیرد. اینکه اساسا این صنعت باید بهعنوان یک ابزار اقتصادی در کشور توسعه پیدا کند یا اینکه همچون گذشته راکد و ساکت بماند، باید در سطح ملی برای آن تصمیمگیری شود. از مدیران و سیاستگذاران کشور انتظار میرود به بهانه روز جهانی گردشگری نگاهی هر چند گذرا به آمارهای اقتصادی سالانه صنعت گردشگری در دنیا بیندازند تا بلکه در انتخاب گزینههای موجود روی میز برای کاهش بار سنگین شرایط سخت اقتصادی کشور از توسعه صنعت پرسود گردشگری بیش از این فارغ نمانند.
بهکارگیری یک تیم مدیریتی با ذکاوت و کارشناسان آگاه به روند جهانی گردشگری میتواند به یک تصمیمگیری تاثیرگذار در این زمینه در کشور منتهی شود. در شرایط کنونی ورود گردشگر به ایران میتواند فرودگاهها را از ورشکستگی نجات دهد، بار سنگین صادرات نفت را کاهش دهد، اشتغال را نه تنها به شهرهای بزرگ بلکه به مناطق روستایی بکشاند، زیرساختها را توسعه ببخشد یا حتی در خوشبینانهترین حالت به جذب سرمایه داخلی و خارجی به این بخش بینجامد؛ اینکه این گردشگر از کدام کشورها بیاید که منافع اقتصادی مورد بحث را با خود داشته باشد، البته بحث دیگری است. مزایای مورد اشاره، تنها گذری کوتاه بر مزایای اقتصادی توسعه در این بخش است بدون در نظر گرفتن بیشمار مزایای اجتماعی و فرهنگی دیگر.
ارسال نظر