گنج هزارساله در قلعه الموت

میراث فرهنگی و طبیعی یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های گردشگران سایر کشورها برای سفر به ایران بوده است. همین موضوع هم سبب شده است که شیراز و اصفهان در صدر شهرهای توریست‌پذیر باشند. چقدر استان قزوین و مهم‌تر از آن قلعه الموت از این قابلیت برخوردارند که در جذب گردشگران خارجی موفق باشند؟

 فاطمه علی‌اصغر می‌گوید: بررسی بسیاری از کشورهایی که آمار شگفتی در جلب گردشگر دارند، نشان می‌دهد که آنها، سرزمین‌های «روایت‌محوری» هستند. به این معنا که روایت بناها، رویدادها و طبیعت را عاملی برای جذب توریست‌ها به این کشورها می‌کنند. شاید یکی از این بناها «کلیسای جامع نوتْرِدام» در پاریس باشد چرا این کلیسا متمایز از بی‌شمار کلیسای دارای قدمت بالاتر و معماری هنرمندانه‌تری است؟ برای اینکه ما این کلیسا را با شخصیت به‌یادمانی «گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو که در کتاب‌ها، فیلم‌ها و کارتن‌ها خوانده و دیده، می‌شناسیم. این تنها یک نمونه است. شما هم بی‌شک نام دیوار چین را شنیده‌اید، شاید باور نکنید که درباره این دیوار صدها فیلم سینمایی و مستند ساخته شده است و همین روایت‌ها و قصه‌ها شما را آشنا با این دیوار دفاعی می‌کند. او می‌افزاید: آخرین آمارها نشان می‌دهد، سالانه ۱۰میلیون گردشگر برای دیدن این دیوار راهی چین می‌شوند. به نظر من «قزوین» هم شهری است که پتانسیل «روایت‌محوری» دارد. مهم‌ترین و شگفت‌ترین میراث قزوین بی‌تردید «قلعه الموت» است. این قلعه روایت هزارساله‌ای از اسماعیلیان و حسن صباح دارد که هر مخاطبی را شگفت‌زده می‌کند. خوشبختانه هالیوود و شرکت‌های بازی‌سازی در جهان زحمت معرفی این قلعه را کشیده‌اند. در بیرون از مرزهای ایران کتاب‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری درباره‌اش ساخته شده است. از سوی دیگر چندین قلعه دیگر در قزوین وجود دارد که همگی‌ معماری‌های چشم‌گیری دارند. قزوین جاذبه‌های طبیعی هم دارد. گردشگری کشاورزی و بسیاری از گردشگری‌های «موضوع‌محور» مانند دیدار با «قلعه‌های دفاعی»، «جنگاوران کوهستان» و حتی تورهای ادبی در آن معنا پیدا می‌کند. اما متاسفانه هیچ‌کدام از این روایت‌ها برای گسترش گردشگری قلعه الموت موثر نیست؛ چراکه ما به ازای واقعی آن به تصویر درنمی‌آید. گویی همه روایت‌ها در فضایی خیالی و غیرواقعی می‌گذرد. دلیلش هم این است که هنرمندان، نویسندگان و کارگردان‌های ایرانی تولید محتوایی در این زمینه نداشتند و برنامه جامعی هم وجود ندارد که این قلعه را به‌عنوان یک مقصد گردشگری معرفی کند.

 اسلوونی‌ها، ایتالیایی‌ها و روس‌ها مشتاقان دیدن الموت

توریست‌های چه کشورهایی علاقه‌ بیشتری برای سفر به منطقه الموت دارند و چرا؟ مولف کتاب «واقعه ناتمام» می‌گوید: مشاهدات من در قلعه الموت و گفت‌وگو با مدیر پایگاه آن، گویای آن است که اسلوونی‌ها، ایتالیایی‌ها و روس‌ها بسیار به الموت سفر می‌کنند؛ دلیل آن هم این است که کتاب «الموت» ولادیمیر بارتول، نویسنده اسلوونیایی-ایتالیایی را خوانده‌اند که روایتی از حسن صباح و فرقه حشاشین دارد. این کتاب رمان است و با واقعیت تفاوت بسیار دارد. حسن صباح بارتول چنان از شخصیت حسن صباح الموت فاصله دارد که در تصور نمی‌گنجد؛ اما مساله این است که یک روایت دارد؛ داستان دارد و خوانندگانش را به سوی الموت می‌کشاند. الموت جاذبه‌های مافوق تصور امروز ما برای جلب گردشگر را دارد. الموت جایی است که مارکوپولو آن را در کتاب خود با باغ بهشت برابر دانسته است. بیش از ۸۰۰سال است که نویسندگان، سیاحان و ماجراجویان دنیا درباره این سرزمین نوشته‌اند. فقط بیشتر مردم جهان نمی‌دانند آنچه در متون و سینما می‌بینند مابه‌ازای بیرونی هم دارد و می‌توانند بروند آن را از نزدیک ببینند. متاسفانه این همان نقطه‌ای است که پاشنه آشیل ماست. آنچه را که داریم، فراموش کردیم و به دنبال چیزهای خیالی که نداریم، راه افتاده‌ایم.

از او می‌پرسیم شما در کتابی که اخیرا با موضوع الموت و روایت‌های مرتبط با این قلعه نوشته‌اید، به این موضوع اشاره کرده‌اید که مردم محلی تمایل زیادی به تغییر سبک خانه‌هایشان دارند و مقاومت میراث فرهنگی تاکنون باعث شده است معماری منظر تغییر نکند. آیا رونق توریسم این توان را دارد که باعث شود محلی‌ها هم با انتفاع اقتصادی، حتی در صورت موافقت میراث فرهنگی، معماری خانه‌هایشان را حفظ کنند؟ علی‌اصغر پاسخ می‌دهد: وقتی من برای تحقیقات کتابم به الموت رفته بودم، موضوع ثبت الموت در میراث جهانی یونسکو بیش از همیشه مطرح بود. معضل اصلی اما همچون بسیاری از محوطه‌های تاریخی مقوله «حریم» این بنا بود؛ چراکه برای ثبت جهانی هر اثر تاریخی باید طبق قوانین بین‌المللی حریم حفظ شود. من از نزدیک شاهد زنان و بچه‌هایی بودم که به پایگاه الموت می‌آمدند و معترضانه می‌خواستند که خانه‌هایشان را بکوبند و چند طبقه بسازند. این تنها یک نمونه بود. مردم می‌گفتند چرا مسجد ما به سبک قدیمی مرمت شده است، چرا سنگ کار نکردند و... به نظرم مردم روستاهای اطراف قلعه آن‌قدر که به مدرن شدن فکر می‌کنند به جهانی شدن و قطب توریستی شدن اهمیت نمی‌دهند. البته این تعارض منافع همیشه در بحث‌های میراثی مطرح است. اما مساله این است که ما چقدر برای مردم از توسعه پایدار صحبت کرده‌ایم؟ چقدر برای فرهنگ‌سازی در این زمینه هزینه کرده‌ایم؟ چقدر ایده‌های فرهنگی، تاریخی و توریستی در اولویت برنامه‌های ملی ما بوده است؟ بی‌شک اگر این تعارض‌ها حل و مردم دلگرم شوند؛ رویکردشان هم تغییر می‌کند.

قزوین به تهران بسیار نزدیک است، با این حال تعداد توریست‌های قلعه الموت بسیار محدود است، چرا؟ چه باید کرد که این منطقه بتواند رونق یابد؟ نویسنده کتاب «واقعه ناتمام» در این باره می‌گوید: قلعه الموت سالیان دراز است که در انزواست. مردم آن را به خوبی نمی‌شناسند. روایت‌ها و قصه‌هایش برای مردم گفته نشده است. یکی از اهدافی که هنگام نوشتن کتاب «واقعه ناتمام» دنبالش بودم، دقیقا همین بود؛ ایجاد شناخت و علاقه درباره ماجراهای الموت با  معماری شگفت‌انگیزی که دارد. چندین دوره تاریخی را گذرانده و بی‌شمار ماجرای دیگر در لایه‌لایه آن دیده می‌شود. اما سوال این است که این محوطه در چند‌ تور ایرانی و خارجی تعریف شده است؟ چقدر در فضای مجازی از این محوطه عکس و فیلم مستند موجود است؟ چقدر همایش و سخنرانی برایش گذاشته شده است؟ چقدر در خارج از ایران معرفی شده است؟ یادم می‌آید یک‌بار در حال تهیه مولتی‌مدیایی بودم درباره شمس و مولانا. باورکردنی نبود بی‌شمار محتوا و عکس از آرامگاه مولانا و یکی دو عکس از آرامگاه شمس تبریزی. شاید باور نکنید اما اینجاست که باید بپذیریم از ماست که برماست.

 دنیای خفته در میان دیوارهای سنگی

بسیاری از «تفسیر» یا «روایت» به‌عنوان عامل انگیزاننده توریست‌‌ها برای سفر به یک مقصد نام می‌برند. قلعه الموت و اتفاقاتی که در آن روی داده چطور با استفاده از تفسیر می‌توانند به یکی از مقاصد گردشگری بدل شوند؟ علی‌اصغر پاسخ می‌دهد: روایت، شاه‌کلید ورود به قلعه تسخیرناپذیر الموت است. این قلعه هر گوشه‌اش قابلیت غرق کردن گردشگر را در تاریخ دارد. تاریخ میانه ایران بسیار کم دیده شده است. شاید فیلم ارباب حلقه‌ها را دیده باشید. بی‌شک می‌توان صدها برابر  فیلم‌ها و ایده‌های روایی را در این بنا نشان داد. در درازای تاریخ متون بسیاری درباره حشاشین در تاریخ آمده است. دنیایی که در میان دیوارهای سنگی خفته است قدرت شگفتی در جلب هزاران گردشگر از سراسر جهان را دارد. اگر ما آن را مطابق با استانداردهای جهانی روایت کنیم.

اگر بخواهید مسیر گردشگری برای کسانی که به الموت و حسن صباح علاقه‌مند هستند ترسیم کنید، این مسیر به چه شکل خواهد بود؟ مولف کتاب «واقعه ناتمام» می‌گوید: بسیاری از مردم به‌ویژه تهرانی‌ها الموت را در قالب سفری یک روزه می‌بینند و غالبا مسیر پرپیچ‌وخم کوهستانی آنها را خسته می‌کند. درحالی‌که به نظر من الموت را باید در بستر تور دو روزه یا حتی سه روزه دید. الموت شب‌های زیبایی هم دارد. شب‌هایش پر از ستاره است. به‌نظر من باید از روستاهای اطراف الموت همچون اندج، مرگ، کامان و... دیدار کرد. برای الموت می‌توان تورهای طبیعت‌گردی را همزمان تعریف کرد؛ به این معنا که غارنوردی، پرنده‌نگری، چشمه‌گردی و... را هم گذاشت و آن‌گاه در یک طلوع به یادماندنی به یاد آن همه مبارزه در کوهستان از پله‌های الموت بالا رفت و به دیدار مولاسرا و اسبی‌خانه و... رفت و ایران را این بار از بالای یکی از حماسی‌ترین قلعه‌های جهان نظاره کرد و به تماشای آن همه دشت و کوه که در هم آمیخته‌اند، نشست.