سیاه و سفید ارزش‏‏‌گذاری سرخابی‏‏‌ها

Untitled-1

ارزش‌گذاری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال با انتقادات فراوان کارشناسان مواجه شد. دلیل چه بود؟

در این گزارش قصد داریم فرآیند عرضه اولیه استقلال و پرسپولیس را با رویکردی متفاوت و از منظر متدولوژی ارزش‌‌‌گذاری بررسی و تحلیل کنیم. به فرآیند یادشده از زمان آماده‌سازی دو باشگاه یادشده برای عرضه، نحوه ارزش‌گذاری آن و واگذاری و مدیریت با هواداران و سهامداران یکسری ایرادات وارد است که هر یک می‌‌‌تواند بر سودآوری آتی و ریسک (ابهام) باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس و نهایتا ارزش سهام برآوردی آنها از سوی بازار تاثیر وارونه داشته باشد. شایان ذکر است که هدف، سیاه‌نمایی یا سفید نشان دادن فرآیند مذکور نیست؛ باید پذیرفت هر فرآیند مربوط به عرضه اولیه‌‌‌ سهام، دارای نقصان‌‌‌هایی است که با دریافت بازخورد از کارشناسان، تمام این نواقص قابل اصلاح است. پرواضح است فرآیند ارزش‌گذاری و واگذاری باشگاه‌‌‌های ورزشی در بازار سرمایه کشور برای اولین بار صورت می‌گیرد و وجود کاستی در آن بدیهی است که می‌‌‌توان با دریافت بازخورد از صاحب‌نظران و خبرگان مربوطه این موارد را تا حدود زیادی برطرف کرد.

فرآیند ارزش‌‌‌گذاری این دو باشگاه به چه شکل بود؟ چه مراحلی داشت و در هر مرحله چه موضوعاتی مورد بررسی قرار گرفت؟ کم‌و‌‌‌کاستی‌‌‌های مربوط به ارزش‌‌‌گذاری سرخابی‌‌‌ها چه بود؟

فرآیند ارزش‌گذاری این دو باشگاه محبوب و پرطرفدار کشور و آسیا در سه قسمت آماده‌سازی برای عرضه، ارزش‌گذاری و واگذاری و مدیریت روابط با سهامداران قابل تحلیل است.

1) آماده‌‌‌سازی برای عرضه اولیه سهام: آماده‌سازی باشگاه‌‌‌های پرسپولیس و استقلال از دو محور قابل بررسی است. نکته اول صورت‌های مالی این دو باشگاه و بندهای حسابرسی آن است. بر اساس اصول ارزش‌گذاری، یک شرکت (در اینجا باشگاه فوتبال) را زمانی می‌‌‌توان ارزش‌گذاری کرد که اعداد و ارقام مندرج در صورت‌های مالی آن برای تصمیم‌گیری مناسب باشد و ابهام اساسی در خصوص هر یک از بندهای آن وجود نداشته باشد، همچنین متاثر از مدیریت سود از سوی مدیران باشگاه نباشد. در صورتی‌که این دو شرط احراز نشود، اساسا ارزش‌گذاری بی‌‌‌معنی است و قابلیت اتکا ندارد. آنچه در خصوص صورت‌های مالی باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس چشم تحلیلی یک کارشناس ارزش‌گذاری را آزار می‌دهد، تعداد صفحات زیاد در صورت‌های مالی در خصوص بندهای بی‌شمار حسابرسی است که عملا قابلیت اتکای صورت‌های مالی به منظور ارزش‌گذاری سهام آنها را زیر سوال می‌‌‌برد، به‌طوری‌که این پرسش اساسی را برای هر کارشناس ارزش‌گذاری مطرح می‌کند که آیا صورت‌های مالی باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس فی‌‌‌الواقع منعکس‌کننده و بازتاب دهنده واقعیت‌‌‌های کسب‌و‌کار آنهاست یا انحرافات بااهمیتی از آن دارد. مسلم است در صورتی‌که تمام بندهای حسابرسی آن که همان‌طور که گفته شد کم‌شمار هم نیست، برطرف شود، از یک طرف احتمال خطای مدل‌سازی و ارزش‌گذاری سهام آنها کم می‌شود و از طرف دیگر ریسک و ابهام در ارزش‌گذاری کمتر می‌شود که خود می‌‌‌تواند بر افزایش ارزش برآوردی این دو باشگاه از سوی کارشناسان و اهالی بازار موثر باشد.

ممکن است سازمان‌های ذی‌ربط و مسوول اظهار کنند که ما برای عرضه سهام این دو باشگاه تحت فشار بوده‌‌‌ایم و باید عجله می‌‌‌کردیم تا در موعد مقرر عرضه اولیه سهام پرسپولیس و استقلال را انجام دهیم. اینجا این پرسش مطرح می‌شود که از زمان اعلام واگذاری این دو باشگاه نزدیک به یک‌دهه سپری شده است؛ اما چرا تاکنون اقدام درخوری در سازمان‌های مربوطه برای رفع بندهای حسابرسی آنها توسط هیات‌مدیره و مدیران عامل این دو باشگاه صورت نگرفته است. علاوه‌‌‌براین، اگر قرار بر واگذاری و عرضه سهام این دو باشگاه طی چند سال گذشته بوده، باید در سازمان‌های مربوطه و مسوول از قبل برنامه‌ریزی لازم برای این موضوغ صورت می‌‌‌گرفت. چند سال فرصت بوده که بندهای حسابرسی رفع شود تا فرآیند ارزش‌گذاری این دو شرکت راحت‌تر صورت پذیرد. اکنون ابهام وجود دارد که کدام‌یک از این بندهای حسابرسی به نفع یا به ضرر باشگاه‌ها تمام می‌شود (بگذریم از اینکه این سوال هم مطرح است که آیا در ارزش‌گذاری که از سوی کارشناسان رسمی صورت گرفته اثر این بندهای حسابرسی منظور شده است یا نه!؟). اگر یکی از این بندها به ضرر شرکت باشد، بازار سهام نسبت به عرضه اولیه سهام آن و قیمت آن ایراد نخواهد گرفت؟ این ابهامات در بندهای حسابرسی بازی دوسر باخت است.

نکته دوم آماده‌‌‌سازی به موضوع ورود بانوان به استادیوم‌‌‌های ورزشی بازمی‌گردد. بر اساس قانون AFC در صورتی‌که از ورود بانوان به استادیوم امتناع شود، ممکن است آن بازی لغو شود. آیا در خصوص این مورد با مراجع مربوطه صحبت شده تا این محدویت رفع شود!؟ اگر بخواهیم از منظر ارزش‌گذاری به این موضوع بنگریم، ریسک عدم‌امکان ورود بانوان به ورزشگاه‌‌‌ها و به تبع آن لغو بازی‌‌‌ها بر درآمد یک باشگاه و در پی آن ارزش سهام و قیمت تابلوی آن تاثیر دارد. ببینید درآمد یک باشگاه فوتبال از چه ردیف‌‌‌هایی تشکیل شده است؟ از اسپانسرشیپ، بلیت‌فروشی، حق پخش تلویزیونی و... . بدیهی است این ریسک موجب کاهش ارزش سهام باشگاه‌‌‌های پرسپولیس و استقلال می‌شود (مجددا از این موضوع هم بگذریم که آیا ریسک مذکور -در صورتی‌که هنوز معتبر است- توسط کارشناسان در ارزش‌گذاری این دو باشگاه لحاظ شده است؟).

2) ارزش‌گذاری: موارد مختلفی درخصوص خود فرآیند ارزش‌گذاری سهام این دو باشگاه قابل طرح است که لزوما به زمان فعلی و گزارش ارزش‌گذاری انجام‌شده برنمی‌‌‌گردد، بلکه باید منشأ آن را در سطوح کلان مدیریتی و زمان‌‌‌های دور جست‌وجو کرد. مورد اول، موضوع کیفیت صورت‌های مالی باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس به منظور ارزش‌گذاری است و اینکه لزوما نباید ارزش‌گذاری سهام هر باشگاه (شرکتی) که به کارشناسان ارائه می‌شود، پذیرفته شود. مورد دوم اینکه گویا بخشی از ارزش‌گذاری سهام این دو باشگاه بر اساس برنامه کسب‌وکار (business plan) ارائه‌شده به کارشناسان رسمی دادگستری و مرکز امور مشاوران انجام شده است، در صورتی‌که این شیوه ارزش‌گذاری (بر اساس برنامه کسب‌وکار) برای استارت‌آپ‌ها (شرکت‌های نوپا) انجام می‌شود. سوال اینجاست مگر این دو باشگاه استارت‌آپ هستند؟ در واقع 50سال از عمر این دو باشگاه گذشته است و اگر قرار بر اجرای برنامه کسب‌وکار ارائه شده بود که تا الان باید انجام می‌شد! بهتر است گزارش شود که چه اقداماتی برای عملیاتی شدن این برنامه‌‌‌های کسب‌وکار در دو باشگاه انجام شده که بتوان به جریان‌‌‌های نقدی پیش‌بینی‌شده در برنامه کسب‌وکار ارائه‌شده برای استقلال و پرسپولیس اتکا کرد.

مورد سوم در خصوص روش‌های ارزش‌گذاری سهم آنهاست. در ارزش‌گذاری سه رویکرد متداول وجود دارد؛ رویکرد مبتنی بر جریان نقد آزاد، رویکرد مبتنی بر بازار و رویکرد مبتنی بر خالص ارزش دارایی‌ها. نکته‌ای که وجود دارد برای صنایع و حرفه‌‌‌های خاص روش‌های ابداعی در ارزش‌گذاری نیز وجود دارد که فوتبال از این قاعده مسثتنی نیست. سوال اینجاست که چرا در کشور استانداری برای ارزش‌گذاری نداریم؛ در کشور برای حسابداری استاندارد داریم، اما در خصوص موضوع مهم ارزش‌گذاری که بر اساس آن تصمیم به سرمایه‌گذاری گرفته می‌شود، این استانداردها به عنوان خطوط راهنما وجود ندارد؛ گرچه پیش از دهه 90 خورشیدی با تلاش دکتر اسماعیل غلامی و همکارانش در سازمان خصوصی‌سازی یک آیین‌نامه برای ارزش‌گذاری تهیه و تدوین شده است که در جای خود ارزشمند و قابل تقدیر است؛ اما چند سال از آن زمان گذشته و نیازهای امروز ارزش‌گذاری در کشور به‌روز شده است. لذا، این آیین‌نامه نیز باید به‌روز شود. به این منظور باید از نظرات کارشناسان و خبرگان ارزش‌گذاری در چهارگوشه بازار سهام استفاده شود و استانداردی به‌روز به عنوان حداقل الزامات در ارزش‌گذاری تهیه شود؛ چه در نحوه ارزش‌گذاری و چه در نحوه گزارشگری آن.

3) عرضه اولیه و مدیریت نحوه مدیریت با سهامداران: اولین و مهم‌ترین نکته در این بخش این است که از منظر عملیاتی (و نه کارشناسی) چه اشخاصی صلاحیت امر کارشناسی باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس را دارند؟ پاسخ ساده است؛ شخصی که پوست در بازی دارد؛ شخصی که قادر باشد سمت متعهد پذیره‌نویس و سمت بازارگردان را نیز بپذیرد، به این صورت وی پوست در بازی خواهد داشت و در زمان ارزش‌گذاری تمام جوانب را در نظر می‌گیرد؛ چراکه پوست وی در گرو ارزش‌گذاری صحیح است. آیا کارشناسان رسمی قادر به پذیرش این دو سمت هستند؟

نکته دوم سهامداران عمده و نحوه مدیریت این دو باشگاه پس از عرضه اولیه است، به‌طوری‌که هر دو به صورت اقتصادی مدیریت و بتوانند سودآور شوند. خیلی‌ها می‌‌‌گویند باشگاه‌های فوتبال در همه جای دنیا زیانده هستند؛ آیا همه باشگاه‌‌‌های برتر دنیا اینطورند!؟ شما 20 باشگاه برتر را ببینید، اگر زیانده هم باشند دلیلش مدیریت ناکارآمد نیست، بلکه علت آن به جای دیگری برمی‌‌‌گردد. در واقع این باشگاه‌ها متعلق به هلدینگ هستند که منافع باشگاه تحت مدیریت در جای دیگری از هلدینگ شناسایی می‌شود. اما برمی‌‌‌گردیم به سوال در خصوص سهامداران عمده باشگاه‌‌‌های استقلال و پرسپولیس پس از عرضه اولیه سهام آن در فرابورس؛ سوال اینجاست که با نحوه مدیریت فعلی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس، این دو تیم در سال‌های آینده نیز به سوددهی خواهند رسید؟ پاسخ احتمالا «بعید است» خواهد بود. اگر قرار است سهامداری عمده آنها به بخش خصوصی واگذار شود، به چه بخش خصوصی؟ به سهامداری که سرنوشت استقلال و پرسپولیس را به سرنوشت استیل‌آذین و پاس دچار کند یا قرار است به بخش خصوصی واگذار شود که اهلیت داشته باشد؟ اینها ابهاماتی است که در فرآیند پس از عرضه اولیه این دو باشگاه وجود دارد و این موضوع مهم است؛ چراکه بعید به نظر می‌رسد با این عرضه اولیه از معضل ایجادشده توسط AFC رهایی یابیم. باید توجه داشته باشیم که باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس 70میلیون هوادار دارند و ممکن است ایجاد مشکلات بعد از عرضه تبعات سیاسی و اجتماعی داشته باشد. بنابراین نحوه مالکیت این باشگاه‌ها پس از عرضه هم اهمیت فراوان دارد.

نکته پایانی در خصوص ارتباط با سهامداران است. عدم‌ارائه گزارش و فرآیند ارزش‌گذاری از سوی مسوولان مرتبط نیز یکی از ابهامات است که خوشبختانه در زمانی که در حال آخرین صحبت‌‌‌ها در این مصاحبه بودیم، باخیر شدیم که با تدبیر مسوولان این مشکل رفع شده و گزارش ارزش‌گذاری در دسترس عموم قرار گرفته است.

به عنوان سخن آخر باید گفت که باید از عرضه اولیه و واگذاری این دو باشگاه درس گرفته و برای بهبود فرآیند ارزش‌گذاری کشور بکوشیم. میدان جنگ نوین، ابزار نوین می‌خواهد؛ با ابزار قدیمی نمی‌شود به جنگ نوین رفت. باید از تجربه و دانش تمام کارشناسان استفاده کنیم تا به فرآیند واحدی در ارزش‌گذاری به عنوان حداقل الزمات برسیم تا این حرفه نوپا اما بسیار حیاتی روزبه‌روز در کشور توسعه یابد.