جیب خالی سالمندها و پُزعالی صندوق‌ها

بیمه‌های دیگری هم هستند اما بازهم بخشی از سالمندان استان زیرپوشش هیچ صندوق بازنشستگی نیستند و منبع درآمد مشخصی ندارند.آمارها می‌گویند نیمی از سالمندان ایرانی از چتر بیمه و حقوق محروم هستند. روی دیگر سکه، سونامی سالمندانی است که در آینده‌ای نزدیک به ۳۰میلیون نفر می‌رسند و این موضوع، صندوق‌های ورشکسته را بحران‌زده می‌کند. صندوق‌هایی که امروز اگر سایه دولت نباشد، باید کرکره را پایین بکشند.

و این دهه شصتی‌ها

بر جمعیتشان روزبه‌روز افزوده می‌شود. اگر‌چه دهه شصتی‌ها تا سالمندی چندین گام کم دارند. اما امروز که شهر از پزشک متخصص سالمندی، خیریه‌ها و مراکز نگهداری سالمندان قابل‌اتکا خالی است برای فردا که سیل دهه شصتی ها سونامی سالمندی را فراخوان بزند، کدام برنامه و کدام سیل بند را پی‌ریزی کرده‌ایم؟

سالمندان نسل فعلی، در جوانی معضل بیکاری و مجردی و موجِ زنان سرپرست خانوار و خانه‌های مجردی  نداشته و یا کمتر با آن دست‌وپنجه نرم کرده‌اند. اندک مستمری دارند و بااین‌وجود کمبودهایشان آوار زندگی‌شان شده است. با سالمندانی که یا مجردند یا مطلقه یا بدون درآمد باید چه کرد؟ مسوولان فقط آمار طوفان می‌دهند و شاید نمی‌دانند باید با این طوفان چه کرد!

کمبود آمار

 آمار دقیق و قابل‌اتکایی از تعداد سالمندانی که از مزایای بازنشستگی برخوردار نیستند، وجود ندارد. آمارهای جسته‌وگریخته‌ای که مسوولان وزارتخانه‌های بهداشت و رفاه اعلام کرده‌اند، می‌گوید که از هفت میلیون و ۵۰۰ هزار سالمند در ایران، ۵۲ درصد آن‌ها عضو صندوق‌های بازنشستگی  هستند و سایر سالمندان زیرپوشش هیچ صندوق بیمه‌ای نیستند. وزارت بهداشت هم اعلام کرده که  ۲۷ درصد سالمندان، بیکار بوده و حقوق ندارند.

آماری دیگری هم وزارت تعاون منتشر کرده که نشان می‌دهد از ۲۲ میلیون افراد شاغل ۶۴ درصد آن‌ها تحت پوشش بیمه هستند. ۵۰ درصد از افرادی که از صندوق‌های بازنشستگی مستمری دریافت می‌کنند سالمند بوده و ۵۰ درصد سالمندان، بیمه بازنشستگی ندارند.

با افزایش جمعیت سالمندان کشور، ساختار صندوق‌های بازنشستگی باید تغییر کند در غیر این صورت رفاه بازنشستگان و امنیت اجتماعی تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

سالمندی جمعیت همیشه برای صندوق‌های بازنشستگی یک تهدید بوده است. چون هرچه تعداد سالمندان بیشتر باشد، سهم مستمری‌بگیران از صندوق‌ها هم بیشتر می‌شود. هر‌چه این سهم بالاتر باشد، یعنی افراد کمتری به صندوق‌های بازنشستگی پول واریز و افراد بیشتری پول دریافت می‌کنند. در سال ۱۳۵۷حدود ۲۵ نفر حق بیمه پرداخت می‌کردند تا یک نفر مستمری بگیرد اما امروز شش نفر حق بیمه پرداخت و یک نفر مستمری می‌گیرد.

هرچه بحران سالمندی جمعیت، تشدید شود منابع ورودی به صندوق‌ها نسبت به خروجی‌های آن‌ها کاهش‌یافته و وابستگی به بودجه عمومی برای پرداخت تعهدها افزایش‌یافته و پولی که دولت باید سرمایه‌گذاری می‌کرد، برای پرداخت مستمری بازنشسته‌ها مصرف می‌شود.

سرگردانی تصمیم گیران

کارشناسانی که در بدنه قوه مجریه و مقننه حضور دارند هنوز بر سر یک راه‌حل جامع برای پایان دادن تدریجی به مشکلات صندوق‌‌ها، به توافق نرسیده‌اند. شماری از آن‌ها با این استدلال که سن امید به زندگی در ایران بالا رفته از افزایش سن بازنشستگی دفاع می‌کنند تا شاغلان، سال‌های بیشتری تا رسیدن به سن بازنشستگی بیمه‌ بپردازند. با این روش نه‌تنها تعداد بازنشستگان کاهش می‌یابد که بر میزان ورودی صندوق‌ها هم افزوده می‌شود.

افزایش سن بازنشستگی به ۶۵ و ۶۷ سال بر مبنای افزایش سن امید به زندگی مورد اعتراض کارگران مشاغل سخت قرارگرفته است. آن‌ها معتقدند سن امید به زندگی در میان کارگران ایرانی ۶۰ سال است و بسیاری‌از کارگران ۵ تا ۱۰ سال پس از بازنشستگی از دنیا می‌روند. افزایش سن و سابقه بازنشستگی، تکرار یک سیاست پیاده شده در کشورهای اروپایی به پیشنهاد صندوق بین‌المللی پول است.

تنها راهکاری که توسط  گروه‌های اجتماعی پیشنهادشده، افزایش تعداد بیمه پردازان است. با ایجاد اشتغال جدید و قرار گرفتن کارگران زیرپوشش بیمه، ورودی‌ صندوق‌‌های بازنشستگی افزایش می‌یابد و تعادل منابع و مصارف برقرار می‌شود. این راهکار برای تامین اجتماعی راهگشاست. کارفرمایانی که حاضر به بیمه کردن کارگران خود نیستند یا کارفرمایانی که برای کارگران خود حق بیمه واقعی نمی‌پردازند، بزرگ‌ترین سد راه این مسیر و پیشنهاد محسوب می‌شوند