ققنوس غزل از خیال سایه برخاست
نگاه شاعرانه به دنیای درون و برون با نگرش عادی تفاوت دارد در پرتو این نگاه، هستی مالک حیات بی انتها میشود و شور و حال از تمام مظاهر طبیعت فوران و خود را نمایان میسازد. آثاری که رنگ و بوی رمانتیک دارد از احساس عمیق و تلطیف شده شاعر برمی خیزد.
در میان شاعران معاصری که به این مقوله اهمیت میدهند، میتوان به امیرهوشنگ ابتهاج اشاره کرد؛ شاعری چیره دست و توانا و از درخشانترین چهرههای غزل سرای معاصر که در هر ۲ شیوه شعر سنتی و نیمایی طبع آزمایی کرده است.
غزل سرایی او از تبحرش در زمینه سرودن شعر نیمایی متاثر میشود تا جایی که در شمار یکی از بهترین سرایندگان غزل نو قرار میگیرد.
امیر هوشنگ ابتهاج، ۶ اسفند ۱۳۰۶ خورشیدی در رشت چشم به جهان گشود، امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود، اما شیفته مهارتآموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمهسازی به دیگر هنرها نیز علاقهمند بود. بهگفته خودش: «در همان هشت تا دهسالگی برای غذا پختن حرص میزدم.
یک بار هم سه ماهِ تابستان مرا فرستادند، پیشِ یک خانم خیاط. شاید، چون در خانه شلوغ میکردم. گلدوزی و دِسْمِهدوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» پدر «جرج مارتیرسیان» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.»
ابتهاج در ۱۳۱۸ خورشیدی با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود، اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
از مهمترین آثار ابتهاج تصحیح غزلهای حافظ است. این اثر با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ خورشیدی از طرف نشر کارنامه به چاپ رسید. بار دیگر نیز با تجدید نظر و اصلاحات جدید منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرد. این کتاب حاصل تمام آن تلاشها و زحمات بود که در مقدمه آن را به همسرش آلما پیشکش کرد.
سایه شدن ابتهاج
هوشنگ ابتهاج در استدلال نام شاعریاش یعنی سایه میگوید: حروف و کلمات برای من رنگ دارند: ر خاکستری، گ نارنجی و ج سیاه است.ی کلمات برایم سرد و گرماند: سایه کلمهای سرد است، گلابی کلمهای گرم. بهگمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش، خجالتیبودن، فروتنی و بیآزار بودن هست؛ اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت.
خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدونادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی میتوان گفت وقاحت.