که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

در زمانه‌ای که سعدی می‌زیست، هنوز پیامدهای حملۀ مغول و فجایعی که آنان به بار آورده بودند، در جامعۀ ما وجود داشت. جامعۀ ایرانی در این تاریخ زخم‌خورده و رنجور بود و مردمانش نیز برای تسلی دردها و غم‌های درونی خود در جست‌وجوی مرهمی بودند. بدون تردید، آثار سعدی و شاعران هم‌عصرش در این زمانۀ پُردرد و پرآشوب التیام‌بخش جراحت‌ها و دلشکستگی‌های مردم ایران بود. از این جنبه شخصیت سعدی اهمیت والایی پیدا می‌کند.

همین روزگاری که از جنبه‌های گوناگون متأثر از حملات و دست‌درازی‌ها مغولان بود و سعدی در آن متولد و بالیده شد، بر خلق آثار این شاعر نامدار اثرگذاری جدی داشت. سخن‌گفتن از عشق و حالات و عواطف درونی یا در کل آنچه در تاریخ زبان فارسی به آن ادبیات غنایی می‌گوییم، اوج بروز و ظهورش را باید در آثار سعدی جست.

بنابراین، سعدی جزء شاعرانی بود که در جامعۀ مجروح و غم‌دیدۀ ما، با سروده‌های خود راحتی خیال و آرامش و التیام به مردم هدیه می‌داد. مغولان، مخصوصاً به‌دلیل تدبیر حاکمان در مناطق جنوبی کشور، هرگز به شیراز حملۀ مستقیم نکردند، اما تأثیرات روانی و فشار این جنگ بزرگ در جایی چون شیراز هم اثر گذاشت و زندگی‌ها را تحت‌تأثیر قرار داد. مسئلۀ مغول حتی در آثار غنایی سعدی هم بازتاب یافته است. من ارجاع می‌دهم به مقالۀ خواندنی غلامحسین یوسفی با عنوان «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی».

یوسفی در این مقاله به اهمیت سعدی از منظر درونی و روحانی یا در واقع در خصوص تأثیر عمیقی که بر مردم روزگارش داشت، بحث ارزشمندی را مطرح می‌کند. خواندن مقالۀ او برای درک این موضوع اهمیت فراوانی دارد. به‌طور کلی، تبلور آثار سعدی در سدۀ هفتم هجری قمری که عصری پرتنش بود، شایان توجه است.

منبع و تلخیص: ایسنا