photo_2023-02-27_08-52-47 copy

عجیب که این جمله مایی ندارد، مالکیت فردی هر کس به اصفهان خودش را قبول دارد و به جریان جاری زندگی اشاره دارد که البته هوشمندی شهردار اهل فرهنگ را نشان می‌دهد و الحق که ایشان سخنران قهار   و جمله‌پرداز خوبی هم هست که به‌جای خودش احسنت! ولی این شهردار هم در ساختن کاخ آرزوها دست‌کمی از  مستاجران قبلی ساختمان سفید دروازه دولت ندارد، چند ده نفر یا نه چند صد راجا به‌جا یا خانه‌نشین کرده، تا جایی که چارت وزارت کشور به او اجازه می‌داده، افراد را یکی‌یکی سوار مترو  و اتوبوس فرستاده پست‌های جدید را تحویل بگیرند و خلاصه وظیفه معماری شهر زندگی را شخصا برعهده‌گرفته است.

قاسم‌زاده که نشان داده قلم را به چکش ترجیح می‌دهد در این تقریبا 28 ماهی که گذشته بیشتر تلاش کرده تا اتفاق خاصی نیفتد، پروژه‌های قدیمی مثل سالن اجلاس، خط دو مترو و حلقه طلایی  چهارم ترافیکی به یک سرانجامی برسند و برخی ظواهر فرهنگی سازگار را حفظ کند، او دوستانی دارد که استاد  هنر ظریف موکب گردانی هستند اما در حوزه‌های دیگر شهری بخصوص اقتصاد شهری بنا به دلایلی که گاه از توان او هم خارج است، نتوانسته گامی بردارد، یک‌گوشه به تکنوکرات ها می‌زند و بعد سراغ آغوش گرم خانواده سیاسی‌اش می‌رود، بی‌پولی و کمبود بودجه‌های دولتی را  از عمق جان حس می‌کند و بازهم بودجه انبساطی می‌بندد، القصه به شعار اصفهان من اش پایبند است، اما درست که شهر زندگی آقای شهردار این روزها چنگی به دل نمی‌زند، هوایش آلوده، زمین اش آماده خود فرورفتگی و آب اش هم کلاً به دریای آرزوها می‌ریزد، اما انصاف هم چیز خوبی است، نه زور خودش و نه شورای پشت سر او به این کارها البته نمی‌رسد، بسیاری از اختیارات از دسترس شهردار خارج است، اینجا مثل آن جهان شهر پاریسی نیست که شهردار سابق می‌خواست در مسابقه کلام، پس از اصفهان بنشاندش، آنجا شهردار به عبارتی کنسول شهر است، حکمش شبیه رئیس یک دولت محلی ( با ارفاق نوعی استاندار یا فرماندار) خوانده می‌شود، به‌اصطلاح مدیریت جامع شهری دارد و شهرشان ما دارد

و نه من !

 می‌تواند مترویی مثل تارعنکبوت بسازد که از درب هر خانه پیاده تا اولین ایستگاه حداکثر 5 دقیقه پیاده بیشتر راه نباشد و سرفاصله قطارهایش 4 دقیقه باشد، در پاریس یا لندن و هنگ‌کنگ و حتی بارسلون و ریودوژانیرو، شهردار بنا به ساختار تکامل‌یافته مدیریت شهری از اختیارهای کاملی برای اداره شهر بر اساس رویه‌های نخبه دوستانه‌ای برخوردارند که ازقضا می‌تواند فرزند یک مهاجر خارجی را به مقام کنسول شهر برساند مثل صادق خانِ لندن که یک روزی هم اجازه داد بادکنکی برای هجو ترامپ( یار جان‌جانی بوریس جانسون) در شهرش هوا شود.

اما اینجا اگر شهردار هم بخواهد نمی‌تواند، او در اصل شهردار زندگی نیست که اگر بود می‌شد امیدوار به بازگشت شهر زندگی، شب‌ها سر بالین نهیم اما به‌جای آن شهردار محترم در کنار بسیار کسان فقط خوابش را می‌بینند.