واکاوی نمودار ناترازی گاز
این نمودار که با احتساب افق 1420 ترسیم شده، نشان میدهد که از سال 1404 میزان عرضه گاز وارد روند نزولی شده و به همین شکل استمرار مییابد. نکته مهم این است که نمودار مذکور با پیشفرض سناریوی ادامه وضع موجود محاسبه شده است.
با وجود اینکه وضعیت ترسناک اما واجد یک نقطه امید هم هست و آن اینکه اگر «وضع موجود» تغییر کند آنگاه شرایط تغییر خواهد کرد. معنای دیگر این گزاره آن است که باید شرایط موجود تغییر یابد تا از وخامت موقعیت کاسته شود.
اما این شرایط موجود کدامند؟ پاسخ به این پرسش میتواند نقطه عزیمت در شناخت موقعیت خطرناک کنونی باشد. از درون هر شناخت است که میتوان وضعیت متضاد آن را نیز شناسایی کرد.
در سال 1401 حدود 72درصد از انرژی حاصل از منابع هیدروکربوری به گاز اختصاص داشته است. نگاهی به برخی حیطههای نفوذ عملیاتی صنعت گاز موید همین ادعا است:
مجموع خطوط انتقال گاز تحت بهرهبرداری تاکنون بیش 39 هزار کیلومتر است که متضمن اتصال 1253 شهر و 39700 روستا و 102 نیروگاه و بیش از 32100 مصرفکنندگان عمده صنعتی به شبکه گاز است بهگونهای که بالغ بر 98درصد از جمعیت شهری و روستایی تحت پوشش شبکه گازرسانی هستند. نهضت گازرسانی همچنان ادامه دارد و به طور مستمر به جمع شهروندان بهرهمند از گاز افزوده میشود که به معنای افزایش میزان مصرف گاز در کل کشور است.
در حال حاضر حدود 75درصد از گاز موردنیاز کشور از محل میدان گازی پارس جنوبی تامین شده و مابقی نیز از سایر منابع تامین میشود.
هرچه که در داخل با زحمت تولید میشود، در داخل کشور هم به مصرف میرسد. سهم صادرات گاز هرگز بهاندازه توان تولیدی و منابع کشور نبوده است. با این اوصاف به تدریج همین میزان از توان صادراتی نیز از دست خواهد رفت. این وضعیت مقارن توسعهیافتگی نیست که به محض سردشدن هوا شیر بخاریهای گازی فوقپرمصرف باز شود و در عوض کارخانهها و کارگاهها تعطیل شوند.
اگر قرار باشد همواره گاز کشور به همین شکل مصرف شود، در آینده چه وضعیتی خواهیم داشت؟ پیش از پاسخ به این سوال بهتر است به این بپردازیم که در حال حاضر با چه امکاناتی میتوانیم تولید گاز در داخل کشور را افزایش بدهیم؟ آیا با وجود تمام تلاشهایی که وزارت نفت برای افزایش تولید گاز در 20 سال گذشته داشته است، باز هم میتوان این نهضت افزایش تولید را ادامه داد؟ چه راهکاری برای ایجاد موازنه بین تولید و مصارف روزافزون در اختیار کشور است؟ چه منابع جدیدی قرار است در کوتاهمدت یا میانمدت یا بلندمدت برای افزایش تولید گاز طبیعی داشته باشیم؟ آیا در موقعیتی هستیم که هر میزان افزایش در مصرف گاز را تامین کنیم؟ قطعا پاسخ منفی است.
پارس جنوبی که بیش از 75درصد از تولید کشور را در اختیار دارد، به تمامی توسعه یافته و فقط یک فاز از آن برای توسعه باقی مانده است. این همان فازی است که قرارداد آن با توتال و چین به همراه یک شرکت ایرانی (پتروپارس) منعقد شد اما دو شریک خارجی بعد از تحریمها از این طرح کناره گرفته و توسعه آن به شرکتهای ایرانی واگذار شد.
غیر از این فاز (یعنی فاز 11 که به عنوان آخرین فاز، مرزیترین فاز و مهمترین فاز پارس جنوبی با تاخیر زمانی در حال اجراست)، مهمترین طرح توسعهای این میدان، جلوگیری از افت فشار برای حفظ تولید گاز است.
ایران از سال 1397 به لحاظ میزان تولید از قطر پیشی گرفته است، اما نگرانی بزرگ این است که با توجه به اینکه عمر میدان گازی پارس جنوبی از نیمه گذشته است، در آینده نزدیک به دلیل عدم سرمایهگذاری در بخش افزایش فشار تولید گاز، این برتری از بین برود و در عین حال میزان تولید گاز از این میدان کاهش یابد.
نمودار گزارش نیز ناظر بر همین واقعیت است.
مهم آن است که بدانیم این موضوع اساسا معضل کلیت کشور است و ابعاد عظیمی به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی دارد. نباید چنین مسالهای را منحصر به صنعت نفت یا گاز دانست.
اوج غفلت از این موضوع را باید در ماجرای پارسال وزیر نفت و رییس مجلس دانست. وزیر نفت در مهر ماه سال قبل به مجلس رفت و ضمن هشدار بروز ناترازی گاز، از آنها خواست منابعی با هدف سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز به این وزارتخانه تخصیص دهند. رییس مجلس اما این اقدام را «دراز کردن دست گدایی» دانست. او گفت نه از صندوق ذخیره اعتبار 10 درصدی است که پرداخت شود نه کسی هست که 80 میلیارد دلار به ما دهد، بلکه باید از محل صرفهجویی و سیاستهای درست منابع مورد نیاز تامین شود.
رییس مجلس جمله دیگری هم بر زبان آورد و گفت باید به افقهای دور هم توجه کنیم، اما چندان «دور» نبود که بازوی پژوهشی وابسته به همان مجلس نیز هشدار دهد که ناترازی جدی است.
از سوی دیگر وقتی راهبرد کلان کشور معطوف به بسط ضریب نفوذ گاز در کشور است، آنگاه آنچه که بیش از همه محتاج توجه است؛ جایگاه «منابع مالی» بهمنظور «گسترش» و همینطور «نگهداری» شبکه گازرسانی کشور است. اموری که لازم و ملزوم یکدیگرند و اهمیتشان با توجه به مفاهیم توسعهای به یک اندازه است. یعنی صنعت گاز کشور نیاز به منابع مالی مستمر دارد تا نه تنها تولید گاز را حفظ و توسعه دهد بلکه شبکه خط لوله و تاسیسات و تجهیزاتی را که در کل گستره کشور همچون شریان رگ امتداد پیدا کرده، نگهداری و بهروزرسانی و نوسازی کند.
نتیجه اینکه به طور کلی چشمانداز روشنی در راستای افزایش تولید گاز در کشور وجود ندارد و افزایشهای جزئی به هیچ وجه پاسخگوی افزایش تقاضا نیست. بنابراین هرگونه افزایش تولید گاز طبیعی در شرایط کنونی امری بغایت صعب و سخت و طاقتفرسا و چه بسا نامحتمل است. مگر اینکه تمام سرمایهها و منابع وزارت نفت از سایر بخشهای پاییندستی و بالادستی این صنعت خارج شده و صرفا به بخش تولید گاز اختصاص یابد که البته چنین چیزی غیرمنطقی و ناشدنی است.
به طور کلی پروژههای ملی و توسعهای کلان، نیازمند تخصیص منابع مالی به طور مستمر است؛ چرا که اطاله زمان تخصیص این منابع عملا فرصت طلایی توسعه این صنعت در کشور را تضییع میکند. همین حالا هم مجموعه این عوامل به تاخیر در توسعه میادین مشترک یا افزایش هزینه های بهرهبرداری منجر شده است.
باید اعتراف کرد که بدون سرمایهگذاری (از هر منبع مالی اعم از داخلی یا خارجی) موضوع حفظ و استمرار تولید از میادین گازی کشور (حداقل در کوتاهمدت و میانمدت) دچار یک علامت سؤال بزرگ است. این همان چیزی است که در ادبیات عامه از آن با عنوان «ناترازی» صحبت میشود.