مدیر موسسه رویش دیگر و خانه کتاب یارا در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»:
فلسفه از کودکی آغاز میشود
اگرچه نسبت به محتوای ارائهشده در این مجموعهها همواره اختلاف نظراتی وجود دارد اما درمجموع ترکیب کتابفروشی و آموزش فلسفه ترکیب تازه ایست که باید نتیجه آن را بهمرورزمان سنجید. به جهت بررسی موضوع فوق گفتوگو کردیم با محمدرضا واعظ شهرستانی، مدیرمسوول موسسه رویش دیگر و خانه کتاب یارا که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
شما از آلمان به اصفهان آمدید تا مرکزی برای آموزش فلسفه به کودکان راهاندازی کنید که هرکسی تن به انجام آن نمیدهد؛ انگیزه شما چه بود؟
وقتی اینجا پلمپ شده بود و مسائل مربوط به اجاره هم به ما فشار آورده بود یک پست در اینستاگرام گذاشتم و از قول یک دوست نوشتم که به من گفته بود دو اشتباه کردهای، اول اینکه باوجود اقامت از آلمان به ایران آمدهای و دوم اینکه کتابفروشی تاسیس کردید. من آدم خارج از کشور نیستم و در مورد این موضوع مطمئن بودم، بنابراین نمیخواهم منتی سر اصفهان بگذارم. هرچند وقتی یک فرد از ایران میرود، چنین چیزی را از اول متوجه نیست اما من از اول برای تحصیل رفتم و میخواستم که برگردم. من پیش از رفتن هم موسسه رویش دیگر را داشتم. وقتی به ایران برگشتم موسسهای که بخواهد درباره علوم انسانی کار کند وجود نداشت و من ۳ سال به اداره ارشاد میرفتم اما کسی به من مجوز نمیداد چون آموزشگاه علوم انسانی در چارچوب آنها تعریفنشده بود. آن موقع در تهران دو موسسه به نام پرسش و رخداد تازه وجود داشت که این کار را میکرد. من فلسفه علم میخواندم و دنبال تاسیس چنین جایی برای اصفهان بودم. اصفهان موسسات مختلفی در رابطه با آموزش زبان و هنر و بازیگری و... داشت اما چنین فضایی وجود نداشت. درهرحال ارشاد من را رد کرد و ۳ سال تلاش کردم تا بتوانم پروانه این کار را بگیرم؛ نهایتا مدیر ارشاد دو بار عوض شد تا ما توانستیم پروانهای بگیریم که در این زمینهها کارکنیم. آن موقع خیلی تاکید وجود داشت که شما حق ندارید در حوزه فلسفه کودکان کارکنید. من در آلمان نمیتوانستم بهصورت دانشگاهی تدریس کنم و فقط میتوانستم پژوهشگر باشم، چون شما برای تدریس در اروپا باید اهل همانجا باشید. بنابراین فکر میکردم دغدغه اصلی من آموزش است، البته خارج از کشور کلاسهای آموزشی داشتم ولی تدریس حرفهای در دانشگاه نداشتم، در ضمن خیلی به کارهای آموزشی، ترویجی و اجتماعی در ایران علاقهمند بودم. درنهایت وقتی از برگشتم سعی کردم با این ایده کارکنم که یک کتابفروشی تخصصی در این حوزه راهاندازی کنم. یعنی کتابفروشی با تاکید بر فلسفه و علوم انسانی و با محوریت کودک که از کتابها و نشرهای مختلف انتخابشدهاند.
در آلمان وضعیت کتابفروشیهای مربوط به حوزه فلسفه چگونه بود؟
آنجا کتابفروشیهای خوبی دارد، اما کتابفروشیها یا خیلی بزرگاند یا یک سری کتابفروشی کوچک که چند قفسه از آنهم مربوط به فلسفه است. آلمان بهاندازه ایران درگیر فلسفه کودک نیست و صرفا چند فیلسوف در دانشگاه به این موضوع در دانشگاه مونیخ و هامبورگ کار میکنند. حداقل من ندیدم که یک کتابفروشی، تنها بهطور تخصصی به فلسفه بپردازد.
بااینوجود یعنی ما از آنها جلوتر هستیم؟
مساله این است که در آلمان فلسفه برای کودکان ریشه در نظام آموزشی دارد. روش آموزش فلسفه خیلی تعاملی است و حافظه محور نیست. فلسفه برای کودکان توسط پرفسور«متیو لیپمن» در آمریکا مطرح شد و به این نتیجه میرسد که تفکر نقادانه ضعیف است و دانشجویان قدرت تحلیل ندارند. این فرد تصمیم میگیرد که در شهر مونت کلر از بچهها این کار را شروع کند. این فرد با ایده ریگوستکی و قبلتر از آن معتقدند که بچهها فیلسوفانی هستند که کودکاند، کودکانی که سوال فلسفی مطرح میکنند؛ درباره خدا، درستی، نادرستی، مرگ و.... اما این سوالات در آغاز کور میشوند و فرصت بحث و بررسی به بچهها داده نمیشود. این سوالات یا کور شده باقی میمانند یا در مقاطعی دوباره مطرح میشوند. بنابراین اینها میگویند که فلسفه باید از زمان کودکی و زمانی که طرح سوال شکل میگیرد آغاز شود. نظام آموزشی سنتی خودش سوال طرح میکند و خودش پاسخ میدهد، درنتیجه این سوال ها، سوال کودک نیست و کودک علاقه برای جستجوگری ندارد. وقتیکه کودک خودش سوال را طرح کند، انگیزه دارد که دنبال پاسخ بگردد. قرار نیست کانت و افلاطون به کودکان تدریس شود و صورتبندیها پیچیده نیستند در اصل از روش سقراطی استفاده میشود. آنها میگفتند ما به شما آموزش میدهیم چگونه بر دیگران غلبه کنیم.
شما تنها مجموعه آموزش فلسفه برای کودکان هستید؟
خیر؛ مایکی از اولین مجموعهها هستیم که از دهه هشتاد شروع کردیم اما در حال حاضر مراکز متعددی در این زمینه وجود دارند. مثلا در تهران پژوهشگاه علوم انسانی راداریم، دانشگاه خوارزمی، دانشگاه شهید چمران اهواز(۲ استاد)، دانشگاه شیراز و.... اخیرا یک سری مجموعهها و انجمنها و چند مرکز هم شکلگرفتهاند که بهصورت آزاد کار میکنند. ما جز اولین موسسات خصوصی هستیم که از سال ۸۸ کار را شروع کردیم.
اصفهانیها فیلسوفاند؟ یعنی مخاطبان کلاسهای شما در اصفهان آنقدر که انتظار دارید وجود دارند؟
چون ارائه زیاد نیست، تقاضا هم در همین سطح میماند. مجموعه ما هر فصل ۵ کلاس دارد که هر کلاس ۱۲ نفر در آن حضور دارند.
این کار کمی لوکس نیست؟
شاید اسم آن اینطور باشد؛ فلسفه برای کودکان یعنی آموزش تفکر و آموزش کارهای فکری! سه مهارت در آن کار میشود. تفکر نقاد، تفکر مراقبتی، تفکر خلاق که این سه بهصورت تلفیقی کار میشود. برخی کلاسهای تفکر نقاد هم وجود دارد اما معلم محور هستند.
معلمهای کلاسهای شما تماما تحصیلکرده فلسفه هستند؟
کلاس فلسفه برای کودکان معلم ندارد و تسهیلگر دارد که وظیفهاش مدیریت بحث است. خود بچهها هستند که گفتوگو میکنند و تسهیلگر نباید جهتدهی داشته باشد و تشویق و تنبیه کند و بچهها نباید بفهمند نظر او چیست. مثلا ما یک داستان که توسط یک فیلسوف نوشتهشده را میخوانیم. شخصیت داستان فردی به نام هری است که در موقعیتهای خاص قرار میگیرد و بچهها نظرات خود را مطرح میکنند و چند فرضیه را بررسی میکنند.مثلا ۹ تا ۱۲ سال زمان رشد اخلاقی است و در این سن امکان رشد منطقی و اخلاقی وجود دارد.
چرا یک خانواده اصفهانی باید دغدغه آموختن فلسفه برای فرزند کوچک خود را داشته باشد؟
خانوادههایی دغدغه آموزش فلسفه برای کودک دارند که بدانند در کلاس چه اتفاقی میافتد. یا باید با من آشنا باشند یا از دیگران شنیدهاند که این کلاسها چه تاثیری روی کودکشان دارد. آن خانواده شاید لوکس باشد اما این برنامه در ایران فعلا در مدارس غیرانتفاعی و مدارسی برگزار میشود که طبقه متوسط به بالای درآمدی از آنها استفاده میکنند.
پس ده سال دیگر ما جوانانی داریم که فلسفه آموخته و میتوانند بهخوبی صحبت کنند؛ در مقابل میلیونها جوان داریم که از این نعمت محروم شدهاند؟
احتمال زیاد!
پس پول میتواند یک فرد را فیلسوف کند؟
به نظر من پولدار بودن در ایران و بالای متوسط بودن یعنی فرزند شما در مدرسه غیرانتفاعی باشد. یا اینکه بچهها باید در منطقهای زندگی کنند که یک موسسه این خدمات را بدهد. در اصفهان میتوانید کسانی را پیدا کنید که کلاس آنلاین در این حوزه برگزار میکنند. ده سال دیگر ما بچههایی راداریم که گفتوگو کردن را بهتر از دیگر بچهها بلد هستند.
کسانی که میدانند شنیدن مهم است و میمیک صورت و لحن و زبان بدن مهم است و میدانند باید به تفکر مخالف احترام بگذارند، دلایل منطقی را میدانند و میتوانند پیوند برقرار کنند و تا حد زیادی خود تصحیحی میکنند.
الگو شما برای آموزش فلسفه به کودکان چگونه است؟ آیا از مکتب فلسفی خاصی پیدا میکنید؟
روش از ۵ تا ۱۸ سالگی یکسان است. مرحله اول محرک است که بنیانگذار میگوید باید یک داستان باشد. یک داستان که کتابی ۴۰۰ صفحهای هم راهنمای آن است. شما این داستان را میخوانید و یا از پویانماییهایی که معنای فلسفی دارند استفاده میکنید و بعد از بچهها میپرسید که چه سوالی ذهن شمارا درگیر کرد.
سوالات روی تابلو نوشته میشود و یک سری سوالات تخیلی هستند که کنار گذاشته میشوند. بین سوالات فلسفی رای گیری میشود؛ مثلا عدالت یعنی چه؟ آیا عدالت همان برابری است؟ آیا اخلاق نسبی است؟ آیا مردمسالاری دینی امکانپذیر است؟ آزادی به چه معناست؟ سوالی که بیشتر رای میآورد به گفتوگو گذاشته میشود و فرضیه را موردبررسی قرار میگیرد. درنهایت بچهها هستند که تصمیم میگیرند کدام پاسخ معتبرتر است.
بعد از ۱۸ سال وضعیت آموزش فلسفه چگونه است؟
بعد از ۱۸ سال میتوانند حلقه گفتوگو بزرگسال را شرکت کنند.
سوالات کودکان عمدتا در کدام مکتب فلسفی میگنجد؟
تسهیلگر میداند که سوالات بچهها متعلق به کدام مکتب است.ما در فلسفه برای کودک اسم فیلسوف نمیآوریم. ما مراقب هستیم که سوالات بچهها نظریه کدام فیلسوف است.
این نسل ازنظر فلسفی چه تفاوتهایی با نسل گذشته دارد؟
نسل ما بیشتر مطلقگرای اخلاقی بودیم اما الان نسبی هستند. مثلا معتقدند خوب و بد بهصورت مطلق وجود ندارد. بچهها بهطورکلی نسبیتر شدهاند. ما افلاطونی بودیم اما الان غلبه نیچه بیشتر است. آن تفکر دگماتیک در بچهها با این کلاسها کمتر میشود.
برای بزرگترها این آموزش یک تضاد را به دنبال ندارد؟
اینجا بچهها با بزرگترها به مشکل میخورند و برای هر چیزی دلیل میخواهند و بدون دلیل نمیپذیرند. این رشد برای بزرگترها محسوس است. بزرگان چون میفهمند که رسانهها باعث شدهاند که مفهوم دموکراسی به آنها نزدیک شود درنهایت متوجه میشوند که این کلاسها لازم است. مثلا من یک مدرسهای را در سال ۹۹ بهصورت آزمایشی کارکردم. همان خانوادهها باعث شدند سال آینده این کلاس برای یکپایه بالاتر یعنی دوم دبستان هم برگزار شود. سال بعد گفتند تا پنجم دبستان برگزار شود. رشد تفکر فلسفی در کودکان و نوجوانان نتیجه این کلاسهاست.
کمی به مباحث اقتصادی بپردازیم؛اقتصادی کردن فلسفه فقط از راه آموزش ممکن است؟
بله، مثلا من در دانشگاه آزاد تا سال گذشته ساعتی ۳۰ تومان میگرفتم. من اگر بخواهم به دانشگاه آزاد یکی از شهرها بروم که همه نیز فاصلهدارند، پول بنزین و ناهار شما درنمیآید. مسلما کسی که دانشگاه تدریس میکند برای او دغدغه و تجربه است. برای یک استاد فلسفه کلاسهای آزاد میتواند درآمدهای خیلی عادی را به دنبال داشته باشد.
در آلمان وضعیت اقتصادی یک فلسفه خوانده چگونه بود؟
آلمان دانشگاه اینقدر تو را تامین میکند که دیگر نیازی به این کلاسها نداری. شما چه معلم دبستان باشید چه استاد دانشگاه یا جراح، درآمد خوبی دارید و نظام سرمایهداری آنقدرها غالب نیست. دانشجو دکترا مالیات نمیدهد و جراح آنقدر مالیات میدهد که درآمدها در یک سطح و برابر است. شما در آلمان امنیت شغلی دارید و کسی نمیتواند شمارا اخراج کند، یا صاحبخانه نمیتواند شمارا از خانه بیرون کند.