نگاهی به کتاب «سوگ داش آکل» و انتخابگری زنان
ناصر کوشان که اکنون هفتمین کتاب نمایشنامه خود را در نشر عنوان به چاپ رسانده است، گفت: کتاب «سوگ داش آکل و دونمایشنامه دیگر» شامل نمایشنامهای به همین نام و به همراه دو نمایشنامۀ دیگر به نامهای «بهسوی خورشید» و «سرانجام فروغ» است که درمجموع، هفتمین کتاب نمایشنامه چاپشدۀ من را تشکیلداده که بهتازگی در اصفهان طی مراسمی با حضور چشمگیر بانوان علاقهمند به هنر، رونمایی شده است.
او با اشاره به اینکه نمایش «سوگ داش آکل» در سال ۱۳۵۶ در عمارت هشتبهشت اجراشده است، اظهار کرد: دو نمایشنامۀ دیگری که در این کتاب هستند، از جدیدترین نمایشنامههایی هستند که من نوشتهام و هنوز روی صحنه نرفتهاند و بعید میدانم بتوانم آنها را روی صحنه ببرم.
او موضوع محوری هر سه نمایشنامۀ موجود در این کتاب را، شخصیت، موقعیت و انتخابگری زنان دانست و افزود: برای مثال در نمایشنامه «سوگ داش آکل»، موقعیت انتخاب یک زن جوان به نام مرجان که در دوره پهلوی زندگی میکند، مورد واکاوی قرار گرفته است.
این نویسنده و پژوهشگر تئاتر اصفهانی، با بیان اینکه نمایشنامه «سوگ داش آکل» را از کتاب «زندهبهگور» نوشتۀ صادق هدایت الهام گرفته است، تصریح کرد: در چکیده این نمایشنامه آمده است که داش آکل مردی مجرد است و تاکنون ازدواج نکرده است. بنا بر وصیت حاج صمد، مردی تازه درگذشته، مسوول رسیدگی به اموال و خانواده او میشود. او عاشق دختر حاجی، مرجان، میشود، اما به دلیل اینکه تصور میکرده ازدواج با آن دختر خیانت در امانت و سوءاستفاده از اعتماد متوفی است و نیز به دلیل نداشتن جسارت و جرئت کافی برای ابراز عشق، از ازدواج با او منصرف میشود تا اینکه آن دختر، مرجان، با مردی دیگر ازدواج میکند و ... .
کوشان درباره نمایشنامه «بهسوی خورشید» گفت: بهسوی خورشید، نمایشی است با ساختار روایی که تمام رخدادهای آن در ذهن راوی - صهبا - شخصیت اول نمایش اتفاق میافتد. صهبا گرفتار دوگانگی و توهم است، نمیداند حوادثی که بر او پدیدار میشود در خواب است یا بیداری. نمیداند آنچه میبیند موهوم است یا حقیقت. افراد میآیند و میروند و حوادث تودرتو اتفاق میافتند. لایهلایههای خلاق که همه، حاصل رؤیا و خوابهای صهبا است که از موقعیتی به موقعیت دیگر شکل میگیرد. این نمایشنامه کاملاً مدرن است و در جریان گمگشتگی و دوری صهبا از همسرش پریچهر اتفاق میافتد. در پایان نیز صهبا، شوهر پریچهر در عالم رؤیا او را مییابد و با او دیدار میکند و هر دو بهسوی نور حرکت میکنند.
او با اشاره به نمایشنامه «سرانجام فروغ» نیز اظهار کرد: در چکیده این نمایشنامه آمده است که فروغ با حضور فیزیکی مرد دریایی، میخواهد از همسرش دکتر نوری جدا شود. مرد دریایی از فروغ میخواهد که مطابق تعهد مشترکشان، آمادۀ بازگشت به دریا شود. این صحنه که بیشتر به توهم و جادو میماند تا به واقعیت؛ یعنی یک واقعیت عینی به یک ذهنیت واقعی تبدیل میشود. فروغ با اِشراف به هر دو ضمیرش، در ملاقات با مرد دریایی از دکتر نوری میخواهد که پیوندشان را نادیده بگیرد و اجازه دهد تا او در انتخاب آزاد باشد. فروغ میخواهد آزادی تصمیم و آزادی انتخاب داشته باشد.
این فعال حوزه تئاتر با اشاره به دغدغۀ خود از انتشار این ۳ نمایشنامه در یک کتاب، افزود: پریچهر، فروغ و مرجان، شخصیتهای زن این نمایشنامهها هستند که هر سه موقعیت خاصی را از وضعیت زنان به نمایش گذاشتهاند. دغدغۀ من در این زمانه، انتخابگری زنان و آزادیخواهی و برابریخواهی آنان بود. زنان از سویی با سنتهای غلط درگیر هستند و وابستگیهایی دارند و از سوی دیگر نیاز به آزادی و برابری را در درون خود احساس میکنند و میخواهند برابر با مردان موقعیت تصمیمگیری داشته باشند. در این نمایشنامهها، جدال و مبارزه بین سنت و مدرنیته به چشم میخورد.