جایگزین صفحه 4 copy

او افزود: البته اینکه میرفندرسکی می‌گوید «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» درست است، یعنی هر چه در عالم است نمونه‌ای از عالم بالا است، همه موجوداتِ بالا تنزل یافته‌اند و انسان است که می‌تواند عروج کرده و سیر و سفر کند و با تعالی و عبادت و علم، بالا برود و به مقام اولِ خود برسد، انسان از این توانایی برخوردار است، همان‌طورکه سعدی علیه‌الرحمه گفته است: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/  بنگر که تا چه حد مقام آدمیت».

استاد گروه فلسفه دانشگاه تهران بیان کرد: مقام انسان آن‌چنان مقام بالایی است که شیخ اشراق می‌گوید نمی‌توانیم برای آن ماهیت تعیین کنیم. هرچیزی ماهیت دارد، ولی انسان ماهیت ندارد چون نمی‌توان حد معینی برای انسان تعیین کرد. انسان به هر مقامی برسد می‌تواند به مقام بالاتر برود. بنابراین ما نمی‌دانیم ماهیت انسان چیست چون انسان به هرمقامی که برسد قانع نیست و میل دارد که بالاتر برود، همان‌طورکه اولیا و انبیا به مقام بالاتر رفته‌اند. بنابراین صحبت میرفندرسکی در شعرش که می‌گوید «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» درست است، اما آنجا که می‌گوید «درنیابد این سخن را هیچ فهم ظاهری/  گر ابونصراستی و گر بوعلی سیناستی» اشتباه کرده است، فارابی و ابن‌سینا بزرگ‌ترین حکمای عالم هستند و مانند ابن‌سینا در تمام حکمای عالم وجود ندارد.  اصول ابن‌سینا تحفه‌ای در عالم بوده است، پس میرفندرسکی در این مورد اغراق کرده اما ازنظر عرفانی درست گفته است.

این متفکر و مدرس فلسفه با اشاره به جنبه‌های عرفانی میرفندرسکی، توضیح داد: قلب و شهود اگر نفهمد به چه دردی می‌خورد. مکاشفه باید با عقل همراه باشد. اگر کسی ادعا کند که همه چیز را با مشاهده دریافته است باید بتواند آن را بیان کند که اگر توانست بیانش کند، فلسفه است و اگر نتواند بیان کند، ادعای ناصوابی کرده است. ممکن است کسی با دلش به حقایقی برسد، از تعقل بالاتر نداریم، از وحی که بالاتر نداریم! حتی وحی الهی، بیان معقول است.