mediumthumb copy

 در بخش اول کتاب، به تقسیم‌بندی امور بشر پرداخته می‌شود به این شکل که اعمال انسان، یا زندگی دیگران را بهتر می‌کند که شایسته ستایش‌اند؛ یا به زندگی دیگران آسیب می‌زند که شایسته سرزنش‌اند. بر همین اساس نیز نقش اصلی استدلال اخلاق شناسانه به‌عنوان فاکتوری برای بررسی تفاوت‌های میان اعمال بشری، پررنگ است. این کتاب، «فهم عمیق» را شرط لازم اخلاقی‌ زیستن و داوری اخلاقی معرفی می‌کند.

 این‌طور در کتاب آمده است: «توافق زبانی بر سر اصول اخلاقی شاید مقدمه‌ای برای تحقق هدف‌های اخلاقی باشد اما توافق زبانی، به‌تنهایی، برای تحقق این هدف‌ها یا ایجاد دگرگونی مثبت در جهان کافی نیست. اصول اخلاقی فقط زمانی ارزش و اهمیت دارند که جامه عمل پوشیده و در رفتار انسان‌ها جلوه‌گر شوند؛ و این، علاوه بر بینش‌های اخلاقی، نیازمند مهارت‌های فکری نیز هست. نیاز ما به مهارت‌های فکری به این دلیل است؛ جنبه‌های اخلاقی جهان هیچ‌گاه به‌صورت شفاف در برابر ما قرار نمی‌گیرند.»

 صادقانه رفتار کردن در برابر آنچه درون ما می‌گذرد، یکی از راه‌حل‌های اساسی برای شفاف‌تر شدن مفاهیم اخلاقی است.

انسان به‌خودی‌خود، پیچیدگی‌های فراوانی دارد و اگر بنا باشد درباره خودمان، به خودمان و دیگران دروغ بگوییم، شناخت درون، پیچیده‌تر هم خواهد شد. «یکی از گرایش‌های قوی در انسان‌ها گرایش به داوری‌های تاثیرپذیرفته از تنگ‌نظری و خود خدمتی است. عموم انسان‌ها استاد خودفریبی و دلیل‌تراشی‌اند. بیشتر ما انسان‌ها دست‌به‌کارهایی می‌زنیم که اصول اخلاقی را آشکارا نقش می‌کنند و درعین‌حال، بدون هیچ تردیدی خودمان را درستکار می‌دانیم.»

 نویسندگان کتاب، به‌صورت خاص به جنگ‌های میان انسان‌ها نیز اشاره می‌کنند؛ مانند اسپانیایی‌ها در تاریخی دور که سرخپوستان را می‌کشتند و مطمئن بودند چه چیزی اخلاقی است و انسان به هنجار چیست. امروز که به ریشه‌ها و عوامل این جنگ‌ها نگاه می‌کنیم به نظر می‌رسد تمام جنگ‌ها از دل اخلاقی و غیراخلاقی برداشت کردن افکار و اعمال دیگران زاده شده‌اند.

 موارد و مسائل دیگری نیز در کتاب مطرح می‌َشود مانند دیدگاه‌های اجتماعی حول مسائل جنسی، اخلاق و ایدئولوژی‌های سیاسی و اخلاق و قانون. «ایدئولوژی‌های محافظه‌کار وضعیت موجود را توجیه می‌کنند یا در پی بازگشت به زمانی «آرمانی» درگذشته‌اند. ایدئولوژی‌های لیبرال، ضمن نقد وضعیت موجود به دنبال توجیه صورت‌های جدید نظم سیاسی‌اند که برای رفع مشکلات کنونی طراحی‌شده‌اند. ایدئولوژی‌های واپس‌گرا خواستار بازگشت به گذشته‌اند و ایدئولوژی‌های انقلابی خواستار سرنگونی ساختار‌های بنیادین فاسد می‌باشند؛ هم ایدئولوژی‌های واپس‌گرا و هم ایدئولوژی‌های انقلابی می‌خواهند این تغییرات به شکل رادیکال (به شکل ریشه‌ای و بی‌ملاحظه) انجام شوند.»

 پل و الدر مفهوم قانون و اخلاق را نزدیک به هم معرفی می‌کنند و می‌گویند که قانون چیزی است که معمولا بااخلاق اشتباه گرفته می‌شود. ازآنجایی‌که قانون ریشه در تابوها و عرف جامعه دارد، برای بعضی این‌طور به نظر می‌رسد که کار غیرقانونی، کاری غیراخلاقی است؛ اما همچنان می‌شود مثال‌های نقضی نیز پیدا کرد از بی‌قانونی‌هایی که غیراخلاقی نیستند و چه‌بسا در بستر و زمینه‌های اجتماعی، به‌عنوان فضیلت نیز بروز پیدا کنند؛ مانند فردی که بدون توجه به قوانین، اقدام خودسرانه انجام می‌دهد و بااین‌حال، جامعه او را قهرمان می‌پندارد. تمایزات فراوانی میان این موارد وجود دارد که در بخش‌های مختلف کتاب، به آن‌ها اشاره می‌شود.   

 در بخش آغازین کتاب درباره «مجموعه راهنمای اندیشه‌ورزان» و ضرورت آن، این‌طور آمده است: «سنجشگرانه‌اندیشی دانشی است که هدفش افزایش توانایی ما در اندیشیدن، استدلال کردن و نقد کردن است. بیشتر دانش‌ها تمرکزشان بر اصلاح یا ارتقای اندیشه‌های ماست، اما سنجشگرانه‌اندیشی بیش از آنکه به اندیشه‌ها بپردازد به اندیشیدن می‌پردازد و سعی می‌کند کیفیت اندیشیدن ما را ارتقا بخشد.»

 کتاب «تفکر نقادانه درباره مسائل اخلاقی» نوشته ریچارد پل و لیندا الدر  توسط مهدی خسروانی ترجمه و بازنویسی شده و نشر نو، این کتاب را در 175 صفحه منتشر کرده است.