photo_2020-06-07_11-09-21 copy

آری به قول عزیزی این‌چنین بود برادر! توهم پرآبی کار دست ما داد، فقدان حکمرانی آب، عنان از دست طبیعت ربود، هنرمندانمان را راهی کنج عزلت یا سفر غربت کرد و حالا ما مانده‌ایم با مردمانی که وقتی سوار تاکسی و اتوبوس از روی پل فردوسی یا آذر و فلزی می‌گذرند، با دیدن بستر خشک رودخانه آه می‌کشند، آهی جان‌سوز که دَم پشت سرش، هوایی آلوده را بی‌مدد از سیگار و قلیان به حلق می‌راند، انگار همان دلبری است که جان فرسود از او!

این‌ها را نگفتم که چشمتان را خیس کنم یا دلتان برای ما ریش شود که بی گفتن من، وقتی مسافرهای پا به سن گذاشته یا توریست‌های پیش‌تر اصفهان دیده دوباره اینجا پاگشا می‌شوند، خودبه‌خود با خاطری نژند، شهرمان را ترک می‌کنند اما آیا دل‌ریش و چشم خیس دوای درد زنده رود است؟

در گزارش‌هایی که همین چند روز پیش منتشر شد، نوشتند قرار است با هزینه کرد 150 همت (هزار میلیارد تومان) آب تلخ و گرم جنوب را شیرین کنند برای کام صنایع یزد و البته فقط همین نیست که کرمان و اصفهان هم منتظرند به‌نوبه خودشان و برخی هم گمان می‌کنند که این آب برای این استان‌ها نان و کار می‌شود و هستند کسانی هم که نشسته‌اند به امید بازگشت حق آبه زاینده‌رود از خط لوله‌ای که به کویر می‌رود! شما فکر می‌کنید منِ اصفهانی بعدازاین همه‌سال کنجکاوی اجباری نباید بگویم بی‌خیال بابا یا اینکه جمله زهی خیال باطل را به کار ببرم، اجازه می‌دهید تا ضرب‌المثل خرما بر نخیل را به کار ببرم؟ این‌ها همان‌قدر برای ما آب می‌شود که تونل اول، دوم و سوم یا تونل بهشت‌آباد، عطشمان را برطرف کرد. نخیر دوست عزیز از این تنور برای اصفهان آبی گرم نخواهد شد که اگر ثمری داشت بعد چند هزارسال جاری بودن زنده رود بدون این تونل یا سد، حالا یک بستر خاکی توی شهرمان مایه عبرت نمی شد، رودی که هزار بلای طبیعی و غیر طبیعی در سراسر تاریخ نتوانسته بود جانش را بگیرد این چنین ظرف 4 یا پنج دهه کارش به اینجا نمی کشید و آسمان آبی اصفهان مملو از غبار و آلاینده نمی شد، کشاورزش به خاک نمی نشست و آمار بیماری های گوناگون میان سالمند، جوان و حتی کودکان نورس اش اینگونه بالا نمی رفت.

تا وقتی کسانی هستند که توهم پرآبی دارند و توسعه پایدار تنها لق لقه زبانشان هست، همین آش هست و همین کاسه، حکمرانی آب که نباشد یا منافع طبیعت و انسان متضاد با منافع سرمایه داری عقب مانده قرن نوزدهمی باشد، همگامی توسعه پایدار با محیط زیست آدمی یا حفظ و پاسداری از آن به قصد بقا، تنها خیالی باطل است به قصد گول زدن خویشتن و آرام ساختن وجدان!

همه این‌ها را گفتم که برای شما خواننده عزیز که اگر در شهر و دیار خود از نبود صنعت دل‌نگرانی یا گمان برده‌ای که فلان طرح برایت نان و کار یا اشتغال می‌شود، به سرنوشت شهرِ من از نو نگاه کن، حواست باشد دعای باران ات، سیل نشود و وقتی تصمیم گیران شهرت خبرهای خوش از احداث فلان صنعت آب بر و رساندن فلان مقدار آب شیرین شده به تو می‌دهند، قند توی دلت آب نشود، ببین که لقب شهر برخوردار چه به‌روز اصفهان آورده و گاهی ازقضا نگاهی از سر عبرت آموختن به فرونشست خیابان‌های نصف جهان بینداز تا بدانی که اگر جایی را خراب کردی، ساختنش به این راحتی میسر نیست؛ همان‌طور که رویای جاری شدن زنده رود و آبی شدن آسمانمان در حال تبدیل‌شدن به سراب است، سرابی از سرآب تا پای آب!