ژنه (Genest)، مهندس فرانسوی، مسوول پیوند دادن این دو رود بود و مین‌‌‌های لازم برای از میان برداشتن کوه را نیز فراهم کرده بود اما شیخ علی خان، که در آن وقت وزیر بود، مانع کار شد؛ چون محدود بودن کشت باعث می‌شد همیشه برای غله‌‌‌ خود مشتری داشته باشد.» برای پیوند دادن آب کوهرنگ به زاینده‌‌‌رود حتی مواد منفجره لازم را هم از فرانسه آورده بودند اما کار معلق ماند.  انگلبرت کمپفر، جهانگرد آلمانی، نیز در سال ۱۶۸۳ درباره‌‌ نظام آبیاری اصفهان نوشت:  «زاینده‌‌‌رود در بستری عریض که عمق چندانی هم ندارد روان است. اصفهان با وجود این رودخانه است که طراوت و آبادی دارد. قسمتی از رود برای تامین آب استخرها و حوض‌‌‌های بی‌‌‌شمار قصرها و خانه‌‌‌ها مصرف می‌شود. در آنجا گاه آب به صورت فواره‌‌‌هایی به آسمان می‌‌‌جهد که موجب لذت بینندگان می‌شود ولی اغلب آب آرام و راکد در حوض‌‌‌ها قرار دارد. وجود آن برای شست‌وشوهایی که از طرف دین مقرر شده (وضو و غسل و طهارت و …) ضروری است. گویا هر سال حدود یکصد کودک در این حوض‌‌‌ها خفه می‌‌‌شوند.» ژان اوتر (Jean Otter) فرانسوی در نیمه قرن هجدهم موقعیت زاینده‌‌‌رود را چنین وصف کرد: «گرچه زمین اصفهان خشک است اما در همه جای آن آب در عمق کم وجود دارد. درازای زاینده‌‌‌رود ۱۵۰ کیلومتر است که در بین اصفهان و جلفا از زیر یک پل سنگی به نام سی و سه پل می‌‌‌گذرد و در پایان در مرداب گاوخونی فرو می‌رود. اگر به این رودخانه نام زاینده‌‌‌رود داده‌‌‌اند، به خاطر زایش آن در مسیر جریان است. در تابستان‌‌‌ها از آب آن به اندازه‌‌‌ای گرفته می‌شود که دیگر چیزی نمی‌‌‌ماند و بی‌‌‌آنکه پاها خیس شوند می‌توان از آن گذشت. به خاطر حاصلخیزی‌‌‌ای که رودخانه برای زمین‌‌‌های اطراف دارد، به آن رودخانه‌‌ زر نیز می‌‌‌گویند. باور ایرانیان بر آن است که آب زنده‌‌‌رود دوباره در زمین‌‌‌های کرمان ظاهر می‌شود و به دریای هند می‌‌‌ریزد.  اوژن فلاندن فرانسوی در سال ۱۲۱۹ خورشیدی از باور‌‌‌های مردم نسبت به زاینده‌‌‌رود نوشته است:  «ایرانی‌‌‌ها بر این عقیده‌‌‌اند که پس از پنهان شدن آب زنده‌‌‌رود، دوباره در زمین‌‌‌های کرمان ظاهر می‌شود و به دریای هند می‌‌‌ریزد. اما هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا ندارند.»