photo_2020-06-07_11-09-21 copy

چند روز پیش وزیر محترم نفت که وظیفه و کارش تضمین فروش نفت و گاز یا توسعه و تجهیز خطوط لوله و پالایشگاه و همه این چیزهاست، آمده بود به‌جای وزیر نیرو که عوضِ تضمین انتقال انرژی کارش لوله‌کشی آب و تصفیه آب‌نمک برای کویر مرکزی شده، می‌گفت من هم در منزل لباس گرم می‌پوشم، برای مثال تصور کنید وزیری که داخل دفتر و وزارتخانه‌اش همه جور امکاناتی فراهم‌شده، به خانه که می‌رود شال و کلاه می‌کند تا بخاری یا درجه شوفاژش را کم کند، صداوسیما هم که مدام از من و شما می‌خواهد بخاری را کم کرده و درزگیری کنید تا زمستان بگذرد!

شاید شما هم با این جمله موافق باشید که تنها امر قطعی، عدم‌قطعیت است اما قطعا زمستان مثل هرسال دیگر درنهایت تا دو ماه دیگر می‌رود پی کارش و بهار می‌آید تا آدم‌های عاقل بخاری‌هایشان را خاموش کنند و بدوند دنبال کولرآبی و گازی یا پنکه دستی و سقفی، اگر غیرازاین است که می‌گویم، خدا به شما سلامتی بدهد!

فرض می‌کنم تا اینجا با من موافقید که زمستان است و قاعدتا تا یک حدی هوا سرد می‌شود به‌عبارت‌دیگر با کاهش دما، برودت هوا افزایش پیداکرده که ناشی از تغییر زاویه تابش خورشید است، از آنجا هم که ما انسان‌ها پشم و خز نداریم پس یا باید مثل پرندگان کوچ کنیم یا مثل بچه آدم، آتشی افروخته و تن و جان را گرم بداریم، که این مهم نشان می‌دهد وزیر بنده خدا خیلی هم بیراه نگفته که در منزل شال و کلاه می‌کند، آخر هوا سرد است و آدمی گرما لازم دارد.

از شوخی که بگذریم و بخواهیم جدی‌تر باهم صحبت کنیم ( ایراد نگیرید، ازاینجا هم می‌شود باهم گفت‌وگو کنیم منتها قالب‌اش این‌طوری است دیگر) نباید فکر کنیم انرژی‌های در دسترس ما مثل گاز، نفت یا برق حاصل از نیروگاه‌های آبی، گازی یا هسته‌ای، منابعی بی‌پایان و همیشه در دسترس هستند، هرکدام خواص خودشان رادارند و میزان دسترسی ما به آنها فرق می‌کند، اما این شیوه مصرف و میزان بهره‌وری در استفاده از انرژی است که کیفیت زندگی را تعیین می‌کند، امروز هنوز در بسیاری نقاط جهان کسانی هستند که از شیوه‌های سنتی برای تامین انرژی خود در قالب‌های مختلف استفاده می‌کنند و زیادند آنانی که به دوره محدودیت همان قالب‌های تامین انرژی را به خاطر دارند، اجاق‌های زغال‌سنگی، بخاری‌های نفتی و حتی یخچال‌های نفتی و قطارهای بخار هنوز از خاطره‌ها نرفته اما آدمی اگر قرار بود بر سر همان زغال و بخاری هیزمی بماند که ماشین بخار و دیزل را اختراع نمی‌کرد، جای شوفاژخانه‌های زغال‌سنگی، گرمایش بر اساس الکتریسیته را به کار نمی‌گرفت یا ساده‌تر بگویم برای تولید برق، سراغ نیروگاه بادی یا هسته‌ای و ساحلی یا خورشیدی نمی‌رفت، پس خیلی ساده می‌بینید که نیاز انسان، او را به جلو حرکت می‌دهد و برای تامین هر نیازی، بالاخره راه‌حلی پیدا می‌کند.

بااین‌حال نکته اینجاست انسان همان‌طور که احتیاج را مادر اختراع می‌داند، از عقلی خداداد هم بهره برده، پس می‌داند زمستان هرسال از راه می‌رسد، سرما باکسی شوخی ندارد و کسی که سکان تامین انرژی را در دست دارد قطعا بهتر از دیگران به میزان مصرف، راه‌های کاهش آن، روش‌های بهینه کردن مصرف انرژی یا مسیرهای افزایش و متنوع کردن منابع تامین انرژی آشناست، او در مقام تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز می‌داند چالش نا ترازی گازی چه معنایی می‌دهد، به‌خوبی از تبعات هزینه انتقال گاز، هدر رفت خطوط انتقال و حجم انرژی لازم برای تامین فشار کافی خطوط انتقال آگاه است، این شخص یا اشخاص با علم به‌ضرورت بازسازی، نوسازی و بهسازی تجهیزات، پالایشگاه‌ها و مراکز استخراج نفت و گاز، بر مسندهایشان تکیه کرده‌اند، از حجم بالای فلرسوزی خبردارند درعین‌حالی که همیشه بر ضرورت و منفعت حضور آنچه شرکت‌های دانش‌بنیان می‌خوانند در تحقیق و توسعه برای یافتن مسیرهای تازه و فناوری‌های نوین استخراج، انتقال یا مصرف انرژی تاکید می‌کنند، پس به زبان خیلی ساده، چرا ما سردمان است یا دلیل قطع برق صنایع در تابستان و گاز همان‌ها در زمستان چیست، چگونه است که کشورهایی با حداقل منابع نفتی یا گازی می‌توانند زمهریر زمستانی را از سر بگذرانند و گرهی که سیبری نشینان با دندان‌های فشرده از خشمشان بر خطوط انتقال زده‌اند را به دست تدبیر باز کنند، مگر به قول عباس میرزای ناکام: «آیا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست»

این سوال ساده و دردناک عباس میرزای قجر هنوز بی‌پاسخ به نظر می‌رسد، با همه تلاش و مجاهدت صد و پنجاه‌ساله ملت ایران درراه پیشرفت و توسعه که ازقضا در بسیاری موارد هم توانسته ریشه‌های جهل و عقب‌ماندگی علمی را بخشکاند و توانایی ذاتی ما را در دستیابی به دانش روز نشان دهد اما گاهی امتناع از به‌کارگیری شیوه‌های روز مدیریت و بی‌توجهی به عوامل توسعه پایدار ما را درجایی قرار داده که باید یاد ضرب‌المثل‌های قدیمی را زنده کنیم، آنجا که می‌گوید: برف میاد، وای به کلوخ! بارون میاد، وای به کلوخ!

بااین‌همه اگرچه حرف وزیر محترم نفت بیراه نیست و من و شما به‌جای گرم کردن زمین و تسریع روند گرمایش جهانی با شعله‌های انرژی سوز بخاری، بهتر است خودمان را با پوشش مناسب زمستانی گرم گرفته و در مسیر مدیریت مصرف انرژی گام برداریم اما تصمیم‌ساز هم به خطر بیاورد که باید علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد وگرنه هرسال همین آش است و همین کاسه!