آینده و فرصتهای فولاد
صنعت فولاد چه فرصتها و چالشهایی پیش رو دارد؟
دستیابی به حداکثر ظرفیت تولیدی بهدلیل دسترسی به منابع اولیه (سنگآهن) و انرژی ارزان (گاز و برق در دسترس و یارانهای)، در برنامهریزی طرح جامع فولاد کشور، موضوع برجستهای است. علاوه بر این کل دغدغه سیاستگذار و مدیران ارشد بنگاههای اصلی صنعت فولاد، دسترسی به زیرساخت مناسب و مواد اولیه و توازن در زنجیره ارزش این صنعت بوده است، زیرا همواره نگاه کل کشور به سمت دستیابی به عدد ۵۵ میلیون تن معطوف شده است
صنایع پاییندست صنعت فولاد، تحولات فناورانه متعددی را تجربه میکنند و متناسب با این تحولات، نیازهای جدیدتری خواهند داشت. بهعنوان نمونه سرعت تحولات در حوزه پرینت سهبعدی مواد مختلف (مانند فولاد) و تاثیرات آنها در ساخت قطعات، سازهها و محصولات، به نسبت زیاد است یا در صنعت خودرو، تغییر پارادایمی به سمت خودروهای برقی و هوشمند در جریان است و این خودروها نیازمند بدنه سبکتری هستند
واکاوی سند جامع فولاد کشور از منظر فرصتها و چالشها نیازمند مطالعه جامعی است. شواهد متعددی، نشان میدهد در صنعت فولاد کشورهای پیشرو، انقلاب صنعتی چهارم موضوعی کلیدی است و برنامهها و اقدامهای موثری در این باره انجام دادهاند و چشماندازهای خود را نیز مبتنی بر این انقلاب ترسیم کردهاند. در حال حاضر، طرح جامع فولاد کشور در جایگاهی بین انقلاب صنعتی دوم و سوم قرار دارد. همچنین تمرکز این طرح بر برآورد میزان تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در افق ۱۴۰۴ با توجه به عرضه و تقاضا و همچنین برونیابی سایر زیرساختها و نیازمندیهای تولید مانند آب، برق، گاز، فناوری و... است.
بنابراین طرح جامع فولاد کشور، برنامه و راهبرد مشخصی برای انقلاب صنعتی چهارم ندارد. بیتوجهی به انقلاب صنعتی چهارم در طرح جامع فولاد کشور به مسائلی چون وابستگی شدید فناورانه، از دست دادن بازارهای آینده، جهتدهی نادرست توانمندیها، کاهش بهرهوری و افزایش هزینه تولید، ناتوانی در ارائه الگوهای جدید کسبوکار، آسیبپذیری در مقابل تهدیدهای فناورانه و از دست دادن فرصت تجارت فناوری منجر خواهد شد لکن بهرغم کمبودها و چالشها، ظرفیتهایی نیز در صنعت فولاد کشور وجود دارد که میتوان با بالفعل کردن و ارتقای آن، این صنعت را برای نقشآفرینی در انقلاب صنعتی چهارم آماده کرد. از جمله این ظرفیتها میتوان به برخی ظرفیتهای طرح جامع فعلی، نیروی انسانی خبره، دانش فنی انباشته، زیرساختهای آموزشی، پژوهشی و آزمایشگاهی، قوانین و نهادهای حامی و تسهیلگر، شرکتهای دانشبنیان و اکوسیستم رو به رشد استارتآپی، اشاره کرد. یافتههای این مطالعه نشان میدهد باید به جای هدفگذاریهای کمی و کوشش فولاد یا فولاد دانشبنیان، نهادهای حاکمیتی و بنگاههای تولیدی در این راستا بهعنوان مفهوم محوری در بازنگری مجدد طرح جامع فولاد در نظر گرفته شود و همه طرحها و برنامههای سیاستی و عملیاتی در راستای آن تنظیم شود. تدوین برنامه راهبردی برای صنعت فولاد کشور، مبتنیبر اقتضائات انقلاب صنعتی چهارم، باید به تمام برنامههای مکانیابی، آب، برق، گاز، زیستمحیطی و برنامه توسعه فناوری این صنعت توجه داشته باشد.
در سالهای اول دهه۸۰، شرکت ملی فولاد برای طرح جامع فولاد مطالعات ۱۰مرحلهای انجام داد و نهایتاً بر اساس این مطالعات، در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵، پیشنهادهایی برای برنامه چهارم توسعه به شورای اقتصاد ارائه شد. نتایج طرح مذکور و مصوبههای شورای اقتصاد، مبتنیبر مسائلی چون برنامهریزی برای ظرفیت ۲۸ میلیونتنی فولاد تا پایان برنامه توسعه چهارم، سهم سرمایهگذاری بخش دولتی و خصوصی و موضوع مکانیابی قرار گرفت. همچنین در این سالها، تدوین سند راهبردی و سیاستهای توسعه صنعتی نیز مدنظر دولت وقت قرار داشت. از منظر سیاستهای توسعهای برای صنایع کلیدی و مادر، برآوردهایی برای میزان تولید فولاد پیشنهاد شده بود. در اوایل دهه ۹۰ شمسی، برنامهریزی برای بازنگری طرح جامع فولاد با توجه به مسائل و کمبودهایی که در زنجیره ارزش صنعت فولاد مشاهده شده بود، در دستور کار قرار گرفت. علاوهبر برنامهریزیهای راهبردی در سطح وزارت صنعت، معدن و تجارت، اینبار شرکت فولادتکنیک که سوابق متعدد در برنامهریزی و مهندسی صنعت فولاد کشور داشت، این امر را بر عهده گرفت. طرح مذکور مبتنی بر فروض متعدد و بر پایه محاسبات دقیق اقتصادسنجی، چشمانداز تولید فولاد کشور در افق ۱۴۰۴ را تدقیق کرده و برای زیرساختهایی چون آب، برق و گاز، همچنین بحث مواد اولیه و مکانیابی، برآوردهایی انجام داده بود. وجود چنین سندی برای همسوسازی تلاشهای توسعهای در صنعت فولاد ایران اتفاق مبارکی بود و در عمل این سند به الگویی برای دیگر صنایع تبدیل شد. همچنین با توجه بهسرعت تحولات داخلی و جهانی، پایشهای سالیانه طرح جامع فولاد، رویکرد دیگری بود که در سالهای اخیر مدنظر قرار گرفت. در صنعت فولاد، با اینکه در همه طرحهای مطالعاتی دهههای ۸۰ و ۹۰ شمسی، بهصورت موردی یا تفصیلی به موضوع فناوری اشاره شده بود؛ اما مساله تحولات ناشی از انقلاب صنعتی چهارم، نهتنها ردپای موثری در طرح جامع فولاد ندارد، بلکه با توجه به تجارب جهانی توقع میرفت شالوده این طرح مبتنیبر این تحولات بازنگری شود. علاوهبر این با توجه به عدم قطعیتهای متعدد که در انقلاب صنعتی چهارم، پربسامدتر و مهمتر هستند، نیاز به روشهای نرم و کیفی، مانند آیندهنگری فناوری و سناریونگاری، برای پویاسازی طرح جامع فولاد کشور بازنگری اساسی طرح جامع با توجه به تحولات انقلاب احساس میشد. از این رو این دو امر؛ یعنی یکی استفاده از روشهای آیندهنگری فناوری و سناریونگاری و صنعتی چهارم کمبودهای اصلی مشاهدهشده در طرح جامع فولاد است. در این گزارش که آخرین گزارش از سلسلهگزارشهای آینده صنعت فولاد است، ابتدا بهطور مختصر، روح حاکم بر طرح جامع فولاد بررسی شده و سپس مختصات و شکاف آن با تحولات انقلاب صنعتی چهارم مشخص خواهد شد. همچنین بهمنظور ارائه پیشنهادها هم در سطح چشماندازها و هم در سطح برنامههای عملیاتی، مواردی مطرح شده است.
منطق حاکم بر سند طرح جامع فولاد و مقایسه آن با انقلابهای صنعتی
بر اساس مطالعات، ارزیابیها و بازخوانی انجامشده از طرح جامع فولاد کشور در این گزارش قلب طرح جامع فعلی فولاد کشور مبتنیبر میزان نیاز به مواد «برونیابی» و «عرضه و تقاضا» برآورد نقطه مطلوب تولید فولاد بر اساس مواد اولیه، حملونقل، گاز، برق، آب و مسائل مبتلابه زیستمحیطی، مکانیابی و فناوری است.
چشمانداز، استراتژیها و ملحقات مربوطه که در طرح جامع مورد توجه قرار گرفتهاند، در عمل بازتابی از برآوردی است که براساس محاسبات مفصل اقتصادی و بر پایه سناریوهای مختلف انجام گرفته است. بهعنوان یک شاهد اساسی، عدد برآوردشده ۵۵ میلیون تن در افق چشمانداز ۱۴۰۴ (بدون بحث درباره درستی مقدار آن)، جمله کلیدی در گفتار تمام سیاستگذاران، نقشآفرینان و بنگاههای بزرگ و کوچک بوده است. به یک معنا، این عدد توانسته به بخشهای مختلف، جهتدهی مشخصی دهد. حتی سبب شده کمبودها و ناهماهنگیها نیز صرفاً در راستای تحقق این عدد شفاف شوند.
طرح جامع فولاد در یک نگاه
همانطور که پیشتر گفته شد، برآورد انجامشده مبتنی بر محاسبات مفصل بوده و طبق مندرجات طرح جامع و موارد مطروحه، تقاضا از مجموع پیشبینی مصرف و ظرفیت صادراتی تخمین زده شده است. برای هر دو این موارد، فرضیههای متعددی چون مصرف سرانه، الگوهای اقتصادسنجی، روندهای گذشته، پتانسیل صادراتی و مواردی از این دست بررسی شده است. برای بخش عرضه نیز این برآوردها با دقت تفصیلی زیادی برآورد شده است. اما نقد به این برآوردها و احتمالاً بازنگری در آن، درنهایت به تغییر یک عدد منجر خواهد شد (ظرفیت ۵۵ میلیون تن) و اساساً طرح جامع فولاد کشور، یک طرح برای دستیابی به یک میزان تولید است. البته بهطورکلی توجهات فناورانه در طرح جامع فولاد کشور، کم نیست. همانطور که پیشتر اشاره شد، فصلی نیز به این موضوع اختصاص داده شده و بیشتر به صورت توصیفی و تا حدودی تجویزی در مورد فناوریها، پیشنهادهایی مطرح شده است. نکته دیگر اینکه در طرح جامع فولاد کشور، پرداختن به فناوری غالباً از منظر متالورژیکی در مورد پیشرفتهای فناورانه و مواد جایگزین بوده است. بهعنوان نمونه در این طرح به فرصت تامینکنندگان فناوری با توجه به کاهش انرژی با ارتقای فناوری و فولاد گزارش برخی از تحقیقات، نوآوریها و عوامل فنآور ، افزایش تقاضای مصرف فولاد، تاثیر تحولات فناورانه باعث رشد صنعت فولاد یا افزایش کیفیت محصولات آن شدهاند. چالشهای حاصل از فناوریهای تولید آهن و فولاد در کاهش نیروی کار اشاره به حسگرهای برخی از تحولات و نوآوریهای فناورانه در روشهای تولید دارد. تقاضا، رکود بازار فولاد و چالشهای این حوزهها نیز همواره مدنظر قرار گرفته است. همچنین مجدداً اشارهای به نوآوریهای انجامشده در روشهای تولیدی به میان آمده و موضوعهای آن طبقهبندی شده است. بنابراین «تکنولوژی تولید فولاد از نظر فنی و اقتصادی» ذیل سرفصل بهطور کلی در طرح جامع فولاد، پرداختن به فناوری، موضوعی همتراز بحث آب، برق یا مواد اولیه بوده و بیشتر از جنس رفع موانع تولید یا نیازمندیهای تولید مدنظر قرار گرفته است. البته در مواردی، اشاره به حسگرها، اتوماسیون و نظارت آنلاین شده است که تا حدودی این طرح را به چارچوب انقلاب صنعتی سوم نزدیک کرده است.
منطق و وضعیت طرح جامع فولاد نسبت به انقلابهای صنعتی
طرح جامع فولاد در سالیان گذشته با منطق تولیدمحور تهیه و ارائه شده است. همچنین سویههای مبتنی بر توجه به فناوری و تاکید بر اتوماسیون، در طرح جامع دیده میشود که از لحاظ جانمایی آن را در جایگاهی بین انقلاب صنعتی دوم و سوم قرار میدهد. البته اینکه آیا صنعت فولاد کشور، به همان میزان که برای رسیدن به ظرفیت۵۵ میلیونتنی تلاش کرده است، آیا برای اتوماسیون و کامپیوتری شدن تلاش کرده باشد، نیز محل تردید است. از این رو همانطور که پیشتر اشاره شد، بررسی پایشهای سالهای بعد از یکسو و رویکردها، سخنرانیها و اقدامهای سیاستگذاران و مدیران بنگاههای بزرگ فولادی از سوی دیگر، نشان میدهد که دغدغه این صنعت، دستیابی به ظرفیت ۵۵ میلیون تن و رفع چالشهای آن بوده و فناوری نه بهعنوان عنصری محوری و مزیتساز، بلکه صرفاً به عنوان ابزاری برای تحقق ظرفیت فوق دیده شده است. علاوه بر بررسی چارچوب حاکم بر طرح جامع فولاد، همانطور که در گزارشهای آینده صنعت فولاد اشاره شده است، مقایسه آن با اقدامهای کشورهای مدعی در صنعت فولاد و بنگاههای فولادساز بزرگ جهانی نیز نشان میدهد فاصله اقدامات راهبردی این کشورها و بنگاهها، حداقل به اندازه یک انقلاب صنعتی با طرح جامع فولاد کشور و اقدامات بنگاههای بزرگ فولادساز ایران فاصله دارد. در این میان سوال کلیدی این است که چنین طرحی با این چارچوب، چه چالشهایی برای توسعه صنعت فولاد کشور ایجاد خواهد کرد؟
چالشهای ناشی از شکاف طرح جامع با اقتضائات انقلاب صنعتی چهارم
به عقیده برخی، داشتن اهداف کمی برای یک صنعت کلیدی و مادر و بسیج امکانات زیرساختی، مغزافزاری و نرمافزاری در راستای تحقق آن، امری مطلوب به شمار میآید. همانطور که در بخش اول نیز نشان داده شد، طرح جامع فولاد کشور نیز با برآورد عرضه و تقاضای صنعت فولاد در افق چشمانداز ۱۴۰۴، همین هدفگذاری کمی را تحقق بخشیده و بهتبع آن، سایر الزامات و نیازمندیها؛ شامل مواد اولیه و زیرساختها را برونیابی و برآورد کرده است. علاوهبراین در راستای مدیریت توازن زنجیره، اقدام به پایشهای مستمر و گزارشدهیهای سالانه کرده است. اما فناوریهای نوین در انقلاب صنعتی چهارم، موضوع اصلی تحول هستند و اساس کسب ثروت یا ارزشآفرینی مبتنی بر این فناوریهاست. شرایط چنین انقلاب صنعتی، ایجاب میکند هدفگذاریها، متکی بر نباشد، بلکه جهتگیری حداکثری برای «تولید مکانیزه و کامپیوتری» یا «تولید انبوه» ارتقای فناوریهای تولید و کاربست همهجانبه فناوریهای نوین در الگوهای کسبوکار، فرآیند تولید و محصولات نهایی باشد. نظر به شکافی که در این مطالعه رصد شده است، در این بخش مواردی فهرست شدهاند که نشان میدهد اگر تجارب جهانی صنعت فولاد در همپایی با این انقلاب صنعتی در طرح جامع (از لحاظ سیاستی) منظور و اقدامهای لازم از سوی بنگاههای تولیدی (از لحاظ عملیاتی) انجام نشود، در افق میانمدت چه چالشهایی در انتظار صنعت فولاد کشور خواهد بود. شایان ذکر است، پیشتر و در ابتدای این گزارش، به چالش بیتوجهی به روشهای نرم و کیفی در آیندهنگری فناوری و سناریونگاری نیز اشاره شده بود، اما این چالش در حال حاضر در دستور این پژوهش نیست، ولی لزوم پرداختن به آن، نسبت به چالشهای ناشی از بیتوجهی به انقلاب صنعتی چهارم، کمتر نیست. ازاینرو در ادامه، صرفاً چالشهای ناشی از بیتوجهی به این انقلاب صنعتی، شناسایی و به صورت مختصر توضیح داده شدهاند.
وابستگی حداکثری و غیرقابل جبران به شرکتهای فنآور خارجی
شاید در فناوریهای مرسوم با مهندسی معکوس و صرف هزینههای گزاف و بهرهوری پایین، بتوان به امر تولید و رفع نیاز دست یافت (بهطور مثال با یادگیری فناوری میدرکس و بهبود یکی از نسلهای آن، نمونه ایرانی آن را توسعه داد) اما در حوزه فناوریهای نوین به دانش عمیق نیاز است و سرعت رشد و تحولات این فناوریها، امکان و زمان لازم برای مهندسی معکوس را سلب کرده است. در صورتی که صنعت فولاد ایران با خط سیاستی طرح جامع فولاد حرکت کند، وابستگی غیرقابل جبرانی به شرکتهای فنآور خارجی رخ خواهد داد که با توجه به ذات این فناوریها، فرصت همپایی نیز از دست خواهد رفت.
بهعنوان مثال، با صرف هزینه (بهصورت غیراقتصادی) شاید بتوان به دانش فنی و تولید الکترود گرافیتی دست یافت و مشکل دستیابی به ظرفیت ۵۵ میلیونتنی در افق ۱۴۰۴ را برطرف کرد، ولی دسترسی به پردازش کوانتومی که امکانی برای تغییر در محصولات، مدلسازی و تحلیل و بهبود فرآیندها ایجاد میکند، با شیوههای مهندسی معکوس یا حتی صرف هزینه هنگفت نیز احتمالاً امکانپذیر نیست. علاوه بر اینکه، با عدم دستیابی به فناوری مذکور، امنیت سایبری و استفاده از سیستمهای آنلاین و اتوماسیون نیز با چالشهای فراوان مواجه خواهد بود.
از دست دادن بازارهای اصلی و ثروتآفرین
صنایع پاییندست صنعت فولاد، تحولات فناورانه متعددی را تجربه میکنند و متناسب با این تحولات، نیازهای جدیدتری خواهند داشت. بهعنوان نمونه سرعت تحولات در حوزه پرینت سهبعدی مواد مختلف (مانند فولاد) و تاثیرات آنها در ساخت قطعات، سازهها و محصولات، به نسبت زیاد است یا در صنعت خودرو، تغییر پارادایمی به سمت خودروهای برقی و هوشمند در جریان است و این خودروها نیازمند بدنه سبکتری هستند. این تحولات در صنایع پاییندست، نیازهای خاصی را به صنعت فولاد بازتاب میدهند و در صورتی که صنعت فولاد نتواند پاسخگو باشد، بازار بزرگی را از دست خواهد داد. بهعنوان نمونه اگر فولاد پراستحکام و سبکتر توسعه نمییافت، در خودروهای برقی رقابت بهصورت تمامعیار به آلومینیوم یا فیبرکربن واگذار شده بود. همچنان نیز ارتقای دانش و فناوری برای پاسخگویی به نیاز صنایع پاییندست در جریان است. از این منظر طرح جامع فولاد و پایشهای آن، صرفاً گزارشگر برخی از تحولات نوآورانه و فناورانه هستند، نه جریانساز برای نوآوری و توسعه فناوری در صنعت فولاد ایران. بنابراین با خط سیر و برنامهریزی طرح جامع فولاد، حتی درصورتی که به مقادیر بسیار بیشتر از ۵۵ میلیون تن تولید شود، در آینده تولید صنعت فولاد ایران محکوم به بازارهای کمارزش و با حاشیه سود بسیار پایین خواهد بود.
تکیه بر مزیتهای کمتر ارزشآفرین در صنعت فولاد
دستیابی به حداکثر ظرفیت تولیدی بهدلیل دسترسی به منابع اولیه (سنگآهن) و انرژی ارزان (گاز و برق در دسترس و یارانهای)، در برنامهریزی طرح جامع فولاد کشور، موضوع برجستهای است. علاوه براین کل دغدغه سیاستگذار و مدیران ارشد بنگاههای اصلی صنعت فولاد، دسترسی به زیرساخت مناسب و مواد اولیه و توازن در زنجیره ارزش این صنعت بوده است، زیرا همواره نگاه کل کشور به سمت دستیابی به عدد ۵۵ میلیون تن معطوف شده است. به عنوان نمونه، تجربه ترکیه (در نبود مواد اولیه) یا کشورهای شرق آسیا (در نبود منابع انرژی ارزان)، نشان میدهد تکیه بر این مزیتها، نهتنها ارزشآفرینی ویژهای برای صنعت فولاد ایران نداشته است بلکه در برخی از موارد موجب اتهامزنی به دامپینگ از سوی کشورهای منطقه و اروپایی و ممنوعیت صادرات فولاد ایران شده است. علاوهبر این موضوع یارانههای انرژی، یکی از بزرگترین موانع پیاده کردن راهکارهای نوآورانه و فناورانه در همه صنایع ایران بوده است. در ابعادی کلانتر، شرکتهای فنآور در دو دهه اخیر (بهویژه در حوزه فناوری اطلاعات) به مزایای بسیار شگفتآوری نسبت به صنایع مبتنی بر منابع طبیعی دست یافتهاند و این امر به اقدامات گسترده شرکتهای بزرگ فولادساز در جهان، برای نفوذدهی فناوریهای نوین و کسب مزیت از آنها منجر شده است (که این اقدامات به تفصیل در دو گزارش پیشین ذکر شدهاند). علاوه بر این، با وجود اینکه ادعا میشود تولید و صادرات فولاد ایران، به نوعی صادرات گاز با ارزشافزوده بیشتر است، این تردید وجود دارد که بهترین و اقتصادیترین شیوه برای ایجاد ارزش افزوده از گاز، تولید فولاد باشد. در زمینه منابع اولیه مانند سنگآهن نیز نوسان قیمتهای جهانی، حملونقل، درجه، ذخایر و اکتشافات چالشزا شدهاند. ازاینرو طرح جامع فولاد ایران، عملاً بر مزیتهایی استوار است که در انقلاب صنعتی چهارم مزیت راهبردی بهشمار نمیروند و این طرح برای ایجاد مزیتهای فناورانه و محوریت آن برنامهای ندارد.