دلبستگی‌های لجوجانه

در میانه این وضعیتِ عدم قطعیت، تایلر کوئن، اقتصاددان دانشگاه جرج میسون، با کتاب «دلبستگی‌های لجوجانه» استدلال می‌کند که یک هدف است که باید بیش از همه مورد توجه قرار گیرد: حداکثرسازی رشد اقتصادی پایدار. البته هیچ ایرادی ندارد اگر شما تمایل دارید به سایر معضلات اجتماعی توجه کنید، اما تا آنجا که به رفاه نوع بشر مربوط می‌شود هیچ راه بهتری وجود ندارد.

 ذهن خلاق برنده

تایلر کوئن از همان سال‌های نوجوانی و زمانی که در ۱۵سالگی جوان‌ترین فردی شد که مسابقات شطرنج نیوجرسی را برد، نشان داد که ذهنی خلاق دارد. کوئن کارشناسی خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جرج میسون دریافت کرد و پس از آن در دانشگاه هاروارد زیرنظر توماس شلینگ -برنده جایزه نوبل اقتصاد- موفق به دریافت مدرک دکترا شد. در سال ۲۰۱۱، مجله فارین پالیسی نام تایلر کوئن را در میان ۱۰۰ متفکر برتر جهان قرار داد.

آقای کوئن خود را لیبرال در مسائل اجتماعی و طرفدار بازار آزاد در اقتصاد می‌داند.

 خلق بهترین

به عقیده او ثروت بهترین چیزی است که بشر تاکنون خلق کرده است. اگر از اینکه دچار گرسنگی و تشنگی نمی‌شوید خوشحالید، یا اینکه مجبور نیستید لباس‌هایتان را با دست بشویید، و از داشتن سیستم تهویه مطبوع و وقت آزاد برای مطالعه این مقاله لذت می‌برید، این یعنی مدیون ثروت هستید، یا به بیان بهتر مدیون ایده‌ها و انسان‌ها و نهادهایی که آنها را تولید می‌کنند. البته شکوفایی انسانی فراتر از فقط ثروت است زیرا ما به مسائلی همچون عدالت، حقوق بشر و ارضای احساسی نیز اهمیت می‌دهیم، اما حتی این ارزش‌های ظاهراً بی‌ارتباط به ثروت هم عملاً به آن وابسته‌اند. چنان‌که آمار نشان می‌دهد تولید ناخالص ملی یا GDP همبستگی مستقیمی با تمام شاخص‌های شکوفایی انسانی دارد از جمله طول عمر، سلامتی، تغذیه، صلح، آزادی، حقوق بشر، رواداری، و حتی احساس خوشبختی.

 طبقه ازخودراضی

کتاب دیگر کوئن که شایسته توجه است کتابی با نام «طبقه ازخودراضی» است. این کتاب به مساله‌ای اساسی در زندگی آمریکایی معاصر می‌پردازد: از دهه ۱۹۸۰ به بعد، جامعه آمریکا به سمت پویایی کمتر و ریسک‌گریزی بیشتر حرکت کرده است. کوئن طبقه ازخودراضی را افرادی توصیف می‌کند که در جامعه آمریکا رو به افزایش هستند و از مقاومت در برابر کارهای جدید و چالشی حمایت می‌کنند. او بیان می‌کند که این تفکر در تمامی طیف‌های سیاسی، از جمهوریخواهان و دموکرات‌ها گرفته تا مستقلان و افراط‌گرایان، وجود دارد. او بیان می‌کند که افراد ظرفیت خود را برای تصور یا استقبال از دنیایی که در آن امور مرتب در حال تغییر است از دست داده‌اند. او برای اثبات ادعای خود از داده‌های تجربی نیز کمک می‌گیرد و نشان می‌دهد طرز تفکر ازخودراضی بودن در تمامی جنبه‌های زندگی آمریکایی قابل مشاهده است.

 محدودیت در ساخت‌وساز

برای مثال، ساخت‌وساز خانه‌های جدید به دلیل محدودیت‌های موجود کاهش یافته است که به افزایش نرخ اجاره‌بها منجر شده است: در دهه ۱۹۵۰، اجاره‌بها چیزی حدود ۱۰ درصد از حقوق یک فرد عادی در نیویورک را تشکیل می‌داد، امروزه، این رقم به ۴۸ درصد رسیده است. با این حال، شهرهای بیشتری برای ساخت‌وساز قوانین سخت‌گیرانه وضع می‌کنند، چراکه وضعیت کنونی به نفع مالکان فعلی خانه است. او افزایش نیاز به اخذ پروانه کسب را هم عامل دیگر این مساله بیان می‌کند؛ در دهه ۱۹۵۰، تنها پنج درصد کارگران نیاز به اجازه دولت برای مشغول به کار بودن داشتند، در سال ۲۰۰۸، این رقم به ۲۹ درصد رسیده بود. در حالی که در گذشته تنها دکترها و شغل‌های پزشکی نیاز به اخذ پروانه کسب داشته‌اند، اکنون آرایشگرها، طراحان داخلی و مربیان یوگا نیز نیاز به اجازه دولتی برای فعالیت خود دارند. او این امر را به دخالت افرادی نسبت می‌دهد که قبلاً توانسته‌اند این پروانه‌های شغلی را اخذ کنند و اکنون برای ادامه یافتن چنین محدودیت‌هایی لابی می‌کنند. کوئن معتقد است این امر بر ضد پویایی اقتصادی است. برای مثال، برخلاف باور عمومی، نرخ استارت‌آپ‌های به وجود‌آمده در هر سال در آمریکا رو به کاهش است و نرخ استارت‌آپ‌هایی که موفق می‌شوند فعالیت خود را گسترش دهند نیز رو به کاهش بوده است. او نشان می‌دهد که در دهه ۱۹۸۰، ۱۲ تا ۱۳ درصد بنگاه‌ها را استارت‌آپ‌ها تشکیل می‌دادند، اما امروز، آنها تنها هفت تا هشت درصد بنگاه‌ها هستند. کوئن اما بیان می‌کند که این طبقه ازخودراضی نمی‌توانند به همین شکل به اداره امور بپردازند.

 شکاف در جامعه آمریکا

او همچنین به موضوع شکاف در جامعه آمریکا می‌پردازد و این‌طور توضیح می‌دهد که افزایش نارضایتی میان قشر تهی‌دست جامعه و گروه‌های اقلیت و همچنین انتخاب دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ از نشانه‌های شکاف موجود در جامعه آمریکاست؛ شکافی که در سال‌های آتی آرامش موجود را بر هم خواهد زد. کوئن پیش‌بینی می‌کند به دلیل آنکه ۸۱ درصد آمریکایی‌ها به دولت اعتماد ندارند، پاسخ آنها به چنین بحران‌هایی به آسانی رخ نخواهد داد. تنها راه برای جلوگیری از چنین آینده پرمخاطره‌ای از دید کوئن، کنار گذاشتن روش کنونی و بازگشت آمریکایی‌ها به سنت‌های خستگی‌ناپذیر پیشین خود است؛ زمانی که آمریکایی‌ها به تمایل برای ریسک‌پذیری، تحرک و سازگار کردن خود با تغییرات شناخته می‌شدند، امری که اقتصادی پویا و تاریخی از نوآوری را برای آمریکا رقم زده بود.

 ارزش کمتر آیندگان؟

اما نکته نهایی کوئن نگرانی عمیق در مورد آینده است، اینکه ما نباید برای جان انسان‌هایی که در آینده به دنیا می‌آیند ارزش کمتری قائل باشیم. وقتی صحبت از پول باشد ما برای آینده ارزش کمتری از امروز قائلیم. این یعنی داشتن یک دلار امروز برای من ارزشمندتر از یک دلار در سال آینده است. اما اگر با اخلاق هم مانند امور مالی برخورد کنیم و مثلاً نرخ بهره را ۴/ ۱ درصد در نظر بگیریم آنگاه جان یک انسان امروز معادل جان یک هزار نفر در سال ۲۵۱۸ خواهد بود. نتیجه چنین سناریویی این است که انگار شما در ۲۵سالگی در اثر سرطان جان خود را از دست بدهید فقط چون کلئوپاترا (ملکه مصر در یک قرن پیش از میلاد مسیح) دوست داشت یک دسر اضافه میل کند.

اینکه به تبعیت از کوئن بپذیریم که جان یک انسان در آینده ارزشی معادل جان یک انسان امروزی دارد و اینکه ثروت بالاترین محرک سعادت انسانی بوده آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که مهم‌ترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم حداکثرسازی رشد پایدار است تا بیشترین تعداد نوع بشر یعنی آنهایی که هنوز به دنیا نیامده‌اند ثروت بیشتری داشته باشند.

البته در حالی‌ که برای بسیاری صحبت از تمرکز بر رشد اقتصادی القاگر تصویری بی‌روح از جهنم کاپیتالیستی است که با نیروی کار مانند ماشین رفتار می‌شود، کوئن یک شرط مهم را در مرکز فلسفه خود قرار می‌دهد: حقوق بشر، که تحت هیچ شرایطی نباید قربانی هدف حداکثر‌سازی رشد شود. اما غیر از این یک شرط هیچ چیز دیگری نباید مانع ما شود.

 ساختار روانی میمون‌وار

البته شاید هنوز ما ایده کوئن را سرد و ناراحت‌کننده بیابیم، اما دلیل این موضوع ساختار روانی میمون‌وار ما در میانه زندگی مدرن است. افکار ما در مورد خوب و بد در جنگل تکامل یافتند و عجیب نیست که دستگاه اخلاقی ما با زندگی واقعی عصر مدرن سازگار نشده است.

کتاب‌های کوئن برای همه گروه‌های سیاسی و ایدئولوژیک نکته‌ای دارد. محافظه‌کاران عاشق توجه کوئن به نظم و پایداری خواهند بود ولی از نگرانی او در مورد تغییرات اقلیمی به خشم خواهند آمد. لیبرتارین‌ها تمرکز او بر بازار را دوست خواهند داشت ولی از دفاعش از دولت رفاه متنفر خواهند بود. چپ‌ها از موضع کوئن در مورد تغییرات اقلیمی و حقوق بشر خوشحال خواهند شد ولی از این ایده او که کاپیتالیسم بزرگ‌ترین برنامه ضدفقر جهان است دوری خواهند کرد. پذیرش ایده‌های کوئن برای فعالان سیاسی به معنای تغییری رادیکال خواهد بود. به نظر کوئن ما باید از سیاست‌های کوتاه‌مدت دوری کنیم زیرا نه‌تنها کسی اثر واقعی آنها را نمی‌داند بلکه همچنین تاثیر آنها بر سعادت بشری ناچیز است. اما حداکثرسازی رشد هدفی اخلاقی است که هیچ مشاجره سیاسی قادر به فرار از آن نیست.

منبع: موسسه اینوست مدیا