صادر کنید تا زنده بمانید

اشتباه نکنید، قرار نیست جریان بازار، تقاضا و واردات را زیر سوال ببرم، آخر می‌گویند از هر مرزی کالا رد نشود؛ لاجَرم سربازها ازآنجا عبور می‌کنند، پس فی‌نفسه اشکالی در این‌همه جنس خارجی که اکثر آن‌ها تولیدات کارگاه‌های کوچک هستند، وجود ندارد، مشکل آنجاست که هرکدام از این کالا با هزینه‌ای تقریبا برابر با لیوان‌های رفیق شما تولید می‌شود، نازک‌تر، وزن کمتر، مقاومت بیشتر، ظاهر زیباتر و حتی طرح‌های آوانگارد مطابق با آخرین محصولات ارایه شده در گالری‌های سنت مارتین پاریس را می‌توانید پیدا آنجا پیدا کنید که البته با هزینه واردات و مالیات و این‌جور چیزها، یک لیوان بلورش برایتان ۴ دلار آب می‌خورد، اما مواد اولیه  همان است، فقط فناوری بالاتر، طراحی به‌روز و البته گاهی دستمزد بالاتری برای کارگرش هزینه شده اما عایدی آن کارگاه کوچک شاید برابری کند با درآمد یک بنگاه تولیدی متوسط محصولات پتروشیمی در اصفهان و نه کارگاه دوست عزیز شما! دلیلش هم فقط یک‌چیز است، او کالایی را تولید کرده که توانایی صادراتش را دارد، بازار را می‌شناسد، از طراحی و فناوری پیشرفته‌تری بهره برده و کیفیت بسته‌بندی‌اش آن‌قدر مناسب بوده که محصولش از روستای رای در ساسکس شرقی تا اصفهان، هیچ آسیبی ندیده و انگار همین حالا از خط تولید بیرون آمده است.

می‌بینید به همین راحتی( البته نه آن‌قدر که برخی دوستان تصمیم‌ساز گمان می‌کنند) محصولی ازیک‌طرف دیگر دنیا، حالا نه لندن و پاریس از همین بیخ گوش خودمان شهر شیان یا ایالت گوانگجو در چین، وارد ایران می‌شود، فروش هم می‌رود و مصرف‌کننده‌اش هم راضی است، پس چرا نباید کالای رفیق شما در خیابان‌های کپنهاگ یا رم و بروکسل به فروش نرسد؟ چرا فقط چینی‌ها باید کپی‌های متوسطشان از آرکوپال های فرانسوی را به ما قالب و غالب کنند؟ مگر دست تولیدکنندگان کفش‌های ورزشی در اصفهان قلم شده که نتوانند همسان دوستانشان در ویتنام کفش نایک تولید کنند و نزدیک به قیمت نمونه آمریکایی‌اش بفروشند.

به‌طورقطع صنعت‌گر ایرانی و اصفهانی هم عقلش می‌رسد و هم‌دلش می‌خواهد اما انگار که راه را گم‌کرده، گویا راضی شده به همین چندرغاز ۴۰ هزارتومانی، اینجا و همکاران تولیدکننده‌ای مثل رفیق شما، در فکر این هستند که بازارشان را از دست تولیدات وارداتی نجات بدهند اما در جهانی که موازی نیست، همین لحظه که سطور مقابلتان را می‌خوانید، رقیبتان دارد به صادر کردن کالایش فکر می‌کند، توسعه کسب‌وکارش را دنبال می‌کند و برای دقیقه‌ای از تحقیق و توسعه غافل نیست.

اینجا ما می‌خواهیم با وضع تعرفه و قاچاق خواندن هر کالای وارداتی، بستری برای توسعه کسب‌وکارهای هم‌وطنانمان ایجاد کنیم و آن‌طرف به گمانی راستین، در کار ساختن کالا یا ارایه خدمتی است که دیگران در سراسر دنیا نیاز دارند، آن‌ها به‌اندازه کافی صنایع سنگین و مادر دارند، تا دلتان بخواهد کارخانه‌های عظیم ساخته‌اند، اما حالا کارگاه‌های کوچک و محلی‌شان است که می‌خواهند از پوسته دهکده، شهر و ایالت‌هایشان بیرون بیایند، در حال جهانی‌شدن هستند و  قواعد بازی را پذیرفته‌اند، همان قواعدی که من و شما با نومیدی و گاه از سر ناآشنایی یا تنبلی با آن سر عناد داریم، با دستور و تعرفه می‌خواهیم نادیده‌شان بگیریم و به‌جای سازگاری و تأثیرگذاری، در مقام امتناع، دلمان را به بازار داخلی خوش کرده‌ایم، بازاری که دیگر از حد اشباع گذشته و فقط رقابت منفی در آن صورت می‌گیرد. پس اگر رفیق شما می‌خواهد همین بازار نیم‌بند را از دست ندهد، بهتر است کمی از پول‌های حساب پس‌اندازش را بیرون بکشد، خرج طراحی و فناوری بکند، تجهیزاتش را به‌روز کند، برود با چند همکار خوش‌فکرش، یک کنسرسیوم صادراتی تشکیل بدهد و با وفاداری به قواعد بازار، لیوانش را اول در همین منطقه و بعد برای بازارهای دورتر بفرستد، تازه تا ۷۰ درصد خرج تحقیقات بازارش را دولت می‌دهد و بهتر از آن شاید بتواند بیشتر هزینه اقامت و سفرش برای شرکت در نمایشگاه‌های خارجی را هم از وزارت صمت بگیرد، آن‌وقت شیرینی این جمله را با جان‌ودل مزه می‌کند «کالایی را که نمی‌توانید صادر کنید، نسازید»

شرکت-لجستیک-تلاش-و-توسعه