اصفهان و راه فردا
چرایی این تفکر را باید در دو سو جستجو کرد، ابتدا ترس از ناآرامی و تشنج ناشی از بیکاری کسانی که به شیوههای قدیمی امرارمعاش میکنند و سوی مهم ماجرا که به خطر افتادن منافع دارندگان انحصار و صاحبان امتیازها در برابر برآمدن کسبوکارهایی با تولید ارزانتر، باکیفیتتر و یا با شمارگان بیشتر و زمان تولید کمتر است. نمونه این مثال تاریخی در کشور خودمان نیز قابلمشاهده و البته بهطور پیوسته در حال ظهور است، برای نمونه کسانی که تاریخ ورود ماشیندودی و سپس تراموای اسبی و سپس اتوبوس را در مرور کردهاند میدانند پس از حضور این دارندگان کسبوکارهای نوین در اَوان حضور خود با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکردند یا اینکه با چه دردسرسازیهایی از جانب درشکهچیها مواجه بودند، در آن زمان کسانی مردمان را از سوارشدن به وسایل حملونقل جدید منع میکردند، ماشین را مفید نمیدانستند و تا چند سال بعد که حضور اتوبوسها توانست سرعت حملونقل، کیفیت و حجم جابجایی را بیشتر کرده و خدمات را باقیمتی پایینتر از درشکهها در اختیار مردم قرار دهد.
مقاومت در برابر تغییر با این حساب همیشه وجود داشته هرچند درنهایت همه در برابر آن کوتاه آمده یا اگر هم کوتاه نیامدهاند برای همیشه از صحنه حذفشدهاند، اما در این میان یک تفاوت عمده وجود دارد، به استقبال تغییر رفتن و بهعبارتدیگر همراهی با تخریب خلاق باعث میشود تا جامعه سریعتر از تبعات و صدمات احتمالی تخریب خلاق رهایی پیداکرده و با باز شدن پنجرههای جدید به فرصتهای نو، مجال بیشتری برای سازگاری و پیشرفت به دست بیاورد.
در مقابل جوامعی که از سر تعصب، پیشداوری یا نگاه احول و کج بین به تغییر در برابر تخریب خلاق مقاومت کردهاند، زمانی به خود آمدهاند که فرصت همراهی و برداشت سود بیشینه از تغییر در مناسبات، ابزار و کار را از کف داده و بهجای همراه شدن تبدیل به تابعی از روند تخریب خلاق شدهاند.
امروز اینجا در ایران و بهطور خاص اصفهان همان نگاه با همان مختصات در حال باز تکرار خود است، نگاهی کنید به پافشاری بر توسعه صنعتی، تکیهبر شیوههای منسوخشده تولید و یا ابرام و ایستادگی بر الگوی سنتی کشت که علیرغم وجود زمینههای پارادایم شیفت از توسعه سنتی به توسعه پایدار کماکان شهر را در چنبرهای از تفکر پیر، واپسمانده و قرن نوزدهمی یا در بهترین حالت قرن بیستمی نگهداشته است.
برای مثال در دهه نود قرن گذشته خورشیدی، مقاومت بسیاری برای تبدیل چهارباغ اصفهان به گذر پیادهرو وجود داشت، کسبه محلی با ترسی آمیخته به حقیقت، در برابر این روند مقابله میکردند و از دیگر سو تصمیم سازان شهری با هراس از بههمریختگی چهارباغ و بر هم خوردن ترکیب پیشین آن، یارای دست یازیدن به تغییر چهره چهارباغ نداشتند تا اینکه دست بر قضا یکی از مدیران شهری با حرکتی جسورانه و به بهانه سهشنبههای بدون خودرو، شروع تخریب خلاق چهارباغ را کلید زد و در ادامه هرچند این روند ناقص و ابتر ماند اما امروز کسبه باقیمانده و کسبوکارهای این گذر باوجود انتقاداتی که کارشناسان نسبت به طراحی و اجرای پیاده راه چهارباغ دارند، راضیتر از پیش هستند و توانستهاند از این رهگذر سویههایی منفعت آور تخریب خلاق را مشاهده کنند.
اما مقاومت در برابر تخریب خلاق به همینجا ختم نمیشود، این روزها وقتی پای درد دل کتابفروشهای سنتی مینشینید، در حالی آمارها از فروش بیشتر کتاب و اضافه شدن نسل جدید به دایره مطالعه حکایت دارند، بنا به دلایلی که از مجال این مقال خارج است، گلههای بسیاری از کسادی بازار دارند و ازقضا عامل بسیاری از مشکلات را برآمدن مجتمعهای چندمنظورهای میدانند که گاه نام شهر کتاب را با خود یدک میکشند، آنها هنوز نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند در معرض روند تخریبی قرارگرفتهاند که ناشی از تغییر مناسبات نشر، توزیع و مطالعه به احتساب تبدیل آن به صنعتی فرا مدرن و فناوری محور متناسب با سبک زندگی جدید است.
همین مقاومت را اصفهان در سالهای آینده با راهاندازی قطار سریعالسیر اصفهان- تهران تجربه خواهد کرد، زمانی با کوتاه شدن زمانی فاصله این دو شهر و افزایش حجم استفادهکنندگان از قطاری که مسافران خود را سه برابر سریعتر باکیفیتی بالاتر به مقصد خواهد رساند و سرنوشت محتوم درشکهچیها را نصیب ناوگان اتوبوسهای بینشهری در مسیر اصفهان-قم- تهران میکند!
بی گمان نباید فراموش کرد اگر انگلستان در دوره الیزابت اول می پذیرفت که ماشین نساجی همان آینده است حداقل نیم قرن در این صنعت جلوتر از دیگران بود و اگر اولیای امور در ایران دارالفنون را زودتر می گشودند و به الزامات آن وفادارمی ماندند، شاید امروز ما می توانستیم در حوزه دانش و علوم روز مدیریتی حرف های بیشتری برای گفتن داشته باشیم، به همین دست فرمان اضافه کنید مقاومت در برابر اتوماسیون اداری، پافشاری بر اینترنت کم سرعت در یکی از ادوار گذشته و بسیاری مانند آن، از جمله فقدان پذیرش ذهنی برای گذار از کشاورزی سنتی به صنعتی و مدیریت سنتی شهری که هنوز خود را در مقام مدیریت جامع شهری بازنیافته وبسیاری دیگر از نمونه های مقاومت در برابر تخریب خلاق مانند بی تجربگی در راه اندازی شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر یا هراس از ریزش های طبیعی بورس یا ورشکستگی بانک های ناکارآمد که هرکدام در جای نیاز بررسی عمیق تر دارند. اما درس های گذشته مثل مجموعه ای از آینه های عبرت هستند که می گوید این سرنوشت محتوم تخریب خلاق است، نو میآید و کهنه همچون خودروهای کلاسیک تنها میتواند نوعی نوستالژی باشد، صنایع هایتک جای توسعه صنایع سنگین را میگیرند همچون قطارهای تندرو، جایگاه اتوبوسهای زهوار را تصرف میکنند، هوشمند کسی است که خود را از چنبره تفکرهای قدیمی رهایی بخشد، توسعه را فارغ از به خطر افتادن منافع انحصارگران جستجو کند و بهجای پیمودن مسیرهای بسیار آزموده شده پیشین، راه فردا از امروز در پیش بگیرد.
*کارشناس کارآفرینی و رسانه