کاربری مشهورترین میدان مرکزی تهران چه شد؟
به نام عابران، به کام خودروسواران
ریشه لغت پلازا فرانسوی و به معنای «میدان» است، اما در ادبیات شهرسازی کارکردی فراتر از یک میدان ساده دارد و به عرصهای از شهر اطلاق میشود که به شکل فضای باز و با غلبه عنصر «پیاده» نسبت به عنصر «سواره» طراحی میشود. پلازا در واقع فضایی مناسب برای برقراری تعاملات اجتماعی میان شهروندان است و به شکلی طراحی میشود که صرفا برای «عبور» انتخاب نشود، بلکه شهروندان را به «مکث» و «گذر (به منزله مقیاس انسانی عبور)» فرا میخواند.
به اعتقاد شهرسازان، عرصه شهری اگر فاقد فضای مناسب برای برقراری تعاملات اجتماعی موثر، نشستن، گپ زدن و گذران وقت شهروندان باشد، از حداقل استانداردهای ضروری یک شهر محروم است. این تعریف چیزی بیش از تدارک دیدن «بوستان» برای گذران اوقات فراغت است و به «پلازا» اشاره دارد. وجه تمایز کلیدی پلازا با بوستان در این است که پلازا فاقد هر نوع دیوار یا جداکننده از عرصه شهر است، در حالی که بوستانها عموما با جدارههایی از سطح شهر جدا میشوند. با این تعریف میتوان گفت تهران که تا پایان سال ۹۵ و پیش از افتتاح شکل وارونه پلازا در میدان ولیعصر تهران فاقد پلازا بود، پس از بهرهبرداری از این پروژه نیز همچنان فاقد پلازا باقی ماند.
پروژه موسوم به پلازای میدان ولیعصر دستکم به سه دلیل یک تجربه شکست خورده در ایجاد قلمرو عمومی به نفع شهروندان محسوب میشود و مشاهده وضعیت کنونی آن حاکی است، نتوانسته اهدافی که از یک پلازا انتظار میرود را تامین کند. دلیل نخست شکست این پروژه را باید به اجرای وارونه آن نسبت داد. تجربه شهرهای اروپایی در اجرای پلازا نشان میدهد، این فضای تردد با خودرو است که باید به نفع فضای تعامل شهروندان محدود شود؛ در حالی که در پروژه میدان ولیعصر شهروندان برای عبور یا مکث به زیرزمین میدان هدایت شدهاند و تراز صفر معبر به تردد خودروها اختصاص یافته است. هرچند زیر زمین میدان ولیعصر به شکل فضای روباز طراحی شده است، اما اصولا پلازا باید در تراز صفر طراحی شود تا شهروندان به گذر وقت در آن فضا تمایل داشته باشند.
دومین دلیل شکست پلازای ولیعصر، فقدان مبلمان شهری کافی در این فضا است. حتی اگر از نقیصه اصلی این پروژه یعنی هدایت عابران به زیرزمین شهر به منظور روان شدن جریان تردد خودروها در میدان ولیعصر با اغماض بگذریم، باز هم نمیتوان انتظار داشت کسی این عرصه را برای توقف و مکث انتخاب کند، چراکه هیچ تناسبی میان مساحت این عرصه و تعداد مبلمان شهری موجود در آن وجود ندارد. اگر این روزها سری به میدان ولیعصر تهران بزنید و از طریق یکی از دسترسیهای اطراف میدان، وارد زیرزمین روباز میدان شوید، خواهید دید که نیمکتهای اندک و با فاصله زیاد از یکدیگر، فضای برای اجتماع و گعده بیش از سه نفره را نمیدهد و کاربران این نیمکتها نیز در حال حاضر، عمدتا مسافران، به ویژه سالمندانی هستند که یا از مترو که سالن آن در طبقه پایینتر قرار دارد، خارج شده و تصمیم به استراحتی کوتاه دارند و یا اینکه قصد سوار شدن به مترو را دارند و پیش از آن دقایقی به تنهایی روی یکی از این نیمکتها مینشینند. به این ترتیب حتی جانمایی مبلمان شهری در زیرزمین میدان ولیعصر به نحوی صورت نگرفته که مشوق تعامل اجتماعی باشد.
سومین علت شکست پروژه پلازای ولیعصر، عدم تامین کاربریهای مورد نیاز پلازا در این میدان است. در طبقه منفی ۲ این پروژه بیش از ۱۰ واحد تجاری با متراژ کمتر از ۵۰ مترمربع وجود دارد که مشاهدههای میدانی حاکی است، کاربری تقریبا تمام واحدهایی که به شکل اجاری در اختیار متقاضیان قرار گرفته، انواع اغذیهفروشی و پذیرایی است؛ در حالی که جدارههای پلازا به کاربریهای مختلفی اعم از فرهنگی، پذیرایی، تفریحی و تفرجی، اجرای همایشهای خیابانی، مراسم آیینی و البته دیگر کاربریهای تجاری کوچکمقیاس اختصاص دارد تا به این ترتیب بتواند به لحاظ اجتماعی در نقش «چسب اجتماعی» عمل کند. این کاربریها از این بابت که این فضا برای گذران وقت شهروندان جاذبه داشته و موجب تعامل اجتماعی و گفت و شنود میان آنها شود، یک الزام برای تبدیل یک محیط شهری به پلازا است که زیرزمین میدان ولیعصر، فاقد اغلب آنهاست.
مجموعه این علل به ناهمخوانی آنچه اکنون در زیرزمین میدان ولیعصر جریان دارد، با تعریف اصولی پلازا منجر شده و به این ترتیب، هم در طبقه منفی یک میدان الزامات یک فضای پویا و سرزنده برای حضور شهروندان وجود ندارد و هم در طبقه منفی ۲ ترکیب مناسبی از انواع کاربریهای ضروری یک پلازا مستقر نشده است. در نتیجه اکنون زیرزمین میدان ولیعصر عمدتا فضای عبور مسافران مترو برای دسترسی به طبقه منفی سه و سالن بلیت ایستگاه است یا در بهترین حالت، به عنوان یک زیرگذر عابر پیاده برای دسترسی به جهتهای مختلف میدان توسط عابران مورد استفاده قرار میگیرد. مدیریت شهری در دوره گذشته تجربه تبدیل خیابان ۱۵خرداد در مجاورت بازار تهران به پیادهراه را نیز در کارنامه خود دارد، اما تقریبا در دهه ۹۰ این موضوع از دستور کار تصمیمسازان شهر به کلی خارج شد و پروژههای مختص عرصه دادن به خودروسواران یعنی ساخت معابر بزرگراهی و تقاطعهای غیرهمسطح در اولویت قرار گرفت. حاکمیت این نگاه و تفکر که وظیفه مدیریت شهری، تسهیل تردد با خودرو در معابر شهر است، زمینهساز اجرای پروژههایی به نام عابران پیاده، اما به کام خودروسواران شد. یکی از این پروژهها زیرگذر چهار راه ولیعصر است که عابران پیاده را ملزم به تردد از زیرزمین شهر میکند تا حرکت خودروها روان شود. پلازای میدان ولیعصر نیز پروژه دیگری است که در دوره گذشته مدیریت شهری با هدف ایجاد قلمرو عمومی به نفع شهر تعریف شد، اما مزیت نهایی آن، ارائه سرویس مضاعف به خودروسواران بوده است. در عین حال به نظر میرسد مدیران شهری با درس عبرت از این پروژه، در پلازای میدان هفتم تیر بخشی از نواقص زیر زمین ولیعصر را برطرف کردهاند و این میدان به تعریف پلازا به مراتب نزدیکتر است.