بنزین برای حفاظت از حیاتوحش نداریم
آنها توقف میکنند و سه مرد بیرون میپرند. داخل ماشین فقط بیل و کلنگ است و میگویند برای تعمیر آغلشان رفتهاند در حالی که محیطبان پس از وارسی مجدد میگوید به دنبال گنج در منطقه میگردند. زندگی روزانه آنها سراسر از این درگیریها و گاه تیراندازیهاست. یکی از همکارانشان همین چند سال پیش لاله گوشش را در شلیک یکی از متخلفان از دست داده که نشان میداد چه شانسی آورده که اکنون زنده است. در حال نزدیک شدن به روستا هستیم که ناگفتهها و مسائل کارش را میگوید. بنزین در این منطقه پرمخاطره مانند سایر مناطق کم است و کفاف گشتهای آنها را نمیکند. میگوید پس از یک هفته تا ۱۰ روز از آغاز ماه دیگر بودجهای برای خرید بنزین نداریم.
از حقوق و مزایا شاکی نیست، میگوید اگر این کار را انتخاب کردم به همه سختیها و مسائل و حقوق دریافتی آگاهی داشتم. اما کمبود امکانات درجه حفاظت را در مناطق به شدت کاهش داده است. زمانی که بنزین نباشد نمیتوان روال معمول گشتزنیها را داشت و در هر برنامهای ما به تنها چیزی که فکر میکنیم، باک ماشین مان است. برای رفع این چالش چه باید کرد؟ به گفته این محیطبان باید درآمدهای هر منطقه صرف همان منطقه شود. زمانی که درآمدهای حداقلی جلب شوند میتوان از محل آنها مایحتاج هر منطقه را نیز خریداری و صرف همانجا کرد. هزینه ورود به منطقه برای شهروندان ایرانی ۱۰۰۰ تومان است اما بنا به نظر این محیطبان حتی همین ۱۰۰۰ تومانها هم از کف میرود و در جایی به غیر از مناطق چهارگانه هزینه میشوند هرچند به گفته او نیازمند اصلاح در تعیین تعرفهها در ورود به مناطق هستیم. ماشین از کمر کوه میپیچد و به سمت پاسگاه محیطبانی در یک کیلومتری میرسد. سفر ما در حال تمام شدن است و بنزین ماشین سازمان محیط زیست که ما را همراهی کرده است نیز. به اصرار هزینه بنزین را میپردازیم و به سمت روستا رهسپار میشویم با این امید که تغییری در محل درآمدهای مناطق داده شود.
ارسال نظر