The Week

قبای گشاد ریاست‌جمهوری

آخر هفته

مجله ویک در تازه‌ترین شماره خود به سراغ یک ساله شدن ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ رفته است. این مجله برای این امر تیتر «نامناسب برای حکمرانی» را انتخاب کرده است. البته این مجله یک سالگی ریاست‌جمهوری ترامپ را با کتاب جنجالی ولف گره زده که در آن پشت پرده‌های ریاست‌جمهوری ترامپ را افشا کرده است. مایکل ولف اخیرا کتابی با نام «آتش و خشم» منتشر کرده است که در آن با افراد گوناگون و نزدیک با ترامپ گفت‌وگو کرده و مطالب جنجالی علیه وی و خانواده‌اش طرح کرده است. در این مجله می‌خوانیم: با انتشار این کتاب بازخوردهای زیادی ارائه شده است. بیل پرس، بعد از چاپ این کتاب در گفت‌وگو با سایت خبری هیل نزدیک به کنگره گفت: «درحال‌حاضر هیچ مساله‌ای برای آمریکا مهم‌تر از این نیست که کسی به کاخ سفید راه پیدا کرده است که قبای ریاست‌جمهوری به تنش بسیار گشاد است. او به لحاظ ذهنی برای حکمرانی نامناسب است.»

پس از انتشار کتاب «خشم و آتش» که در آن در باب همه چیز از ترامپ صحبت شده، صفحه جدیدی برای انتقاد از دونالد ترامپ گشوده شده است. حتی هم‌اینک برخی از متحدان ترامپ به این نتیجه رسیده‌اند که وی قابلیت ریاست‌جمهوری ندارد و باید او را از این پست خلع کرد. جاناتان فریدلند در کتاب ولف، پرتره مردی را به تصویر کشیده است که حاصل همکاری نزدیک‌ترین متحدان و دوستان ترامپ بوده است. در این کتاب نتیجه گرفته شده است که حتی دوستان نزدیک و خانواده‌اش ترامپ را لایق ریاست‌جمهوری نمی‌دانند. در کتاب ولف آمده است: ترامپ با خواندن غریبه است، نه روزنامه‌ای نه حتی یک پاراگراف از مطالب ساده و پیش پا افتاده. او ساعت ۶:۳۰ از رختخواب برمی‌خیزد، جایی که برگر خود را می‌خورد، تلویزیون را روشن می‌کند و به تماشای شبکه‌های کابلی مشغول می‌شود. بعد چندین تماس تلفنی برقرار می‌کند و هر روز این رویه را تکرار می‌کند. او دوستان قدیمی خود را از دست داده است. مقامات کاخ سفید نیز او را «احمق»، «بچه» و «دیوانه» خطاب می‌کنند. این درحالی است که در دستان این دیوانه قوی‌ترین زرادخانه هسته‌ای دنیا قرار دارد.

ترامپ سعی می‌کند این اتهامات را در توییتر پاسخ دهد. گویی خانه اول و آخر ترامپ همین توییتر است. او اعلام می‌کند: من دو دارایی با ارزش دارم یکی ثبات ذهنی‌ و دیگری هم هوش ذاتی‌‌ام است. پل کروگمن در نیویورک‌تایمز می‌نویسد: ترامپ خود را نابغه، یک نابغه با ثبات می‌شناسد. شما ببینید اگر واقعا نبوغ او ثبات نداشت در مقابل او فردی نامنظم، کینه‌جو، جاهل، تنبل یا ستمگر بود ما واقعا الان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کردیم. کروگمن می‌گوید حتی اگر کتاب ولف درست هم باشد، باز هم در دوران ریاست‌جمهوری‌اش به مشکل چندانی از این لحاظ بر نخورده‌ایم. اما راد لادلی در ساندی‌تایمز می‌نویسد: ما بیشتر از اینکه تحت تاثیر نبوغ ترامپ باشیم، تحت‌تاثیر مدل موی عجیبش و شیوه پاسخگویی نامحترمانه‌اش به انتقادها بوده‌ایم. از نظر لادلی چیزی که آزاردهنده بوده این است که «پارس کردن ترامپ دردناک‌تر از گاز گرفتنش است.»

جیک نواک هم در شبکه خبری سی‌ان‌بی‌سی گفت‌وگویی درباره انتشار این کتاب داشته است. او نیز بخشی از گفت‌وگویش را به «تردید در صحت عقلی ترامپ» اختصاص داده است. او می‌گوید: ترامپ در سیاست عملی به عکس آنچه وی را بچه مدرسه‌ای خطاب کرده‌اند، عملکرد قابل قبولی داشته است. اینکه فردی در سیاست خارجی حالت تهاجمی بیشتری نسبت به باراک اوباما داشته باشد، به معنی دیوانگی نبوده و قضاوت در مورد صحت عقلی‌اش کار آسانی نیست. او سپس عملکرد ترامپ را با بیل کلینتون و جورج بوش دوم مقایسه می‌کند و می‌گوید: آیا ترامپ دیوانه‌تر از جورج بوش دوم بوده است؟ حتی می‌توان این سوال را طرح کرد که آیا رئیس‌جمهوری ما دیوانه‌تر از بیل کلینتون بوده است؟  براساس عملکردی که ترامپ تاکنون داشته او کمتر از پیشینیان خود دیوانه بوده است. جاستین وب، در دیلی‌میل در این باب نوشته است: دیوانگی او شاید سبک کاری‌اش باشد. این دیوانگی برای او می‌تواند سرمایه دیپلماتیک‌اش باشد. 

به‌عنوان مثال می‌توان این ادعا را طرح کرد که این دیوانگی ترامپ بوده که کره‌شمالی را مجبور کرده است پس از سال‌ها پای میز مذاکره با کره‌جنوبی بنشیند. هشدارهای مداوم ترامپ به کیم جونگ اون، رهبر کره‌شمالی همواره تیتر اصلی خبرگزاری‌ها در چند وقت اخیر بوده است. بسیاری احتمال می‌دادند که این دو با توجه به تهدید‌های متقابل‌شان به سمت جنگ با یکدیگر پیش می‌روند اما اخیرا کره‌شمالی از موضع خود عقب نشسته و حاضر شده است که در مسابقات المپیک زمستانی در سئول نیز حضور پیدا کند. تایمز نیز درباره شیوه‌هایی که ترامپ به کار گرفته تا حدودی نظر مخالف داشته است. تایمز می‌نویسد: سال گذشته ارتش سوریه به برخی نیروهای مخالف حمله کرد و در آن برخی غیرنظامیان کشته شدند و آمریکا نیز حمله متقابل موشکی به سوریه داشت. این درحالی است که پاسخ نظامی به این امر می‌توانست استراتژی بسیار پرهزینه‌ای باشد. در مورد کره‌شمالی نیز این ادعا که سیاست‌های تند ترامپ موجب شده است تا آنها پای میز مذاکره بنشینند درست نیست. چون ترامپ تنها با کره‌شمالی روبه‌رو نبود و واشنگتن مجبور بود وارد یک دوره تنش با چین و روسیه شود. در واقع باید گفت جنگ با کره‌شمالی نتیجه‌ای جز یک مصیبت ژئوپلیتیک برای آمریکا به همراه نداشت. این روزنامه در آخر نیز می‌نویسد: برای سال ۲۰۱۸ نیز باید شاهد ناسازگاری‌های بیشتر ترامپ با مسائل بین‌المللی باشیم.

 

 

Newsweek

اشتهای زیاد برای نابودی

آخر هفته

مجله نیوزویک در این هفته به سراغ افراطیون رفته است. درحالی‌که داعش در عراق و سوریه اراضی خود را از دست داده و نسبت به سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ موقعیت بسیار تضعیف‌شده‌ای دارد مجله نیوزویک به سراغ ابعاد جدیدی از افراطی‌گری رفته و معتقد است که افراطیون میل سیری‌ناپذیری برای نابودی دارند. این مجله می‌نویسد: ما می‌دانیم که در بمب‌گذاری بوستون ۳ نفر کشته و بیش از ۲۶۰ نفر دیگر در شوک آن حادثه تروریستی هستند (در مسابقه دوی ماراتن، افراطیون با بمب‌گذاری سه نفر را کشتند و چندین نفر را زخمی کردند). این مجله می‌نویسد: کسانی که آن بمب را در مسیر دوندگان قرار دادند هنوز هم می‌توانند همان کار را تکرار کنند و جان ما را بستانند. این مجله می‌نویسد اما داستان بمب‌گذاری در بوستون به همین نقطه ختم نمی‌شود. چند ماه پس حمله به بوستون در روز نهم ژوئن، به پلیس گزارش شد که پیرزنی با لباس و سر وضعی نامرتب در شهر تونی از تاپسفیلد در بیرون از کتابخانه شهر روی نیمکت نشسته و گریه می‌کند.

در کنار این پیرزن نیز مرد صبوری نشسته و با رفتاری آرام این پیرزن با نام گلندا داک‌ورثا را آرام می‌کرد. او می‌گوید که فرزندش، دانیل مورلی، او را مجبور کرده است که از پله‌های اضطراری فرار کند، زیرا مدام بر سر او فریاد می‌زد که تو یک جادوگری و باید در آتش جهنم بسوزی. پس از آن بود که مردم با فوریت‌های پلیسی آمریکا تماس می‌گیرند و گلندا را در آن حالت آشفته می‌یابند.  دانیل درست ۸ هفته پس از اینکه بمبی در بوستون منفجر شد دست به این رفتار عجیب زده بود و مادرش می‌گوید که از رفتار او در این چند وقت اخیر به شدت ترسیده است. او می‌گوید: بارها به دانیل گفتم من مادرتم و می‌دانم که به کمک احتیاج داری.  مادرش می‌گوید وفتی متوجه شدم که او به هیچ‌وجه آرام نمی‌گیرد، تصمیم گرفتم برای او محدودیت‌هایی به‌وجود آورم. اما پس از وقوع انفجار در بوستون رفتار او بسیار تغییر کرد و گویی وارد بخش تاریک ذهن خود شد. 

گفته می‌شود که دانیل در روز ۱۵ آوریل، (روزی که در بوستون بمب‌گذاری شد) تلفنی از شخص ناشناسی دریافت کرد و بدون اینکه کلمه‌ای بگوید خانه را ترک کرد. گلندا از رفتار پسرش بسیار تعجب کرده بود. دانیل نیز برای دو روز غیبش زده بود. وقتی که به خانه بازگشت او به مادرش گفته بود که برای دو روز به همراه دوستانش به «مین» برای ماهیگیری رفته بود.  مادرش می‌گوید که اما رفتار فرزندش در قبال کشتار صورت گرفته در بمب‌گذاری بوستون خیلی عجیب بوده است. در دادگاه زمانی که مادرش به تشریح واقعه می‌پردازد می‌گوید: زمانی که به پسرم گفتم چند تا از همسایه‌های ما نیز در آن مسابقه حضور داشته و زخمی شده‌اند او با خونسردی می‌گوید: خوب به من چه مربوط است؟ مردم در تمام دنیا می‌میرند. هر کس به طریقی می‌میرد.  در دادگاه همچنین مادرش فاش کرد که او در برابر کشته شدن دو زن و یک پسر در آن مسابقه نیز واکنش عجیبی نشان داده و گفته که مرگ حق است.  پس از بمب‌گذاری اعلام شد که دو برادر اصالتا چچنی‌تبار هستند و در این کشتار دست داشتند.

پلیس نیز چند روز پس از بمب‌گذاری گفت که توانسته است دو برادر را دستگیر کند اما یکی از برادرها به‌دلیل زخمی شدن در درگیری با پلیس در بیمارستان از پای در می‌آید. سوال اساسی که پس از این دستگیری‌ها پیش آمد این بود که چه کسی این بمب را برای آنها درست کرده است؟ زیرا براساس اسناد به‌دست آمده این دو برادر تنها مجری عملیات تروریستی بوده و بمب‌ها در جای دیگری ساخته شده است. با وقوع حادثه برای گلندا، هی‌وارد، یکی از نیروهای امنیتی آمریکا که مسوول پرونده گلندا و فرزندش شده بود احساس می‌کند یک قدم به سازنده بمب‌ها نزدیک‌تر شده است. زیرا پیدا کردن کسی که این بمب‌ها را در اختیار آنها قرار داده بود می‌توانست خیال نیروهای امنیتی را جمع کند که حادثه دیگری- دست‌کم تا مدتی- در پیش نخواهند داشت. زمانی که هی‌وارد با دستور دادستانی وارد خانه دانیل و گلندا می‌شود با یک اتاق عجیب و غریب روبه‌رو می‌شود؛ اتاقی مملو از سیم‌ها و تجهیزات لازم برای ساخت بمب. یافته‌های این اتاق نشان می‌داد که دانیل توانایی بالایی در ساخت بمبی دارد که در بمب‌گذاری بوستون استفاده شده است. 

بمبی که در خط پایان دوی ماراتن در بوستون استفاده شده بود در داخل یک زودپز بود و از طریق همین زودپز عمل می‌کرد. در خانه گلندا و در اتاق دانیل نیز چندین زودپز پیدا کردند. قابلیتی که این بمب‌ها داشتند این بود که می‌توانست از راه دور نیز کنترل شود. بر‌عکس بمب‌گذاران انتحاری، دو برادر بمب‌گذار در بوستون قصد نداشتند تا کشته شوند و احتمالا برای عملیات بیشتر در نظر گرفته شده بودند. اف‌بی‌آی همواره می‌گفت که نمی‌داند چه کسی براداران تسارنایف را مسلح کرده است. برای مدتی این مساله که دانیل آنها را مسلح کرده بود مخفی می‌ماند. شاید به خاطر تبار آمریکایی این فرد بوده باشد که سازمان‌های امنیتی آمریکا دوست نداشتند تا این موضوع فاش شود. اما جری فلین، نایب رئیس پلیس نیوانگلند، یکی از واحدهای گسترده پلیسی در ماساچوست به نیوزویک می‌گوید: ما در مورد بمیی صحبت می‌کنیم که دو زن و یک بچه را کشته است. ما با یک پلیس کشته شده هم طرفیم. این نوع مخفی‌کاری را به راستی نمی‌توانیم تحمل کنیم.

در دادگاه دانیل، زمانی که از او در مورد چرایی شرکتش در این عملیات تروریستی سوال می‌شود او می‌گوید: به‌خاطر کاری که انجام داده متاسف است اما فقط برای انگیزه کارش به خدا توضیح خواهد داد.  در تحقیقاتی که به عمل آمده، مشخص شده است که افراد دیگری هم در این ماجرا دست داشته‌اند که هنوز رو نشده‌اند. نیروهای امنیتی ترس دارند که افراطیون نوجوانان و جوانان را تحریک کنند و آنها را به طرف خود بکشانند. ارتش تاریکی که هنوز معلوم نیست مجددا چه زمانی سر بر می‌آورد و فاجعه‌ای دیگر در گوشه‌ای از آمریکا یا دیگر کشورها رقم می‌زند. هسته‌های مخفی داعش و نیروهای افراطی زنگ خطری در سال جدید میلادی هستند که نیوزویک برای بررسی این پرونده سراغ یک پرونده نه چندان قدیمی رفته است.