رازهای زندگی مترجم فروتن

مجتبی عبدالله‌نژاد به باور بسیاری از کارشناسان فرهنگی ایران یکی از جدی‌ترین چهره‌های فرهنگی کشور بود که گوشه‌گیری و فروتنی‌اش اجازه نمی‌داد کارهایش را تبلیغ کند. اصلا نیازی به این کارها نداشت و خوب می‌دانست که تاریخ قضاوت خودش را خواهد کرد. از این چهره صد عنوان کتاب به یادگار مانده که بخش وسیعی از آنها به ترجمه آثار آگاتا کریستی مربوط می‌شود. او به پیشنهاد نشر هرمس ترجمه کتاب‌ها را برای امرار معاش پذیرفته بود؛ اما آنقدر جدی در زمینه ادبیات پلیسی تحقیق کرده بود که به کارشناس خبره‌ای در زمینه ادبیات پلیسی بدل شده بود. چند روز پیش بزرگداشت این چهره ادبی در سالن خانه اندیشمندان اسلامی برگزار شد و با اینکه چهره‌هایی همچون عباس مخبر، شمس لنگرودی، علی عبداللهی و... درباره او حرف زدند و صدها نفر هم در جلسه حضور داشتند، باز هم خبرگزاری‌ها سکوت کردند و درباره این مراسم گزارشی منتشر نکردند. در این برنامه مستندی از زندگی زنده‌یاد مجتبی عبدالله نژاد ساخته فرهاد گوران هم پخش شد و پگاه سلیمی تنبورنواز هم چند دقیقه‌ به یاد او ساز نواخت و بعد از آن عباس مخبر، مترجم سرشناس با اشاره به جایگاه و تبحر عبدالله‌نژاد در ترجمه، موضوع اصلی صحبت و تمرکز خود را کتاب «گفت‌وگو با مسعودسعد سلمان» خواند و به تشریح این کتاب پرداخت. علی عبدالهی، نویسنده و شاعر هم مرگ عبدالله نژاد را سخت خواند و گفت: دوست داشتم در زمان زنده‌بودن او این بزرگداشت را داشتیم، اما افسوس که چه می‌شود کرد؟

این مترجم ادامه داد: خیلی نگاه دقیق به قضایا در در ادبیات داشت و با همین دقت بود که توانست به نثری دست پیدا کند که یکی‌از نثرهای منحصر به فرد در نسل ما است و کمتر کسی این‌چنین نثری دارد. کسی با این همه حوزه مطالعاتی واقعا دریغ که از میان ما رفت. عبداللهی اظهار کرد: عبدالله‌نژاد زبان فارسی را وطن خود می‌دانست و همیشه از این ناراحت بود که این‌روزها زبان فارسی بسیار بی‌در و پیکر نوشته می‌شود. به معنای واقعی کلمه در نوشتن مستقل بود و با سواد و توانایی که داشت می‌توانست به مراکز پژوهش هسته قدرت نزدیک شود؛ ولی در خلوت و تنهایی خود نشست و کار کرد. عشقش زبان و فرهنگ فارسی بود و کاش ما می‌توانستیم در زمان حیات برای او بزرگداشتی بگیریم و در مورد کارهایش صحبت کنیم.

علیرضا آبیز شاعر و رفیق قدیمی مجتبی عبدالله نژاد هم در سخنرانی خود به نکات مهمی اشاره کرد و گفت: برخلاف این نظر که ویژگی‌های فردی و اخلاقی، چندان اهمیتی در کار ادبی و اجتماعی ندارد، به گمان من این رابطه خیلی هم مهم است؛ چون اگر مجتبی فروتن نبود، به‌جای اینکه خودش را یک کارگر ادبی بداند، مثل بعضی‌ها در پی نام می‌رفت، مثل بعضی‌ها شعبه روابط عمومی برای خود باز می‌کرد و ما با وضعیتی روبه‌رو نبودیم که پس از مرگش حتی در میان ادبا، شاعران، نویسندگان و اهل‌قلم ناشناخته باشد. او فروتن بود و دلیل این فروتنی دانش او بود؛ چرا که خود را با گستره عمیق ادبیات ایران و جهان مقایسه می‌کرد. وی با بیان اینکه در ادبیات هر چهره یا کار جدیدی مثل ستاره‌ای یر یک اسمان پهناور است، افزود: اگر کسی این را درک کند، چیزی به اسم ادب کهن و ادب نو بی‌معنا می‌شود و ادب کلاسیک و ادب امروز به یک اندازه برای او مهم است. عبدالله‌نژاد همانقدر که فردی متعلق به امروز بود و خود را با چهره‌های ادبی امروز قیاس می‌کرد، به همان میزان هم با چهره‌های ادبیات کلاسیک خود را قیاس می‌کرد و این همان فروتنی ناشی از دانش بود.

وی ضمن گلایه از وضعیت ادبیات و نشر گفت: اگر وضعیت نشر ما درست و حسابی بود و شرایط اجتماعی معقولی داشتیم، با اینکه عبدالله‌نژاد مترجم برجسته‌ای بود، اصلا نباید سراغ ترجمه می‌رفت، او باید در کار پژوهش خود متمرکز می‌شد؛ اما معیشت او را به ترجمه ناچار می‌کرد. معیشت او را ناچار کرد که ترجمه کارهای آگاتا کریستی را بپذیرد؛ اما وقتی که پذیرفت، به‌عنوان یک رفع تکلیف به ان نگاه نکرد.

آبیز در ادامه اظهار کرد: نکته دیگری که باز هم از مقوله حسرت است، این است که این افراد و این چهره‌ها وجود دارند و کسانی که در مطبوعات و روزنامه‌ها کار می‌کنند هم از حضور این افراد آگاهند. با وجود این صفحات روزنامه‌ها را همیشه با مطالب سخیف و گفت‌وگوهای تکراری با آدم‌های تکراری پر می‌کنند و برای آنها اهمیتی ندارد که اگر کسی خودش جلو نمی‌آید و خودش را مطرح نمی‌کند، این وظیفه جامعه ادبی است که سراغ او برود تا زمانی که از دنیا رفت، حسرت به دل نماند. وی ضمن گلایه از خبرنگاران ادبی که اطلاعات اولیه و بیوگرافی عبدالله‌نژاد را پرسیده بودند، گفت: کسی که خودش را پژوهشگر یا روزنامه‌نگار ادبی می‌داند، شرم بر او باد که کسی با بیش از ۵۰ اثر منتشر شده در زمینه ادبیات را نمی‌شناسد. عبدالله‌نژاد هرگز علاقه‌ای به اینکه خودش را مطرح کند، نداشت؛ اما آیا ما هم وظیفه‌ای نداریم؟ نه به خاطر او، بلکه به خاطر خودمان و به خاطر چیزی که اسم آن را ادبیات و فرهنگ می‌گذاریم و به ظاهر عاشقان سینه چاک آن هستیم.

آخر هفته

آخر هفته

آخر هفته