معادله ثبات ریال

درآمدهای نفتی

در اقتصاد ایران، یکی از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار بر بازار ارز، درآمدهای نفتی است. معمولا در کشورهای متکی به نفت، دولت‌ها منابع طبیعی را در اختیار دارند و با حق انحصاری در صادرات آنها، مالک بخش زیادی از درآمدهای حاصل از آن هستند. این مساله در مورد اقتصاد ایران نیز به همین شکل است. معمولا بخشی از درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت، مستقیما صرف مخارج دلاری دولت می‌شود. بخشی دیگر با مراجعه به بانک مرکزی، به پول داخلی تبدیل می‌شود و باز هم مخارج دولت در داخل را پوشش می‌دهد. به لحاظ تئوریک، هر چه بخش بیشتری از درآمدهای ارزی به ذخایر بانک مرکزی اضافه شود، احتمال بروز حملات سوداگرانه کمتر بوده و توانایی این بانک در مقابله با این حملات بیشتر خواهد بود. تغییرات درآمدهای نفتی و به دنبال آن تغییرات عرضه منابع ارزی، نقش کلیدی در افزایش یا کاهش نرخ ارز دارد.

نتایج تحقیق ممی‌پور نشان می‌دهد در بازه ۳۰ ساله ۱۳۶۳ تا ۱۳۹۳، با افزایش صادرات نفت، نوسان نرخ ارز نیز محدود بوده و هر گاه درآمدهای نفتی با خطر مواجه شده، نرخ ارز در کانال افزایشی قرار گرفته است. این تجربه نشان می‌دهد نرخ ارز در اقتصاد ایران به شدت به درآمدهای نفتی حساسیت داشته است. در صورتی که راهکارهایی نیز برای کاهش این وابستگی وجود داشته و دارد. به هر حال افزایش درآمدهای نفتی در اقتصاد ایران موجب شده تا نقش مداخله‌ای دولت و بانک مرکزی در بازار ارز افزایش یابد. درآمدهای نفتی همواره سلاحی برای بانک مرکزی در مانور ارزی بوده است. اگر ذخایر ارزی در حد وفور باشد، بانک مرکزی با افزایش عرضه ارز، نرخ ارز را به دلخواه خود تغییر می‌دهد. تاریخ معاصر اقتصاد ایران نشان می‌دهد در سال‌های اولیه دهه ۷۰ که درآمد نفتی در سطح بالایی قرار نداشته و ذخایر ارزی وضعیت مناسبی را نداشته‌اند، نرخ ارز افزایش قابل توجهی پیدا کرده بود.

اما در دهه ۸۰ که درآمدهای نفتی و به تبع آن ذخایر ارزی در وضعیت مطلوبی به سر می‌بردند، نرخ ارز نیز دوران کم نوسانی را داشته است. حداقل تجربه سه دهه اخیر نشان می‌دهد روند ذخایر ارزی متناسب با درآمدهای نفتی بوده است و این عنصر نقش اصلی در ذخایر ارزی کشور داشته است. با توجه به وابستگی نرخ ارز به درآمدهای نفتی می‌توان این نتیجه را گرفت که دولت‌ها بخش عمد‌ه‌ای از ثروت ملی را صرف کنترل نرخ ارز کرده‌اند. به طوری‌که وقتی درآمدهای نفتی با افت مواجه شدند، ذخایر ارزی بانک مرکزی نیز توان مقابله با تقاضای بازار را نداشته و نرخ ارز در مدار صعود حرکت کرده است. از طرفی در آن طرف معادله، عمده تقاضا متعلق به واردکنندگان است. در واقع عمده سیاست ارزی منجر به حمایت از واردکننده شده و از این‌رو نباید انتظار داشت که واردات در این سال‌ها سیر نزولی را طی می‌کرد.

تورم

اما عامل حیاتی دیگری که نرخ ارز رابطه معناداری را با آن طی سه دهه اخیر نشان داده، نرخ تورم است. تجربه اقتصاد ایران نشان می‌دهد که با افزایش تورم، فشار بازار ارز نیز بیشتر شده و ارزش ریال کاهش یافته است. تقریبا به شکل همزمان هر گاه نرخ تورم به اعداد بسیار بالایی رسیده، فنر ارزی نیز آزاد شده و منابع بانک مرکزی توان مهار آن را نداشته‌اند. مثلا طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ که تورم حالت افزایشی داشته، فشار روی بازار ارز نیز بیشتر شده است، این وضعیت در سال‌های ۸۹ تا ۹۲ نیز وجود داشته است. در حالی‌که در سال‌های ۷۵ و ۷۶ با کاهش تورم، بازار ارز نیز در مسیر نزولی قرار گرفته است. در نتیجه تورم در اقتصاد ایران از عوامل موثر بر بازار ارز محسوب می‌شده است. هر چند آمارهای محققان نشان می‌دهد تخلیه تورمی در سال‌هایی که نرخ تورم بین ۱۰ تا ۲۰ درصد بوده رخ نداده است. در آن زمان‌ها به نظر سیاست‌گذار با تکیه بر ذخایر ارزی مانع رشد ارز می‌شد. اما هنگامی که نرخ تورم به بیش از ۳۰ درصد می‌رسید، انرژی ذخیره شده قبلی نیز به آن اضافه می‌شد و انفجار نرخ ارز را پدید می‌آورد. وجود و تداوم تورم موجب کاهش رقابت‌پذیری کالاهای صادراتی می‌شود، چرا که با وجود تورم بالا، هزینه تمام شده تولید کالا افزایش می‌یابد. در نتیجه برای جبران افت رقابت پذیری قیمتی، باید نرخ ارز به‌طور متناسب افزایش یابد. اگر سیاست گذار مانع این کار شود، در حقیقت صادرات کشور را تحت فشار قرار داده است.

الگوی غلط ثبات ریال

مدیریت نرخ ارز همواره یک خواست عمومی از دولت‌ها بوده است. نهاد حاکمیتی متولی این امر، بانک مرکزی است که با مدیریت منابع ارزی، وظیفه کنترل نوسانات را بر عهده دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد اصلی ترین عوامل موثر بر نرخ ارز در بلندمدت اقتصاد ایران را درآمدهای نفتی یا ذخایر ارزی و نرخ تورم تشکیل می‌دهند.  مطالعه اقتصاد ایران حاکی از آن است که یک الگوی غلط در مورد نوسانات نرخ ارز در تمامی دولت‌ها در طول ۳ دهه اخیر رایج بوده است. معمولا دولت‌ها در زمان وفور درآمدهای نفتی و ذخایر ارزی، به عرضه ارز در بازار روی می‌آورند و منابع ارزی تماما در این راه فدا می‌شود. این منابع مانع حرکت نرخ ارز متناسب با نرخ تورم می‌شود. اما هنگامی که منابع ارزی که عمدتا ناشی از درآمدهای نفتی است به مشکل می‌خورد، بازار ارز نیز دچار تکانه‌های شدید و غیرقابل کنترل می‌شود. در حقیقت در آن مواقع نرخ تورم به شکل یک انرژی ذخیره شده خود را در نرخ ارز نمایان می‌کند. این الگوی غلط تبدیل به فرمولی تکراری در اقتصاد ایران شده است که شاید زمان آن رسیده باشد که رویه دیگری طی شود. چرا که تکانه بعدی ارزی می‌تواند به زلزله‌ای مهیب برای فعالان اقتصادی تبدیل شود.  دولت اگر مایل به ثبات ریال است، در درجه اول باید با اتخاذ سیاست‌های مالی درست، فشار بر سیاست پولی را رها کند. از این طریق نرخ تورم نیز مسیر نزولی طی می‌کند و دیگر نیاز نیست برای حمایت از صادرات، نرخ ارز افزایش یابد.