چگـونـه این کار را کردم؟ - ۱۲ مرداد ۹۱
مترجم: پریسا حبیبی
تجربههای Hartley peavey سازنده تجهیزات صوتی
هارتلی پی وی اگرچه نتواست یک گیتاریست موفق شود، اما علاقه او به این رشته باعث شد او به صنعت الکترونیک روی آورد و بهترین سازنده آمپلی فایر در دنیا شود. هارتلی در سال ۱۹۵۰ در میسی سی پی به دنیا آمد. او از کودکی آرزو داشت که به یکی از ستارگان راک تبدیل شود. اما این رویا او را در مسیر دیگری قرار داد. او توانست با ساخت گیتار، آمپلی فایر و تجهیزات صداگذاری به نحو دیگری نام خود را در تاریخ موسیقی راک اند رول ثبت کند. علاوه بر این امروزه تجهیزات صوتی پی وی در بسیاری از فرودگاهها، ساختمانهای دولتی، استادیومها و.
تجربههای Hartley peavey سازنده تجهیزات صوتی
هارتلی پی وی اگرچه نتواست یک گیتاریست موفق شود، اما علاقه او به این رشته باعث شد او به صنعت الکترونیک روی آورد و بهترین سازنده آمپلی فایر در دنیا شود. هارتلی در سال ۱۹۵۰ در میسی سی پی به دنیا آمد. او از کودکی آرزو داشت که به یکی از ستارگان راک تبدیل شود. اما این رویا او را در مسیر دیگری قرار داد. او توانست با ساخت گیتار، آمپلی فایر و تجهیزات صداگذاری به نحو دیگری نام خود را در تاریخ موسیقی راک اند رول ثبت کند. علاوه بر این امروزه تجهیزات صوتی پی وی در بسیاری از فرودگاهها، ساختمانهای دولتی، استادیومها و.
مترجم: پریسا حبیبی
تجربههای Hartley peavey سازنده تجهیزات صوتی
هارتلی پی وی اگرچه نتواست یک گیتاریست موفق شود، اما علاقه او به این رشته باعث شد او به صنعت الکترونیک روی آورد و بهترین سازنده آمپلی فایر در دنیا شود. هارتلی در سال 1950 در میسی سی پی به دنیا آمد. او از کودکی آرزو داشت که به یکی از ستارگان راک تبدیل شود. اما این رویا او را در مسیر دیگری قرار داد. او توانست با ساخت گیتار، آمپلی فایر و تجهیزات صداگذاری به نحو دیگری نام خود را در تاریخ موسیقی راک اند رول ثبت کند. علاوه بر این امروزه تجهیزات صوتی پی وی در بسیاری از فرودگاهها، ساختمانهای دولتی، استادیومها و... استفاده میشود. او کار خود را 46 سال پیش با یک مغازه کوچک آغاز کرد، اما امروزه کسبوکار او به یک برند جهانی تبدیل شده است. شرکت او دارای هزار کارمند و درآمد 270 میلیون دلار در سال است. در زیر او از تجربههای خود برای ما میگوید:
زمانی که گروه موسیقی راک اند رول در دهه پنجاه روی کار آمد، من نیز مانند جوانان بسیاری به این موسیقی علاقهمند شدم. من برای اولینبار در سال ۱۹۵۷ به یکی از کنسرتهای آنها رفتم و آنجا بود که تصمیم گرفتم، یک نوازنده گیتار شوم. پدر من در آن زمان یک مغازه فروش ابزارآلات موسیقی داشت، اما با این تصمیم من به شدت مخالفت کرد، او این سبک موسیقی را نمیپسندید و از نظر او آیندهای نداشت، اما بالاخره بعد از مدتی او یک گیتار الکترونیک قدیمی به من داد. اما من برای رسیدن به آرزوهایم احتیاج به یک آمپلی فایر داشتم. اما پدرم به من گفت: «هروقت گیتار زدن را یاد گرفتی، در مورد آن هم فکر میکنم». اما من مثل هر بچه ای نتوانستم صبر کنم و خودم شروع کردم با قطعات اضافی و قدیمی فروشگاه پدرم، یک آمپلی فایر ساختم. این وسیله خیلی خوب از کار در نیامد، ولی کار میکرد. این اولین جرقهای بود که باعث شد من به این کار علاقه مند شوم. من همیشه از اینکه چیزی بسازم لذت میبردم. من خیلی نبوغ فکری نداشتم ولی کارهای یدی را خیلی خوب انجام میدادم.
من از همان ابتدا نتوانستم موسیقی دان موفقی باشم ولی به هر طریق که بود، وارد یک گروه موسیقی شدم. گروه ما احتیاج به یکسری تجهیزات صداگذاری و آمپلی فایر داشت که من همه آنها را برای گروه ساختم، اما بعد از اینکه کار من تمام شد، آنها من را احضار کردند و از من خواستند که گروه را ترک کنم.
این موضوع نقطه عطفی در زندگی من بود. آن روز جلوی آینه رفتم و سعی کردم با خودم صادق باشم، با خودم گفتم «بسیار خوب، تو نتونستی یک ستاره راک شوی، اما باید برنامهای برای آینده خود داشته باشی.» من میدانستم که عمیقاعاشق موسیقی هستم، ولی در گیتار زدن اصلا موفق نبودم.
بعد از پایان تحصیلات، شرکت خود را در سال 1965 تاسیس کردم. عقیده من ساخت محصول با کیفیت با قیمتی مناسب و عادلانه بود نه ساخت محصولاتی با قیمت ارزان.
کار من از اتاق کوچکی در بالای مغازه پدرم شروع شد، من از ابتدا به ساخت آمپلی فایرهای کوچک و گیتار باس پرداختم و برای ساخت آنها یک هفته زمان میگذاشتم.بعد از پایان کار به بازارهای محلی فروش ابزار آلات موسیقی میرفتم و آنها را در آنجا میفروختم. سپس باز میگشتم و ساخت یک وسیله دیگر را شروع میکردم. من برای فروش وسایلی که میساختم باید تلاش زیادی میکردم و به هر بازاری که امکان داشت سر میزدم. کمکم متوجه شدم که این روش نمیتواند من را به جایی برساند.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که یکی از آمپلی فایرهایم را برای نمونه در مغازه پدرم بگذارم. چند روز بعد ناگهان صدای زنگ در را شنیدم. مردی پیش من آمد و گفت: این آمپلی فایر خیلی خوب است، من میتوانم تعدادی از آنها را بفروشم. من نگاهی به او کردم و گفتم من نمیتوانم پولی برای این کار به تو بدهم، او هم قبول کرد و فقط از من خواست که آمپلی فایرهایی که میسازم را به او بدهم تا او آنها را بفروشد. پیشنهاد او باعث شد که من یک کارمند نیمه وقت داشته باشم و دیگر تمام زمانم را به ساخت و تولید آمپلی فایرها اختصاص دهم.
پس از مدتی وقتی پدرم دید که من در تصمیم خود مصمم هستم، قبول کرد که ضامن من برای گرفتن وام شود. من با گرفتن ۱۷۰۰۰ دلار وام اولین کارخانه خود را راهاندازی کردم.
من در این مدت دهها میلیون دلار از بانکها وام گرفتهام، ولی به هیچ بانکی بدهکار نیستم و تمام بدهی خود را به آنها پرداخت کرده ام. من هنوز هم وقتی در کارخانه راه میروم و میبینم یک باتری روی زمین افتاده است، آن را بر میدارم، برای من هنوز هم یک پنی ارزش زیادی دارد.
در اواسط دهه هفتاد شرکت ما به موفقیتهای زیادی دست یافت، فروش آمپلی فایرهای ما بسیار زیاد شده بود. رقبای ما که فروش آمپلی فایرهایشان به شدت کاهش یافته بود سعی داشتند با تکیه بر فروش گیتارهای خود، آمپلی فایرها و تجهیزات صوتی خود را نیز همراه با آنها بفروشند. ما تصمیم گرفتیم آنها را دور بزنیم و شروع به ساخت گیتار کردیم. من به عنوان یک کلکسیونر تفنگ،همیشه از ساخت قنداقهای چوبی تفنگها شگفت زده میشدم و با خودم فکر میکردم اگر ماشینها میتوانند با چنین دقتی آنها را طراحی کننند، ما نیز میتوانیم از آنها برای ساخت گیتارهای خود استفاده کنیم. به این ترتیب ما پیشگام در ساخت گیتار با ماشین شدیم و ایده جدید ما اولین گیتارهای مکانیزه را وارد بازار کرد.
بعد از آن ما ساخت بلندگوها را شروع کردیم. آن دوران برای ما بسیار سخت بود چراکه فعالیتهای ما بسیار بیشتر از ظرفیت کارخانه بود.اما تلاشهای ما به نتیجه رسید و توانستیم در سال 1993 اولین سیستم صوتی کنترلی خود به نام «مدیا ماتریکس» را به بازار معرفی کنیم. ما برای معرفی این محصول جدید به اکثر کشورها رفتیم تا از نزدیک مردم را متقاعد کنیم که کامپیوترهای شخصی آنها به تنهایی قادر به تنظیم این سیستمهای صوتی هستند. امروزه محصولات ما در تمام آمریکا و دیگر کشورهای جهان مورد استفاده قرار میگیرند. شما میتوانید آنها را در ساختمانهای بزرگ، فرودگاهها و استادیومهای سراسر دنیا ببینید. در حال حاضر کسب وکار در حوزه تجهیزات صوتی با انقلاب باورنکردنی روبه روشده است، اکثر افراد از سیستمهای صوتی در ماشینها و خانههای خود استفاده میکنند و هر روز با سطح بالاتری از انتظارات مردم روبهرو میشویم. موسیقی دانها نیز برای اجراهای خود به دنبال تجهیزات ما هستند. ما برای برآورده کردن هرچه بهتر این انتظارات، چهار سال پیش یک شرکت نرمافزاری خریدیم. به این ترتیب هر فرد میتواند با کمک برنامههای نرمافزاری ما با تغییرات جزئی در آمپلی فایر خود، صدایی را که میخواهد با بالاترین کیفیت تنظیم کند.
تجربههای Hartley peavey سازنده تجهیزات صوتی
هارتلی پی وی اگرچه نتواست یک گیتاریست موفق شود، اما علاقه او به این رشته باعث شد او به صنعت الکترونیک روی آورد و بهترین سازنده آمپلی فایر در دنیا شود. هارتلی در سال 1950 در میسی سی پی به دنیا آمد. او از کودکی آرزو داشت که به یکی از ستارگان راک تبدیل شود. اما این رویا او را در مسیر دیگری قرار داد. او توانست با ساخت گیتار، آمپلی فایر و تجهیزات صداگذاری به نحو دیگری نام خود را در تاریخ موسیقی راک اند رول ثبت کند. علاوه بر این امروزه تجهیزات صوتی پی وی در بسیاری از فرودگاهها، ساختمانهای دولتی، استادیومها و... استفاده میشود. او کار خود را 46 سال پیش با یک مغازه کوچک آغاز کرد، اما امروزه کسبوکار او به یک برند جهانی تبدیل شده است. شرکت او دارای هزار کارمند و درآمد 270 میلیون دلار در سال است. در زیر او از تجربههای خود برای ما میگوید:
زمانی که گروه موسیقی راک اند رول در دهه پنجاه روی کار آمد، من نیز مانند جوانان بسیاری به این موسیقی علاقهمند شدم. من برای اولینبار در سال ۱۹۵۷ به یکی از کنسرتهای آنها رفتم و آنجا بود که تصمیم گرفتم، یک نوازنده گیتار شوم. پدر من در آن زمان یک مغازه فروش ابزارآلات موسیقی داشت، اما با این تصمیم من به شدت مخالفت کرد، او این سبک موسیقی را نمیپسندید و از نظر او آیندهای نداشت، اما بالاخره بعد از مدتی او یک گیتار الکترونیک قدیمی به من داد. اما من برای رسیدن به آرزوهایم احتیاج به یک آمپلی فایر داشتم. اما پدرم به من گفت: «هروقت گیتار زدن را یاد گرفتی، در مورد آن هم فکر میکنم». اما من مثل هر بچه ای نتوانستم صبر کنم و خودم شروع کردم با قطعات اضافی و قدیمی فروشگاه پدرم، یک آمپلی فایر ساختم. این وسیله خیلی خوب از کار در نیامد، ولی کار میکرد. این اولین جرقهای بود که باعث شد من به این کار علاقه مند شوم. من همیشه از اینکه چیزی بسازم لذت میبردم. من خیلی نبوغ فکری نداشتم ولی کارهای یدی را خیلی خوب انجام میدادم.
من از همان ابتدا نتوانستم موسیقی دان موفقی باشم ولی به هر طریق که بود، وارد یک گروه موسیقی شدم. گروه ما احتیاج به یکسری تجهیزات صداگذاری و آمپلی فایر داشت که من همه آنها را برای گروه ساختم، اما بعد از اینکه کار من تمام شد، آنها من را احضار کردند و از من خواستند که گروه را ترک کنم.
این موضوع نقطه عطفی در زندگی من بود. آن روز جلوی آینه رفتم و سعی کردم با خودم صادق باشم، با خودم گفتم «بسیار خوب، تو نتونستی یک ستاره راک شوی، اما باید برنامهای برای آینده خود داشته باشی.» من میدانستم که عمیقاعاشق موسیقی هستم، ولی در گیتار زدن اصلا موفق نبودم.
بعد از پایان تحصیلات، شرکت خود را در سال 1965 تاسیس کردم. عقیده من ساخت محصول با کیفیت با قیمتی مناسب و عادلانه بود نه ساخت محصولاتی با قیمت ارزان.
کار من از اتاق کوچکی در بالای مغازه پدرم شروع شد، من از ابتدا به ساخت آمپلی فایرهای کوچک و گیتار باس پرداختم و برای ساخت آنها یک هفته زمان میگذاشتم.بعد از پایان کار به بازارهای محلی فروش ابزار آلات موسیقی میرفتم و آنها را در آنجا میفروختم. سپس باز میگشتم و ساخت یک وسیله دیگر را شروع میکردم. من برای فروش وسایلی که میساختم باید تلاش زیادی میکردم و به هر بازاری که امکان داشت سر میزدم. کمکم متوجه شدم که این روش نمیتواند من را به جایی برساند.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که یکی از آمپلی فایرهایم را برای نمونه در مغازه پدرم بگذارم. چند روز بعد ناگهان صدای زنگ در را شنیدم. مردی پیش من آمد و گفت: این آمپلی فایر خیلی خوب است، من میتوانم تعدادی از آنها را بفروشم. من نگاهی به او کردم و گفتم من نمیتوانم پولی برای این کار به تو بدهم، او هم قبول کرد و فقط از من خواست که آمپلی فایرهایی که میسازم را به او بدهم تا او آنها را بفروشد. پیشنهاد او باعث شد که من یک کارمند نیمه وقت داشته باشم و دیگر تمام زمانم را به ساخت و تولید آمپلی فایرها اختصاص دهم.
پس از مدتی وقتی پدرم دید که من در تصمیم خود مصمم هستم، قبول کرد که ضامن من برای گرفتن وام شود. من با گرفتن ۱۷۰۰۰ دلار وام اولین کارخانه خود را راهاندازی کردم.
من در این مدت دهها میلیون دلار از بانکها وام گرفتهام، ولی به هیچ بانکی بدهکار نیستم و تمام بدهی خود را به آنها پرداخت کرده ام. من هنوز هم وقتی در کارخانه راه میروم و میبینم یک باتری روی زمین افتاده است، آن را بر میدارم، برای من هنوز هم یک پنی ارزش زیادی دارد.
در اواسط دهه هفتاد شرکت ما به موفقیتهای زیادی دست یافت، فروش آمپلی فایرهای ما بسیار زیاد شده بود. رقبای ما که فروش آمپلی فایرهایشان به شدت کاهش یافته بود سعی داشتند با تکیه بر فروش گیتارهای خود، آمپلی فایرها و تجهیزات صوتی خود را نیز همراه با آنها بفروشند. ما تصمیم گرفتیم آنها را دور بزنیم و شروع به ساخت گیتار کردیم. من به عنوان یک کلکسیونر تفنگ،همیشه از ساخت قنداقهای چوبی تفنگها شگفت زده میشدم و با خودم فکر میکردم اگر ماشینها میتوانند با چنین دقتی آنها را طراحی کننند، ما نیز میتوانیم از آنها برای ساخت گیتارهای خود استفاده کنیم. به این ترتیب ما پیشگام در ساخت گیتار با ماشین شدیم و ایده جدید ما اولین گیتارهای مکانیزه را وارد بازار کرد.
بعد از آن ما ساخت بلندگوها را شروع کردیم. آن دوران برای ما بسیار سخت بود چراکه فعالیتهای ما بسیار بیشتر از ظرفیت کارخانه بود.اما تلاشهای ما به نتیجه رسید و توانستیم در سال 1993 اولین سیستم صوتی کنترلی خود به نام «مدیا ماتریکس» را به بازار معرفی کنیم. ما برای معرفی این محصول جدید به اکثر کشورها رفتیم تا از نزدیک مردم را متقاعد کنیم که کامپیوترهای شخصی آنها به تنهایی قادر به تنظیم این سیستمهای صوتی هستند. امروزه محصولات ما در تمام آمریکا و دیگر کشورهای جهان مورد استفاده قرار میگیرند. شما میتوانید آنها را در ساختمانهای بزرگ، فرودگاهها و استادیومهای سراسر دنیا ببینید. در حال حاضر کسب وکار در حوزه تجهیزات صوتی با انقلاب باورنکردنی روبه روشده است، اکثر افراد از سیستمهای صوتی در ماشینها و خانههای خود استفاده میکنند و هر روز با سطح بالاتری از انتظارات مردم روبهرو میشویم. موسیقی دانها نیز برای اجراهای خود به دنبال تجهیزات ما هستند. ما برای برآورده کردن هرچه بهتر این انتظارات، چهار سال پیش یک شرکت نرمافزاری خریدیم. به این ترتیب هر فرد میتواند با کمک برنامههای نرمافزاری ما با تغییرات جزئی در آمپلی فایر خود، صدایی را که میخواهد با بالاترین کیفیت تنظیم کند.
ارسال نظر